آشنایی با ماورای طبیعت
تبهای اولیه
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان
من جهت آشنایی با علم ماورای طبیعت این تایپیک را ساخته ام .
چون می خواهم که وارد این دنیای ماورایی بشوم و از این علم استفاده کنم جهت کسب اطلاعات و نکات مهم این تایپیک را ساخته ام .
و انشالله که با کمک افرادی که در این زمینه فعالیت دارند ، به این خواسته ام کم کم برسم.
باسلام .موضوع تاپيكتون جالبه..
ان شاءالله به كمك دوستان به نكات ارزنده ايي برسيم..
مسائل ماورايي مقدماتي دارند كه بايد حتما با مضمون آنها شروع كرد كه در مورد
نيروي(چي)هاله هاي انسان وچاكراهايش...وامواج انسانها و روح مديومي انسان و
جسم اثيري انسان ميباشد...كه براي شروع كتاب نهج البلاغه وكتاب خطاي رومئو خيلي مناسبه..
اگردوستان تعاريفي از اين فاكتورها ي نام برده دارند و يا دربخش هايي هم درنهج البلاغه ازعلوم ماورايي
و غريبه جمع آوري كرده اند ان شاءالله دراين جا زمينه سازي كنند براي ادامه بحث..
مطالب من خيلي طولاني هستند..
اگراجازه دهيد ان شاءالله متن رو خلاصه كنم.ودراينجاثبت كنم.
باسپاس...
من در اول می خواهم کاربرد های این علم را بدانم ، چه حرامش و چه حلالش ، یعنی یک سری توضیحات کامل درباره اینکه چه بدرد می خورد و میتوان چه کار هایی با این علم انجام داد ، در اینجا شرح داده شود .
خیلی ممنون از شما
باسلام...
توي اسك دين دوستاني هستندكه دراين جورموارد همكاري كنند؟
هم چنان منتظر همكاري دوستان هستيم..
دوست گرامي..
اگراجازه دهيد به صورت خلاصه توضيح بدم:
چيزي كه بين ماده وماوراي ماده مشتركه وازطريق ان مي توان كارهاي خارق العاده انجام داد...
مربوط به جسم اثيري انسانه.اين جسم اثيري داراي چاكراهايي كه تعداد آنها دراطراف بدن هفت تا اصلي ودوازده تا فرعي وهمراه بابيش از700 نقطه ارتباطي با آن ميباشد هاله هاي نوراني روازخودش عبورميدهد..جنس هاله ها شبيه پلاسما است...
اين هاله ها با بدن انسان وآنزيمهاي بدن وي ارتباط دارد..
حتي در حالتهاي روحاني ماميتونايم اين هاله هارودرجهت مثبت ومتعالي قوي كنيم..وچشم سوم وبرترمان رو درجهت يافتن حقايق الهي درجهان مثال منفصل قوي كنيم..
ازدوراه ميشود اين هاله هارو براي استفاده ازجهان برتروحتي ارتباط با جهان ارواح قوي كرده وبكاربرد..
يكي ازطريق رشد نيروي (چي )وجهت دادن آن به سمت بالا وعرفاني كردن آن واتصال به دنياي عارفانه وارتباط باخداوكانال مثبت جهان...كه اين كارحلاله حلاله..
مثلا همين نمازخودمان اگرروي آن كاركنيم يه جورتقويت چشم سوم هست..ما تحقيق
جالبي بانمازدراين مسيرداشتيم...دربعضي ازتحقيقاتمان مجبوربوديم بادنياي ارواح ارتباط
برقرار كنيم اما به صورت صحيح وخداپسندانه........
مثلا روح مديومي خودمان رابادعا قوي مي كرديم وسپس ازروح پاكي با دعا واذكارخداوند درخواست ميكرديم به خوابمان بيايند...ويادربيداري علامت بگذارند...
باراهنمايي آنها كه ارواح پاك ويا گاهي فرشتگان وياشهداواوليا بودند به عنوان الهام آموزش هاي معنوي ميديديم...
ازطريق ارتباط با آنها كه البته به مديوم روحي بسيارقوي نيازبود وهم چنين دوري ازوسوسه براي استفاده ازقدرتهاي شوم،دوستانم توانستند درعالم عرفان پابگذارند....
اين يك مثال درجهت استفاده درست ازنيروي برترمان بود...
اما كار حرام ازنظراسلام مورددوم استفاده ازاين هاله هاست..
بعضي با استفاده ازامواج منفي شياطين وارواح ناپاك راكه خوراكشان موج منفي است به سوي خودشان جذب كرده وباآن كارهاي منفي انجام ميدهند...اين چنين جلسات
براي روح لطيف بسيارخطرناك است...
به همين دليل دراسلام حرامه...
وبعضي نيز بابرنامه هاي احضارارواح كه حتي بادعاهاي مخصوص است(حتي گاهي باسوءاستفاده ازنام خدا)اين كاروميكنند...اين نوع احضارحرامه....
دراينجا به كمك هم تحقيقمان رودرمورد ارتباط باجسم اثيري به صورت صحيح ونوراني كردن وقوي كردن هاله هابراي ارتباط باجهان پاك برتر ادامه ميدهيم....كه نسبت به تمام
جلسات شوم ارتباط باارواح وارتباط با امواج منفي كاملترين وجامع است...
متشكرم....
با سلام
شاید بی ربط نباشه مثلا هنگامیکه کسیکه خمیازه میکشد دیگری هم میکشد ! جالب اینجاست بعضیا میگویند که اگر کسی را دوست نداشته باشی اگر خمیازه بکشد تو نمیکشی !
اگر از تو تلویزیون کسی خمیازه بکشد آیا شما هم میکشید ؟
این امواج اطراف هر انسانی هستند و شدت وضعف دارند مثلا هنگام حضور بعضی افراد مخصوصا بانوان ؛ تداخل وترکیب آنها احساس میشود .
چاکرا و هاله و اینجور چیزا واقعیت داره؟
بله
ظاهرا از لحاظ علمی اثبات شدن
انسان اینقدر ظواهر ناشناخته داره که همچنان باید یاد بگیریم
کم کم با پیشرفته شدن علم باید شاهد به واقعیت تبدیل شدن چیزهایی که تا قبل خرافه میدونستیم باشیم
انرژی درمانی و با آب حرف زدن و انداختن دعا تو آب روان و..
خیلی چیزا اثبات شده که نشون میده
هیچ کدوم از احکام اسلام خرافه نیستن!!!
سلام بنده چندین سال در این ضمینه کار کردم پیش اساتید بزرگ ماورای طبیعت از دو راه قابل دستیابیه یا از طرسق ریاضات که شرعی و غیر شرعی دارند یا از طریق عرفان که خداوند هدیه به انسان ها این نیروها را میدهد در مورد چاکراه ها یا ورودی های بدن انسان بحث علمیه که هر انسان 7 چاکراه در بدن خود دارد که توسط این چاکراه ها می تواند نیرو را جذب و دفع و خود را تقویت نماید که خوب بحث بسیار طولانی دارد اما مورد چشم سوم با چشم برزخی فرق زیاد دارد اکه ان شا الله در مباحث بعدی مفصلا به تک تک این مباحث خواهیم پرداخت
سلام بحث جالبی هست
من هم مدت ها در این زمینه ها فعالیت دارم
چیزی که برام خیلی خیلی جالبه بیشتر فراروانشناسان و روانشناسان خارجی ازموارد خودمون استفاده کردن
مثلا فروید که چند نظریه واقعا بزرگ داره یکی از نظریه هاش که کل روانشناسی رو تکون داد از کتاب نهج البلاغه گرفته شده
مواردی مثل هاله مثل قدرت ذهن انسان تفکر انسان از نظر علمی ثابت شده هستن و روز به روز این موارد در زندگی ما نقش بیشتری بازی می کنند
در بدن مراکزی وجود دارد که به آنها مراکز انرژی یا چاکرا گفته میشود. چاکرا کلمهای سانسکریت به معنای چرخ است. چاکراها یا مراکز انرژی در حال چرخش هستند و بخشهای بسیار مهمی از کالبد انرژی محسوب میشوند. همانند کالبد فیزیکی که از اعضای حیاتی و کم اهمیت تر تشکیل شدهاست، کالبد انرژی نیز دارای چاکراهای اصلی و فرعی و چاکراهای بسیار کوچک است. چاکراهای اصلی، مراکز انرژی در حال چرخش هستند که به طور معمول ۳ تا ۴ اینچ قطر دارند و اعضای اصلی و حیاتی کالبد فیزیکی را کنترل میکنند و به آنها انرژی میدهند. چاکراهای اصلی درست مانند نیروگاههایی هستند که انرژی حیاتی را برای اعضای حیاتی و اصلی تامین میکنند. اگر این نیروگاهها به خوبی کار نکنند اعضای حیاتی ضعیف یا بیمار میشوند، زیرا برای درست کارکردن، انرژی حیاتی کافی ندارند. قطر چاکراهای فرعی یک تا دو اینچ است و چاکراهای بسیار کوچک بخشهای کم اهمیت تر کالبد جسمانی را کنترل کرده و به آنها انرژی میدهند. چاکراها در داخل کالبد فیزیکی نفوذ میکنند و در ورای آن نیز امتداد مییابند.چاکراها از دو طریق "غدد درون ریز و سیستم عصبی" بر جسم اثر متقابل دارند. در مجموع بدن انسان هفت چاکرا دارد و هر یک از این هفت چاکرا با یکی از هفت غده بدن و همچنین با گروهی از اعصاب که شبکه نامیده میشوند مرتبط میباشد. هر یک از این چاکراها به یکی از قسمتهای بدن و وظایف مخصوص درون بدن پیوسته هستند که بوسیله شبکه عصبی یا غددی که به آن چاکرا مربوط میباشند کنترل میشوند.
همه احساسات ، ادراک ، آگاهیها و هر چیزی که ممکن است برای شما اتفاق بیفتد را میتوان به هفت دسته تقسیم کرد و هر کدام از این دستهها به یکی از چاکراها پیوستهاست . پس چاکراها نه تنها نماینده اعضای بدن شما هستند بلکه نماینده قسمتهای مخصوصی از حواس و ادراک شما نیزمحسوب میشوند. وقتی شما احساس تنش میکنید ، این تنش را در چاکرای مرتبط با آن قسمت نیز احساس میکنید و این چاکرا و عضو مرتبط با آن دچار استرس میشوند. تنش در چاکرا بوسیله شبکه عصبی که به این چاکرا پیوستهاست مشخص میشود و به اندامی که توسط این شبکه کنترل میشوند انتقال مییابد.هنگامی که این تنشها برای مدت زمان طولانی و یا با شدت زیادی در شخص بماند علائم بیماری نمایان میشود. بیماریها در اثر بسته شدن این مراکز انرژی پدید میآیند.
۱. چاکرای ریشه
در پائین ستون فقرات واقع شده و رنگ مربوط به آن "قرمز" است. با سیستم دفع فضولات و نیز توزیع خون در بدن سروکار دارد. کنترل زیادی هم بر روی درجة حرارت بدن دارد. وقتی در تعادل است میل به زندگی کردنِ مشتاقانه را به ما هدیه میدهد؛ وقتی از تعادل خارج باشد، احساس فقدان اشتیاق و بی طاقتی میکنیم و زندگی برایمان مثل یک بارِ سنگین به نظر میرسد. فعالیت بیش از حد این چاکرا میتواند موجب پرخاشگری، خشونت یا حس تسلط بر دیگران شود.
۲. چاکرای نافـی
در زیر ناف واقع شده و رنگ مربوط به آن "نارنجی" است. این چاکرا با سیستم تناسلی و اعضاء آن سروکار دارد. وقتی در تعادل است، یین و یانگ یا جنبههای مذکر و مونث شخصیت ما متعادل هستند. این چاکرا ارتباط ما با مردم و برداشت ما از خودمان را تحت کنترل دارد. تجلی خلاقیت ما نیز یکی از وظایف اصلی این چاکرا است. اگر متعادل نباشد موجب روابط ناتمام، تردید، عدم اعتماد به نفس و روان پریشی میشود.
۳. چاکرای شبکه خورشیدی
این چاکرا در قسمت فوقانی شکم، بین ناف و انتهای جناغ سینه واقع شده است و رنگ آن "زرد" است. سیستم گوارش و لوزالمعده را متعادل کرده و به هضم غذا کمک میکند. این چاکرا مرکز مــود (حال، خُلق) ما است و کمک میکند تا هویت خودمان را شکل دهیم. وقتی چاکرا باز است، ما شاد و خوشحال هستیم اما اگر بسته باشد افسرده و غمگین میشویم و ممکن است بین مودهای مختلف نوسان داشته باشیم.
۴. چاکرای قلب
محل آن در مرکز قفسة سینه و مرکز سیستم چاکراها قرار دارد. بنابراین خیلی به آن اهمیت داده میشود و به نحوی سایر چاکراها را تحت کنترل دارد. رنگ آن "سبز" است. بر غدة تیموس، قلب و بخش تحتانی ریهها نظارت دارد. سیستم گردش خون و ایمنی ما را منظم میکند. از نظر احساسی وقتی این چاکرا باز است، گرما، صمیمیت و عشق بلاشرط را تولید میکند. وقتی بسته است ناتوانی در دادن و گرفتن عشق را موجب میشود.
۵. چاکرای گلو
مستقیماً روی گلو واقع شده است و رنگ آن "آبی روشن" است. غدة تیروئید، گردن، گلو، گوشها و بخش فوقانی سیستم تنفسی را تحت نظارت دارد. ارتباطات عمومی و ابراز خلاقیت ما را تحت کنترل دارد. یک چاکرای گلوی باز، به ما کمک میکند تا به نحو موثری با افکار درونی و احساساتمان بدون هیچ ترسی ارتباط برقرار کنیم، به همان شکل که در ارتباط بیرونی خود خلاق هستیم. ناتوانی در ابراز وجود و ترس یا وابستگی به نظرات دیگران از عوارض یک چاکرای گلوی بسته به شمار میآید.
۶. چاکرای پیشانی
این چاکرا در مرکز پیشانی واقع شده و به عنوان چشم سوم از آن یاد میشود. روی چشم چپ، بینی، گوشها، سینوسها، مخچه و سیستم عصبی مرکزی نظارت دارد. به نظر میرسد که مرکز بصیرت و شهود ما نیز هست. یک چاکرای چشم سوم باز، ذهن را آرام کرده و شخص را بیشتر تحلیلی نموده، وی دارای حافظة خوبی خواهد شد. اگر این چاکرا متعادل نباشد، باعث وابستگی زیاد به عقلانیات و خرد و فقدان معنویت خواهد شد یا میتواند موجب سطح هوشی پائین یا یک ذهنِ گیج شود.
۷. چاکرای تاج
این چاکرا در تاج یا نوک سر واقع شده است و رنگ آن "بنفش" است. چشم راست و قسمت فوقانی مغز را تحت سیطره خود دارد. وقتی متعادل است ما احساس اتصال بیشتری به معنویت خودمان داریم احساس وحدت میکنیم؛ آگاهی ما آرام و گشوده است. اگر نامتعادل باشد، احساس جدایی یا رهایی داریم.
وظيفه سيستم مراکز انرژي حفظ انرژي حياتي در وجود ماست و مرکز آن در پائين ترين قسمت ستون فقرات قرار دارد. و به موازات ستون فقرات بالا مي آيد و تا انتهاي سر داراي هفت ميدان و مرکز است . اين ميدان هاي انرژي ، چاکرا (Chakra) ناميده مي شود چاکراها مراکزي هستند که انرژي ها در آن جا مرکزيت مي يابند و فعال کردن آنها خصوصيات متفاوتي را ظاهر مي سازد. تمرينات و تکنيک هائي که مي تواند اين مراکز را فعال سازند متعدد و ويژه هستند و نياز به کسب مهارت طي چند ماه تا چند سال است. توانائي و قدرت هاي حاصل از فعال شدن انرژي چاکراها ، کرامت يا سيدهي(sidhi) ناميده مي شود و به معناي قدرت هاي روحي است در پوستر و جدول فوق خصوصيات مراکز چاکراها بطور خلاصه فهرست شده است.
2) چاکراي دوم :چاكراى خاجى يا مركز كليه "سواد هيستانا"
4) چاکراي چهارم : چاكراى قلب يا عشق الهى " آنات هاتا "
سلام گمنام گرامی
در مورد چاکراها گفتین
این موارد چه جایگاهی در اسلام دارد؟
ایا این موارد انحرافی محسوب نمی شوند؟اگر نمی شوند با دلیل اونو اثبات کنید
چجوری اون شکل ها رو بدست اوردن؟
تشکر از شما
درود بر همۀ عزیزان
بنده به عنوان بندۀ حقیری که اندکی در این زمینه ها تفحص کردم عرض کنم خدمت شما سروران که توصیۀ برادرانه می کنم که وارد این قضایا به قصد یادگیری نشوید که مضرّات آن بیش از مزایای آن است.
ببینید، یک توضیح کلّی که بخوام در این باره و به منظور رفع سوالات یک سری عزیزان بگم (البته طبق تحقیقات بنده) این هست که:
انسان، ابعاد گوناگونی دارد. هر مکتب و منسکی هم که هست، مثل حکایت فیلی در تاریکی مولانا هست که قسمتی از این ابعاد رو درک کرده. پس مریدین ها، چاکراها، مانتراها، هاله های نور، نیروی چی، کی آی، ناحیه هارا و ... تماماً اثر هستند و نه مؤثر.
پس، چه بهتر که برای کسب اطلاعات در این زمینه، به سراغ مکتب و دینی برویم که عقیده داریم مکتب کامل است و الهی است و به تمام ابعاد وجود آدمی آگاه است. و این مکتب، دینی نیست جز اسلام.
این از این.
پس با قبول موارد فوق، متوجه می شیم که صرف وقت برای مثلاً دیدن هاله یا درک چاکرا ها و انرژی درمانی و فرادرمانی و حلقه و غیره و ذالک (که تماماً با تمارینی قابل اجراست)، صرفاً اتلاف عمر در جهتی غیر از جهت کمال هست. و از طرفی این رو هم بدونیم که یادگیری سحر طبق فتاوی علمای اسلام، حرام هست تا جایی که من اطلاع دارم.
حالا این مواردی که من دیدم اینجا نام برده شده، جزئی ترین علوم ماورائی هست. یعنی اگر از دیدگاه ماورائی بخواهیم نگاه کنیم، اینها مثل تردستی های عالم ماوراء هست. حالا حساب کنید اگر یک نفر هدفش رو دستیابی به این علوم بذاره، چقدر عمرش رو در راه بی ارزشی تلف کرده. مگه این حکایت تذکره الاولیاء یادمون رفته که:
ابوسعید ابوالخیر را گفتند: کسی را میشناسیم که مقام او آن چنان است که بر روی آب راه میرود.
شیخ گفت: کار دشواری نیست؛ پرندگانی نیز باشند که بر روی آب پا مینهند و راه میروند.
گفتند: فلان شخص در هوا میپرد. گفت: مگس نیز در هوا بپرد.
گفتند: فلان شخص در یک لحظه، از شهری به شهر دیگر میرود.
گفت: شیطان نیز در یک دم، از شرق عالم به مغرب آن میرود. این چنین چیزها، چندان مهم و قیمتی نیست.
مرد آن باشد که در میان خلق نشیند و برخیزد و بخسبد، و با مردم داد و ستد کند و با آنان درآمیزد و یک لحظه از خدای خود غافل نباشد.
پس اینجوریاست دیگه!
و امّا در بارۀ علوم غریبه. ببینید ما یه استادی داشتیم که این بنده خدا بهش میگفتن شهید زنده. تا توی سردخونه رفته بوده دوران جنگ و برگشته بوده... اون می گفت یه سری وقایع هست که تأثیرات خودش رو روی آدم میگذاره. مثلاً می گفت اگه شما به شکم و زیر شکمتون بها ندید، قدرت تشخیص راست از دروغ رو پیدا می کنید.
به طور کلّی همینه. یه سری فعالیت ها که یک سری نتایجی رو برای ابعادی از وجود آدمی در پی داره که شاید زیاد شناخته شده نباشه. مثلاً این مرتاض های هندی. با ریاضت هایی، قدرت هایی ماورائی بدست می آرن. یا بعضی از فرقه های ضالّه با اعمال خاصّی (که غالباً بسیار زشت هست)، توانایی هایی بدست می آورن که غالباً در اثر ارتباط با اجنّه هست.
تمام این موارد جزو ماوراء قرار می گیره. مثلاً یک سری طلسمات و یک سری اوراد خاصّی که نتایج خاصّی رو در پی داره و ... تماماً از این دست هست.
ولی آدم هرچقدر عمرش رو تو این موارد بذاره به قصد یادگیری، دقیقاً تلف کرده عمرش رو. لیکن به گفتۀ شیخ بهایی در کشکول، یادگیری علوم غریبه، واجب کفایی هم می تونه باشه. یعنی باید باشن افرادی که این علوم رو بشناسن تا اگر کسی با استفاده از این علوم، ادعای کذبی مطرح کرد، بشه شناخت و جلوگیری کرد. ولی برای این منظور هم بزرگانی هستند در بین ما که می تونن این وظیفه رو انجام بدن و دیگه وظیفۀ ما نیست.
از طرفی یه استاد دیگه داشتم که می گفت: شما مثلاً قصد سفر دارید از تهران به مشهد. یعنی هدف شما مشهد هست ولی بین راه از شهر های دیگه هم رد می شید. ولی اگه هدف رو بذارید شهر های بین راه، دیگه به مشهد نمی رسید که!
اینم همینه. اگه هدف رسیدن به کمال باشه، در مسیر کمال، هر جا که لازم باشه، توانایی هایی در اختیار قرار می گیره که می تونه جنبۀ آزمایش هم داشته باشه. ولی اگه هدف رو بذاریم کسب این توانایی ها، دیگه مسیر کمال رو طی نخواهیم کرد.
پس با داشتن این آگاهی ها، بدونیم که کسب علوم ماورائی، ارزش نیست و از اونجایی که اطلاعات مشخصی در اختیار همگان قرار نگرفته در این رابطه، احتمال گمراهی بسیار بسیار بالاست. ای بسا افرادی با قدرت های ماورائی که در منجلاب فساد فرو رفتن (طبق شنیده ها، برخی از قطب های دراویش از این دسته اند) و ای بسا انسانهای والا مقامی که نه پرواز کردن بلدن، نه غیب گویی و نه ...
حالا با دونستن موارد فوق، یک جمع بندی کلّی که بنده بخوام راجع به این علوم ماورائی انجام بدم (البته طبق تحقیقات من) این هست:
1- به علوم غریبه، حیض الرجال گفته می شه و من تا حالا حکایت یا حدیثی نشنیده ام که بندگان رو ترغیب کنه به یادگیری این علوم.
2- بسیاری از کارهایی که به عنوان ماوراء انجام میشه، از طریق ارتباط با جن هست و طبق شنیده ها، بسیاری از افرادی که وارد این ورطه شده اند به دلیل عدم درک صحیح از حقیقت، مصداق این آیۀ شریفه می شوند:
قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ
3- فعالیت های ماورائی که تحت عناوین هاله بینی و اینها انجام میشه و کلّی هم تعبیر و تفسیر شده راجع بهش، کلّهم اجمعین، بخش کوچکی از علوم غریبه هست. مثل اینکه من با استفاده از نور خورشید میام یه سری سایه درست می کنم، سایه های قشنگ و زیبا، بعد میام کتاب می نویسم، بعد میام کلّی فیلم می سازم از سایه ها و یه سری قوانین میذارم و اینا... در حالی که منشأ اصلی، نور خورشید هست و این سایه ها، وابسته به اون هستند.
4- این نقل به مضمون از ویکیپدیا:
شاخههای علوم غریبه اینهاست:
- کیمیا: کوشش در دگرش (تبدیل) کانیها و فلزات، علم اکسیر.
- لیمیا: تبدیل قوای فاعل به مفعول یا بالعکس، علم طلسمات.
- هیمیا: احوال ستارگان و حیوانات مرتبط با آنها، علم تسخیرات.
- سیمیا: راز و رمز اعداد دیدن و تصرف موجودات تخیلی، علم خیالات.
- ریمیا: تردستی یا علم شعبدات.
و علومی نظیر جفر نیز اینها نشأت می گیرد.
5- توصیه برادرانه که دنبال این علوم نرید. من یه مدّت دنبالش بودم، دردسر و به هم ریختگی داره. یه سری کتاب طلسمات و ... هست تو برخی بازارچه ها، تو اینترنت و ... دانلود نکنید، از روی این کتاب ها، شکلی نکشید، اعداد و ارقامش رو به کار نبرید و کلّاً بی خیال این اراجیفی باشید که نه سر و تهش مشخصه و نه هدفش.
6- طبق گفتۀ بزرگان، با تعالی روح آدمی، خیلی از نکات برای آدم مشخص میشه و برای تعالی روح هم دستورات اسلامی وجود داره. بعضی از این ماورائی ها هستن که میرن تو بحث روح وارد میشن، انگولک می کنن، مدیوم میشن و ... خودشون هم نمی فهمن چی کار دارن می کنن. یه گندی میزنن که دیگه نمیشه راحت جمعش کرد... یسئلونک عن الروح. قل الروح من امر ربّی..
7- وجود عالم هایی به این علوم لازمه. واقعاً لازمه. اون هم با این اوضاع و احوالی که امروزه شاهدش هستیم، جوانانی که به دنبال معنویت هستند و فرقه های ضالّه ای که با هزار ترفند سعی در جذب اینها دارند. این همه فرقه، یه سری از این مکاتب نو ظهور که ادعای عرفان می کنن و ... لازمه که اشخاصی باشن که مسیر حق رو بشناسن. از کارشناسهای عزیز اسکدین خواهش دارم اگر در حیطۀ فعالیت هاشون هست، یه اطلاع رسانی جامع دربارۀ این مسائل انجام بدن. خیلی از جوون ها (من جمله خود من) این حسّ کنجکاوی و اشتیاق به یادگیری این مسائل رو دارن و چه بهتر که کارشناس های اسلامی پاسخ بدن به این حس کنجکاوی (حالا تا هر مقدار که ممکن هست). چون در غیر این صورت، فرقه های نوظهور و ضالّه، جواب های جالب و جذب کننده و در عین حال گمراه کننده ای برای این حس کنجکاوی در اختیار جوانان قرار میدن.
با سپاس از توجه شما سروران
والسلام
6- طبق گفتۀ بزرگان، با تعالی روح آدمی، خیلی از نکات برای آدم مشخص میشه و برای تعالی روح هم دستورات اسلامی وجود داره. بعضی از این ماورائی ها هستن که میرن تو بحث روح وارد میشن، انگولک می کنن، مدیوم میشن و ... خودشون هم نمی فهمن چی کار دارن می کنن. یه گندی میزنن که دیگه نمیشه راحت جمعش کرد... یسئلونک عن الروح. قل الروح من امر ربّی..
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش
مسئله ی تعالی روح دراین امور را نباید زیاد جدی گرفت . مدعی دراین باره هم اکنون فراوان هستند . چیزی که اهمیت کناره گیری از این موارد را بیشتر میکند این است که بشر فقط تجربه ی دنیایی زیستن را دارد . ونه تجربه ی ماورائی زیستن را .
اکثر افرادی هم که مدعی میشوند ماوراءالطبیعه را درک کرده اند فقط به مراتبی از (ما بعدا لطبیعه) ونه (ماوراءالطبیعه )دست می یابند .زیرا خلقت جسمانی و قدرت روحانی در زمین محدود است به زمان ومکان و خرق تکوین ممکن نیست مگر به اذن خداوند . و نوع بشر جز با ارتباط معنوی عمیق با خالق امکان ندارد که ماوراء را درک کند واز تکوین خارج شود . وآنچه ادعا میکنند این مدعیان جز لاف نمیتواند باشد ویا اکثرا" جز گرفتاری در دام شیطان و موهومات القا شده از جانب او . ویا عبور مختصر از مرز طبیعت که همان مابعدالطبیعه است ونه ماوراءالطبیعه .
در ضمن خدمت دوست بزرگوار وارجمند عرض شود آن روحی که درقران از ان نام برده شده با روحی که ما مد نظر داریم احتمالا"متفاوت است بر طبق تفسیر مشهور . که گاها" منظور قرآن کریم در این مورد را ( روح القدس ) ویااین سه نظر مشهورنقل میکنند به نقل از «ابن عباس» و«قتاده»
الف )منظور جبرئیل یا فرشته های دیگراست
ب) منظور حضرت عیسی (ع) است
ج) منظور قران کریم استهمچنین درتفسیر المیزان ذیل تفسیر آیه ی 85 سوره ی اسراء که در ارتباط با همین موضوع است مستند شده بر:
چند روايت درباره شأن نزول آيه: (يسئلونك عن الروح...) و بيان مراد از روح
و در الدر المنثور است (كه احمد و ترمذى كه ترمذى حديث را صحيح دانسته ) و نسائى و ابن منذر و ابن حبان و ابوالشيخ در كتاب عظمت و حاكم (كه وى نيز روايت را صحيح دانسته ) و ابن مردويه و ابو نعيم و بيهقى هر دو در كتاب دلائل خود، همگى نامبردگان در ذيل آيه: (يسئلونك عن الروح ) از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت قريش به يهوديان مراجعه كردند كه از امور دينى چيزى به ما ياد دهيد تا از اين مرد بپرسيم (شايد از جواب به ما عاجز مانده زبانش از ما كوتاه گردد) يهوديان گفتند: از او از روح بپرسيد، ايشان از آنجناب پرسيدند كه روح چيست ؟ اين آيه نازل شد: (يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربّى و ما اوتيتم من العلم الا قليلا).و در همان كتاب است كه ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابن انبارى (در كتاب اضداد) و بيهقى (در كتاب اسماء و صفات ) از على بن ابيطالب (عليه السلام) روايت كرده اند كه در ذيل آيه: (و يسئلونك عن الروح ) فرموده: روح يكى از فرشتگان است كه هفتاد هزار روى دارد و هر رويش هفتاد هزار زبان دارد و هر زبانش با هفتاد هزار لغت حرف مى زند و خدا را تسبيح مى كند، و خداى تعالى از هر تسبيح او فرشته اى خلق مى كند كه تا روز قيامت با فرشتگان پرواز مى نمايد.
مؤلف: از جنس ملك بودن روح با ظاهر عده اى از آيات قرآنى نمى سازد، چه ظاهر بسيارى از آيات اين است كه روح خود يك نحوه مخلوقى است كه فرشته آن را نازل مى كند مانند آيه: (ينزل الملائكة بالروح من امره )، و آياتى ديگر، و همچنين با روايات هم نمى سازد، و ما در تفسير جمله (ينزل الملائكة بالروح من امره ) در سوره نحل حديثى از على (عليه السلام) نقل كرديم كه ملك بودن روح را انكار مى كرد، و به همين آيه استدلال فرمود: بنابراين عبرت در مساءله روح به رواياتى است كه اينك از نظر شما مى گذرد. در كافى به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت: من از امام صادق (عليه السلام) از آيه: (يسلونك عن الروح قل الروح من امر ربّى ) سؤال نمودم، فرمود: روح مخلوقى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل كه همواره همراه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بود، و همان روح همراه امامان نيز هست، و از عالم ملكوت است.حق یارتان :Gol:
magmag;241851 نوشت:....
در ضمن خدمت دوست بزرگوار وارجمند عرض شود آن روحی که درقران از ان نام برده شده با روحی که ما مد نظر داریم احتمالا"متفاوت است بر طبق تفسیر مشهور . که گاها" منظور قرآن کریم در این مورد را ( روح القدس ) ویااین سه نظر مشهورنقل میکنند به نقل از «ابن عباس» و«قتاده»
الف )منظور جبرئیل یا فرشته های دیگراست
ب) منظور حضرت عیسی (ع) است
ج) منظور قران کریم است....
درود بر شما بزرگوار. فرمایش شما متین است. بنده بدون علم کافی از این آیه استفاده کردم حال آنکه طبق فرمایش شما، شأن نزول آن چیز دیگری است. سپاس از شما بابت این تذکر.
لیکن در بحث روح به معنی روح آدمی و نه روح القدس یا سایر معانی آن، هستند کسانی که دستکاری هایی در بحث روح انجام می دهند. تونل میزنند وقتی در خواب هستند و از طریق روحشان که آزاد تر است، اطلاعاتی می آورند، یا مدیوم می شوند و ارواح نامتعالی را جذب می کنند و ...
یا مثلاً در کتاب نشان از بی نشانها بود که خواندم (نقل به مضمون) که شیخ نخودکی قدم می زدند، ناگهان منقلب شده و ذکر خدا نمودند. وقتی از ایشان پرسیدند گفت فلانی که میوه فروش بود و مرده، موقعیتش را درک ننموده و روحش اینجا داد میزند خیار خوب، میوۀ خوب ...
البته نمی دونم که آیا میشه به حکایات این کتاب و امثالهم استناد کرد یا نه لیکن بر اساس مطالعات و مشاهدات بنده هستند افرادی که در بحث روح، دستکاری هایی می کنند حالا هرچقدر هم اندک و ناشیانه. که توصیۀ بنده در پست قبل، همون طور که شما فرمودید، پرهیز از این گونه افعال بود که ماهیت حقیقی آن معلوم نیست و به قول شما ممکن است اون چیزی که من تحت عنوان مدیوم عرض می کنم، صرفاً دخل و تصرّف جن در اون شخص بوده باشه و نه جذب روح نامتعالی و ...
القصّه به نظر حقیر دستکاری در بعد روح ممکن است و باید از آن پرهیز شود و برای تعالی روح به تعالیم اسلام پناه برد.
با سپاس فراوان