معلول

علت بودن خداوند بر جهان ازلی

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب .

با توجه به مباحثی که در این تایپک مطرح شد : http://www.askdin.com/showthread.php?t=62863

میخواستم بدونم در صورتی که بپذیرید جهان هستی ازلیست ، علت بودن خداوند بر جهان ازلی چگونه اثبات میشود ؟

آیا باید برای هر چیزی به دنبال دلیل بود؟

آیا میشود در مورد هر چیزی یا وجود هستی دنبال دلیل بود؟بنده میگویم خیر به عزیزانی که دنبال دلیل میگردند چند نمونه عرض میکنم.طلسم نوعی دعا است که با گفتن جملاتی در کنار هم به وجود می آید تا اثر داشته باشد یعنی نه اینکه دلیل نداشته باشد ما نمیتوانیم دلیلش چیست شاید یه حدسیاتی بزنیم اما مطمئن نیستیم یا گندم خشک شده و دانه های دیگر نوعی کد میباشند که ما به زمین کد میدهیم که از این نمونه میخواهیم چه دلیلی دارد که حتما میدهد دلیلش از عقل ما دور است وکشش نداریم.یه زمانی انسان نمیدانست سکته چیست کسی میمرد دلیلش را نمیدانستند هر جا یه دلیل براش می آوردند جز آن چیز واقعی.درست است تا حدودی از نظر علمی پیشرفت داشته ایم ولی آنقدر نیست که خودمان را قانع کنیم که هستی چیست یا دلیلش چیست درست است منطق خوب است ولی این منطق ماست که از قانونهای ما درست شده است نه حتما واقعیت.مثلا ما نور را برضد تاریکی میدانیم شاید اینجور نباشد ونور از تاریکی قدرت بگیرد ومحتاج یکدیگر باشند واگر دیگری نباشد آن یکی معنی ندارد.پس هرچه میبینیم یا می اندیشیم لزوما درست نیست البته تفکر درست است ولی باید به همه سر نخ ها توجه کنیم حتی نظرات مخالف که انسان بدون نظر مخالف به این جایگاه نمیرسید.این نوشته به نظرم رسید وشخص یا تفکر خاصی را هدف ندادم.والسلام.

علت ثابت ولی معلول متغیر

سلام، چطور ممکن است علت ثابتی باشد ولی معلول متغیری حاصل شود ؟

یا به قول دیگر، چگونه خداوندی وجود دارد که جدا از مخلوق است! بعد این خداوند ثابت (قدیم و باقی) است، اما مخلوق همواره تغییر میکنند .

لطفا به زبان ساده توضیح دهید ! اگر اصطلاحی در آن به کار بردید لطفا معنیش را بگویید .

لطفا مثال هم بزنین.

برهان امکانی بدون نیاز به تسلسل

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با عرض سلام

اکثر دوستانی که مطالعاتی در زمینه فلسفه داشته اند با نام برهان امکان و وجوب آشنا هستند. این برهان یکی از معروف‌ترین براهین اثبات وجود خداست که هم در فلسفه اسلامی به آن پرداخته شده و هم در فلسفه غرب. مقدمات این برهان تقریباً همگی یقینی هستند بجز یک مورد که آن هم باطل بودن تسلسل است. در خصوص باطل بودن تسلسل برهان های زیادی ارائه شده ولی حقیقت امر این است که بسیاری از این براهین دچار اشکالاتی هستند مانند برهان وسط و طرف که با وجود این که مورد قبول بسیاری از فلاسفه است، اما حقیقت امر این است که بر استقراء استوار است. قصد بنده از این تاپیک این نیست که براهین امتناع تسلسل را بررسی کنم. هدف این است که برهان امکان و وجوب را بدون نیاز به امتناع تسلسل مطرح کنیم.
برای حل این مسئله بنده در اینجا قصد دارم از برهان خواجه نصیرالدین طوسی برای امتناع تسلسل استفاده کنم. در واقع مسئله امتناع تسلسل در متن برهان رفع می شود. از دوستان گرامی تقاضا دارم اگر نقدی نسبت به مسئله دارند ارائه نمایند. تقریر مد نظر حقیر به شرح زیر است:

مقدمه 1:در بین تمامی موجودات، موجودی هست که معلول نیست.
برهان:
1-هر مفهومی که در نظر بگیریم، یا موجود است یا موجود نیست (حصر عقلی؛حالت دیگری نداریم).
2-یک چیز موجود نمی‌شود مگر این که وجودش ضرورت یابد (قضیه ای بدیهی).
3-یک چیز موجود نمی‌شود مگر این که امکان عدم نداشته باشد (معادل 2، ضرورت وجود هم ارز است با امتناع امکان عدم).
4-مجموعه موجودات جهان را در نظر می‌گیریم. یا عضو نامعلول در این مجموعه وجود دارد یا وجود ندارد (حصر عقلی).
5-عضو نامعلولی در این مجموعه وجود ندارد (فرض خلف).
6-تمامی موجودات جهان معلول هستند (معادل 5).
7-موجودی مانند x را در نظر می گیریم.
8- x معلول است (نتیجه از 6).
9-علت x را y می‌نامیم.
10-x موجود است اگر و تنها اگر y موجود باشد (بر اساس علیت تامه).
11-x معدوم است اگر و تنها اگر y معدوم باشد (هم ارز 10).
12-اگر و تنها اگر y نباشد x امکان عدم دارد (نتیجه از 11).
13-x امکان عدم ندارد اگر و تنها اگر y امکان عدم نداشته باشد (معادل 12).
14-y امکان عدم ندارد اگر و تنها اگر z (علتش) امکان عدم نداشته باشد (استنتاجی مشابه بالا).
15-هر معلول دلخواه از مجموعه امکان عدم دارد به نبودن علتش (نتیجه از استدلال بالا).
16-هر عضو دلخواه از مجموعه امکان عدم دارد به نبودن علتش (نتیجه از 6 و 15).
17- هیچ عضوی از این مجموعه موجود نخواهد شد (نتیجه از 3 و 16 ؛ این نتیجه خلاف فرض موجود بودن اعضای سلسله است).
18- گزاره 5 (فرض خلف) باطل است.
نتیجه: عضو نامعلولی در بین موجودات وجود دارد.

مقدمه2: عضو نامعلول امکان عدم ندارد.
اگر عضو نامعلول امکان عدم داشته باشد، در این صورت وجود نخواهد داشت. گفتیم مجموعه موجودات یا عضو نامعلول دارند یا ندارند. ثابت کردیم باید عضو نامعلولی در کار باشد. حال اگر این عضو نامعلول امکان عدم داشته باشد، نتیجتاً موجود نخواهد بود. پس نه مجموعه ای از موجودات جهان که عضو نامعلول داشته باشند موجود است نه مجموعه ای که عضو نامعلول نداشته باشند. این یعنی عملاً هیچ موجودی در خارج نداریم که چنین چیزی محال است و خلاف اولین اصل فلسفی (اصل وجود واقعیت) می‌باشد.

نتیجه: با توجه به دو مقدمه بالا نتیجه می‌گیریم که عضوی نامعلول وجود دارد که امکان عدم ندارد. حال این عضو یا واجب بالغیر است یا واجب بالذات. اما اگر فرض کنیم واجب بالغیر است، چون هر واجب بالغیر معلول است، پس این عضو هم معلول خواهد شد، اما ما گفتیم این عضو نامعلول است، پس این خلاف فرض است. پس این عضو باید واجب بالذات باشد.

تقریر کلی:هر مفهومی در جهان خارج یا موجود است یا موجود نیست. اگر موجود نباشد، امکان عدم دارد. اگر موجود باشد یا معلول است یا معلول نیست. اگر معلول باشد امکان عدم دارد به واسطه نبودن علتش. علتش هم یا معلول است یا نیست، که آن هم اگر معلول باشد امکان عدم دارد. پس مجموعه موجودات اگر همگی معلول باشند، همگی امکان عدم دارند و لذا هیچ یک موجود نخواهند شد که خلاف واقع است. اما اگر موجودی در این بین باشد که امکان عدم ندارد، در این صورت این موجود محال است معلول باشد چون در این صورت امکان عدم خواهد داشت که خلاف این فرض است که امکان عدم ندارد. از طرفی چون هر ممکن بالذات و واجب بالغیر معلول است، پس این موجود باید واجب بالذات باشد. در غیر اینصورت وجوب بالغیر این موجود با نامعلول بودن آن در تناقض خواهد بود. پس موجودی وجود دارد که واجب بالذات است و امکان عدم ندارد و با وجود این موجود، معلول ها دیگر امکان عدم نخواهند داشت چون به چیزی ختم می شوند که امکان عدم ندارد.

این استدلال به دلیل تأکید بر امکان عدم، برهان را به سمت برهان امکان فقری متمایل می‌کند. از طرفی بحث امکان و وجوب هم در آن مطرح است. علاوه بر این امتناع تسلسل عملاً در برهان اثبات می‌شود. چنین استدلالی برای نشان دادن امتناع تسلسل ظاهراً اولین بار توسط خواجه نصیرالدین طوسی صورت گرفته و شهید مطهری (ره) در پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم این برهان را بهترین برهان برای امتناع تسلسل می‌خوانند و شهید صدر (ره) نیز در کتاب فلسفتنا به شیوه مشابه در خصوص باطل بودن تسلسل استدلال می‌کنند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
و من الله التوفیق

دلیل این اتفاقات عجیب یا بگو معجزات در زندگی چیست؟!

سلام

مسائلی گاها در زندگی اتفاق می افته که تقریبا عجیبه و می شه گفت شبیه معجزه است
مثلا من خیلی وقتها شده که دنبال مطلبی در قران می گردم بعد اولین صفحه ای که باز می کنم
می بینم همون مطلبی هست که می خواهم پیدایش کنم
برای دیوان حافظ هم خیلی وقتها این مساله برام پیش امده

اخرینش همین امروز بود
می خواستم از دیوان حافظ شعر بخصوصی با مضمون بخصوصی پیدا کنم
اولین صفحه ای که باز کردم دقیقا همانی بود که می خواستم
با خودم گفتم شاید در صفحات دیگر هم از این مفاهیم زیاده و این اتفاق شانسی بوده
و شروع به گشتن کردم
اتفاقا شعری دیگری با اون مفهوم دلخواهم پیدا نکردم که بگویم مساله شانسی بوده
و واقعا برام سوال شده که علت این مساله چیه ؟
و انگیزه ای شد برام که این تاپیک و بزنم شاید جواب علمی داشته باشه

یا لطیف

نگاهی عمیق به علت و معلول

با عرض سلام و خسته نباشيد

شیر آب چکه میکند علت چیست ؟

الف _ چون شیر آب چکه میکندب _ چون محکم نیستپ _ چون زمین جاذبه داردت _ چون هوا گرم استث _ چون آب وجود داردج _ چون من وجود دارمچِ _ چون آب مایع استحِ _ چون حس میکنمخِ _ چون خدا میخواهدد _ چون علت داردذ _ چون زمین پست استر _ چون راه داردزِ _ چون گنجشک نیاز داردژ _ چون لوله کش آهنگر آن را ساختهس _ چون آهنگر زنده بودهش _ چون آهنگر غذا خوردهص _ چون کشاورز دانه کاشتهض _ چون گندم وجود داردط _ چون گندم توان رشد داردظ _ چون از آسمان باران میباردع _ چون عین حقیقت استغ _ چون باور کرده ایمف _ چون فرصت داردق _ چون قضیه اینطور استک _ چون من اینجا هستمگ _ چون فرسوده شده استل _ چون جنسش از طلا نیستم _ چون کامپیوتر روشن استن _ چون زرد رنگ استو _ چون واقعیت این استی _ یا هر دلیل دیگر ...
اگر دقت کنید هر چیزی را که مغزمان توانایی ارتباط دادنش با مساله را دارد مطرح کنیم جواب درست است
و این یعنی تمام واقعیت دلیل آن است و نزدیکترین علت به معلول خود معلول استپس حالا چه نیازی به واجب الوجود و علت غایی داریم ؟

سوال در مورد رابطه ی علت و معلول

با سلام
بنده مطالعات کمی در مورد فلسفه داشته ام. اینکه میگوییم علت از معلول کامل تر و بی نیاز تر است و نیز علت همواره چیزی را که خودش دارد میتواند به معلول بدهد , را متوجه نشده ام.
ما در دنیای اطرافمان خیلی از علت ها را داریم که از معلولشان ناقصتر اند و نیز علت هایی را داریم که چیزی را که خودشان ندارند به معلول میدهند. مثل روییدن گیاه از خاک که گیاه دارای ویژگی هایی است ک خاک آنها را ندارد و ...
ممنون میشوم من را راهنمایی کنید

اشکال جزء لا یتجزی

اگر ما بگوییم هر ماده ای جزء دار است و تبعا هر جزء داری به علت نیازمند است به یک مشکل بر می خوریم و آن اینکه
مثلا ماده الف داری 100 جزء است .سوال می شود این 100 جزء نیز ماده اند یا خیر؟
معلوم است که ماده اند .
پس بتبع دارای جزء پس 100 جزء هم مثلا هر جزئش 10 جزء دراد.
دوباره درمورد همان 10 جزء مادی هم همین سوال را می کنیم که در نهایت یا باید تسلسل شود که محال است یا باید به جزء لا یتجزی برسد که در حقیقت مجرد است نه مادی .
تبعات مجرد دانستن جزءالاجزا هم ه روشن است اولا قبول اینکه اجزا می توانند ماهیتا مغایر با کل باشند
و ثانیا چون جزالاجزا مجرد است دیگر حادث نیست و دیگر نیازمند به اجزا هم نیست چون جزئی ندارد . و بتبع قاعده علیت با این موضوعات هم شامل آن نمی شود

می خواستم از دوستن بپرسم راه حل شما برای این مشکل چیست؟

چرا نگوییم عالم علت ندارد؟

چرا قاعده علیت جزئیه نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیشتر براهین اثبات خدا به قاعده علیت متفرعند
مانند برهان امکان و وجوب
اما من اشکالی به این قاعده داشتم
معروف است می گویند هر ممکن الوجودی(پدیده ای یا حادثی)علت دارد
وقتی می پرسیم چرا ؟
می گویند نمی بینید در عالم جنایت جانی دارد؟
بنا بنّا دارد؟و...
من می گویم باید بگوییم اره در این زمان چنین است که شما می گویید اما این امر دلیل نمی شود در گذشته هم چنین بوده
یعنی مثلا 5 مییلیارد سال پیش
چون کار شما یک استقرا ناقص است که مفید یقین نیست
در این زمان اره هر پیدیده ای علت دارد
اما این امر چه ربطی دارد که گذشته یا عالم دیگر هم چنین باشد؟
پس احتمال دارد در گذشته چنین قانونی در عالم جاری نبوده و در نتیجه نیازی به خدا نباشد
(شبیه این اشکال توسط هیوم و لرد راسل - در بحث با کاپلستون- تقریر شده است)
پس ما نباید بگوییم هر پدیده ای علت دارد
بلکه باید بگوییم بعض پدیده ها علت دارند
و احتمال دارد عالم جز بعضی باشد که علت ندارد
باتشکر

کارشناس بحث : عبدالرحمان

نقض غرض در خلقت انسان های ناقص العقل

انجمن: 

انسان هایی که مادرزادی ، ناقص العقل به دنیا می آیند ، اگرچه که به بهشت میروند اما در دنیا مانند انسان های دیگر توانایی رسیدن به کمال را ندارند. در صورتی که هدف آفرینش هر انسانی ، رسیدن به کمال است . پس فلسفه خلق شدن این فرد چیست ؟