بازی جالب برای رشد خلاقیت: تدابير دختر تو خونه براي به حركت درآوردن زن داداش هاي محترم؟!!!

تب‌های اولیه

655 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

t4h9r1;48931 نوشت:
با سلام
توي يه سخنراني كه سخنران محترمش يادم نيست يه داستان شنيدم كه كلياتش رو مينويسم

يه بار پيامبر گرامي اسلام (ص) با يه خانمي صحبت مي كردن و با ايشون خيلي گرم گرفته بودن .
بعد به يارانشون بدون اينكه اونا بپرسن يا صحبتش باشه ميگن كه اين عمه من بود (دقيقا يادم نيست عمه يا خواهر ايشون بودن )

و بعد اون سخنران توضيح ميدادن كه ما نبايد زمينه اينو ايجاد كنيم كه ديگران به ما شك كنند .

من فكر ميكنم كه قضيه اينه كه شخصيت با ارزشي داريم و بايد ازش پاسباني كنيم .

سلام
شاید منظورتان این روایت است
وقتی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با همسرش صفیه از محلی عبور می‌کردند مردی از کنار آنها گذشت، حضرت به او گفتند: این زن صفیه همسرم است. مرد گفت: نیازی نبود بگوئید من به شما بدگمان نیستم، حضرت فرمودند: شیطان در رگ و خون بنی‌آدم جا دارد، ترسیدم بر شما نفوذ کند و باعث هلاکت شما شود.

راه های مقابله با بد بینی
http://zndgiearam.persianblog.ir/post/370/

بدبین: شخصی که به اطرافیان خود نظر سوء داشته و رفتارهای آنان را به بدی تعبیر نماید یا دچار کج فهمی در این امر باشد؛ گاهی یک رفتار یا حرکت خطا یا نابجا از سوی شخص مقابل باعث ایجاد این بدبینی در ذهن شخص می گردد که با رفع سوء تفاهم همه چیز حل شده به حالت عادی باز می گردد اما گاهاً حالت بیمار گونه داشته جزیی از شخصیت شخص محسوب می شود که در این حالت نیاز به درمان قطعی دارد و فرد باید به راون پزشک و روان شناس مراجعه نماید.

در هر چند حالت رفتارها و افکار شخص بد بین باعث دلخوری و ناراحتی خودش و اطرافیانش خواهد شد لذا باید در رفع سوء تفاهم یا درمان شخص کوشید.

دوستان راهکارهایی را ارائه نمودند که برخی از آن ها در دنیای واقعی واقعاً کارساز است و برخی صرفاً برای جذابیت بازی! البته این راه کارها عموماً برای شخصی پاسخ گو است که صرفاً در مسئله ی خاصی دچار کج فهمی شده و این امر باعث بروز این حالت ها در وی گشته است.

1) اولین و مهمترین قدم همان است که موقعیتی را مهیا نکنیم که موجب ایجاد شک و شبهه گردد

2) وقتی این حالت ها را از جانب وی می بینیم واکنش منفی نشان نداده و عکس العمل سریع نشان ندهیم (جبهه گیری نکنیم) چون این حالت ما برای او مثل یک سند محکم می ماند و می گوید اگر ریگی به کفشش نبود این کارها را نمی کرد.

3) به رفتار خود فکر کنیم ببینیم کجای رفتار ما ممکن بوده است موجب سوء برداشت گردد؛ در رفع آن بکوشیم.

4) با شخص مقابل به شکل منطقی صحبت کنیم؛ مکان و موقعیتی که با شخص صحبت می کنیم مهم است و می تواند در اثر گزاری صحبت ها به ما کمک کند؛ مثلاً اشاره شده بود در قبرستان با او صحبت کنیم، برخی روحیات به گونه ای است که با یاد مرگ به خودشان می آیند و سعی در جبران دارند؛ گاهی لازم است با وی در مکان های خاطره انگیز صحبت کنیم، جایی که یادآور شیرین ترین لحظات با هم بودن است؛ گاهی در منزل. خلاصه این که با شناخت از شخص مقابل می توان بهترین مکان را انتخاب کرد ولی باید مکان و محیط به گونه ای باشد که در حین صحبت کسی یا چیزی مزاحم نشود این روزها باید اضافه کنیم گوشی همراه هم خاموش!

5) به وی اطمینان دهیم همچنان او حاکم قلب ماست، با یک هدیه، یک جمله، یک نگاه؛ این مورد نیز با توجه به روحیات زوجین باید بهترین و کارسازترین مورد را انتخاب نمود، اگر هم همه را در کنار هم داشته باشید چه بهتر! و صد البته با رفتار. نه این که در کلام بگوییم "دوستت دارم" بعد رفتار ما چیز دیگری را نشان دهد!

6) زمان با هم بودن را افزایش دهیم؛ گاهی ساعات کار آن قدر بالا می رود که حسادت و بدبینی همسر را برمی انگیزد؛ گاهی علاوه بر ساعات کار در منزل تلفن های کاری آن قدر زیاد است که ممکن است ذهن همسر به خطا رود. روی ساعات کارمان کنترل داشته باشیم و در صورت امکان آن را کاهش دهیم؛ تا ساعات بیشتری را بتوانیم در کنار همسرمان سپری کنیم، سفر، مهمانی، یک شام دو نفره، تفریح، پارک، سینما، گاهی حتی شستن ظرف ها در کنار هم یا به تماشا نشستن یک مسابقه ی فوتبال در کنار همسر
گاهی هم همسر خسته از راه می رسد خانم تا نیم ساعت بعد همچنان در حال صحبت با تلفن است!

7) استفاده از جملات مثبت، مثل همان که من گفتم: جمله، آیه یا یک حدیث مرتبط روی آیینه می نویسم. تکرار این جملات جادو می کند.

Dirol یادآوری خاطرات

9)زمان: به شخص مقابل زمان بدهید؛ نه این که یک روز مراقب رفتارمان باشیم، یک روز هم با هم برویم بیرون بعد دوباره همان آش و همان کاسه ی قبلی؛ کار تا دیر وقت، کم محلی به همسر و ... . بعد هم ادعا کنیم من تلاشم را کردم نشد! هر مسئله ای برای حل نیاز به زمان دارد؛ حتی اگر پس از حل مسئله رفتارها مثل سابق شود بدبینی نیز مجدداً بازمی گردد

10) کمک گرفتن از دیگران(مشاور): سعی نمایید این مشکل را خودتان حل کنید و از بیان این امر برای دیگران بپرهیزید. اگر با صحبت بین خودتان مشکل حل شود نتیجه اش بسیار بهتر است. اما اگر با انجام موارد بالا به نتیجه نرسیدید از شخص سومی کمک بگیرید؛ شاید شما جایی را به خطا می روید ( گاهی برخی افراد مراجعه می کنند به مشاور می گویند من همه ی راه کارهای ممکن را انجام داده ام به نتیجه نرسیده ام؛ بعد از بررسی می بینیم چه انجام دادنی؟! مثلاً ممکن است شما هنوز موردی که باعث ایجاد شبهه شده است را برطرف نکرده باشید یا منبع بدگمانی جای دیگری است شما در جای دیگری تلاش در رفع مشکل دارید) به هر حال دیگران بهتر است یا متخصص امر باشد یا یک شخص معتمد و محترم

11) جناب حامی اگر موردی را از قلم انداختم لطف کنید زحمتش را بکشید. البته قلم نداشتماااا از تایپ جا انداختم!:Nishkhand:

ببخشيد از من راهكار درست حسابي بر نمياد

ميشه اونو برد چشم پزشكي ديدش رو اصلاح كرد ديگه بد نبينه
ميشه اونو برد پيش جراح پلاستيك بيني اونو عمل كرد منجر به خوش بيني بشه
ميشه اونو اسكن كرد تويه كامپيوتر بعد با نرم افزار مربوطه ويرايشش كرد بعد اصلاح شدش رو داد به خروجي كامپيوتر
ميشه يه لا آورد قبل از اون منفي اش كرد
ميشه خودمون هم دچار بدبيني بشيم اون وقت منفي در منفي ميشه مثبت

ميشه اون زن و شوهرو آورد اينجا راه حل هاي منو ببينه بگن گذشتيم بابا، ما مشكل نداريم
ميشه باهاش قهر نكرد
ميشه منت كشي كرد
ميشه بهش گفت ديگه به من گير نده يه چيز ديگه بده
ميشه موبايلمون رو بفروشيم

ميشه ديگه سر كار نريم
ميشه واسش جوك تعريف كرد (يا شوخ طبعي ها و حكايات طلبگي ) تا روحيه اش عوض بشه
ميشه به جونش نق زد
ميشه من يه مركز مشاوره بزنم به اسم t4h9r1 اونا بيان پيش من راهكارهاي عاقلانه بزرگواران sajedee و حامي رو بدزدم بهشون پيشنهاد بدم
ميشه فيلم بازي كرد بهش بگيم كه من يه همكار دارم همسرش بهش بدبين شده از من كمك خواسته چي بهش بگم

ميشه اونو برد بانك كلي پول به حسابش ريخت
ميشه عين كار خودشو باهاش كرد تا بفهمه ما چي ميكشيم

ميشه اونو هيپنوتيزم كرد فكرشو درست كنيم
ميشه اندازه دماغمون رو بديم بهش بگيم ببين اندازه دماغ من طبيعيه اگه بهت دروغ گفته بودم حالا مثل دماغ پينوكيو دراز شده بود
ميشه از فرشته هاي كرام الكاتبين بخوايم بيان شهادت بدن ما ريگي تو كفشمون نيست
ميشه بهش به خودمون بگيم مردم با بدتر از اينش ساختن منم بسازم و تحمل كنم
ميشه كفشمون رو جلوش بتكونيم بفهمه ريگي تو كفشمون نيست

ميشه از اون به بعد ديگه حرفشو گوش نديم
ميشه اداي ليلي و مجنون و فرهاد و شيرين و ... در بياريم تا بفمه دوستش داريم
ميشه كاراي مورد علاقه اونو انجام داد
ميشه سري دوم ماه عسل رو بهش پيشنهاد داد
ميشه روش انتي ويروس نصب كرد فكرايي كه ويروسي شدن از بين برن

ميشه اونو با يه ورژن بالاتر به روز كرد ديگه ايرادايه قبلي رو نداشته باشه

ميشه اونو به گيت نات وارد كرد (گيت نات سيگنالي كه واردش ميشه برعكس ميكنه اگه مثبته ميشه منفي اگه منفيه ميشه مثبت . اون وقت بدبيني اون به خوش بيني تبديل ميشه )

ميشه هر وقت خواست حرفي بزنه يه كوه جلوش بذاريم حرفاش به خودش برگرده (انعكاس صدا )

ميشه يه مشت داروهاي قلب و اعصاب بياريم نشونش بديم الكي بگيم به خاطر اين كارهايه تو من دارم اينا رو مصرف ميكنم .اون وقت از كاراش پشيمون بشه.
ميشه از بي تجربه ها كمك بگيريم

ميشه بريم پيش رمال ها و فال گيرها
ميشه يه آدم خوش بين بياريم يه مدت باهاش باشه تحت تاثير قرار بگيره
ميشه دعا كنيم زودتر قيامت بشه
ميشه به در بگيم ديوار بشنوه
ميشه در گوش عزرائيل يه چيزايي بگيم

ميشه خودمون بيشتر بهش معرفي كنيم ما رو بيشتر بشناسه
ميشه صدا خفه كن روش نصب كنيم ديگه صدايه نق زدنش رو نشنويم
ميشه كاري كنيم سرما بخوره صداش بگيره نتونه حرف بزنه
ميشه راه بيابون رو بگيريم بزنيم به بيابون
ميشه چند تا موش بياريم تو خون رهاشون كنيم يه مدت مشغول اين دغدغه بزرگ باشه حواسش پرت بشه

[=&quot]ميشه مدام بگيم اينو ميخوام اونو ميخوام ما رو دست كم نگيره[/][=&quot]
ميشه يه چراغ جادو پيدا كنيم غولش بياريم بيرون بعد ارزو كنيم
ميشه اختيارمون رو بديم دست شيطون بگيم هر چي تو گفتي باشه
ميشه تو چشاش زل بزنيم بگيم ديگه دوست ندارم
ميشه به مجردا گفت نريد ازدواج كنيد


ميشه ارواح رو احضار كرد ازش كمك خواست
ميشه از اجنه كمك خواست
ميشه به زندگي راحت ديگران افسوس خورد
ميشه فرار كنيم
ميشه چند شب پشت سر هم سحر يهو شروع كنيم جيغ و داد بعد كه اومد ازمون پرسيد چي شده بگيم خواب ديدم تو منو تنها گذاشتي تحت تاثير قرار بگيره بفهمه دوسش داريم

ميشه گزارش كار روزانمون رو ببريم چند تا شاهد مهر و امضا كنن بياريم نشونش بديم
ميشه آواز غم انگيز بخونيم يه كم اروم بگيريم
ميشه از فشار زندگي قرص بقيه اشو نميگم
ميشه از جومونگ كمك بگيريم حاشو بگيره
ميشه به زندگي و وظايف خودمون بيشتر توجه كنيم

ميشه يه عالمه چيپس و پفك براش بخريم عشقمون رو باور كنه
ميشه با هم پشت يه ميز بشينيم دوتا شمع روشن كنيم و گل سرخ بذاريم رو ميز و با هم صحبت كنيم.
ميشه دوتا بال پروانه بزرگ درست كنيم به دستامون ببنديم دورش بچرخيم اون بشه شمع ما هم پروانه.
ميشه واسه اين كار نذر كنيم
ميشه از باريتعالي كمك خواست

ميشه از خانوادمون بخوايم يه مقدار بيشتر از قبل تحويلش بگيرن
ميشه يه آدم مطمئن گير بياريم كه سنگ صبورش بشه هم درد دلشو بشنوه هم راهنمايي اش كنه

تا الان شد 114 مورد (تعداد سوره هايه قرآن) فعلا ديگه چيزي به ذهنم نميرسه
البته گذشته از بازي راهكارهايه شدني هم تويه اين موارد هست مثل توجه بيشتر - بهتر انجام دادن وظايف _در صورت لزوم جديت _ محبت - يه مدت تحت اختيار اون باشيم -بيان فداكاريها و كارهايي كه براي خانواده انجام داده ايم و ...
اميدوارم اين مشكل بزرگ واسه هيچ كس اتفاق نيفته و خودمون هم مواظب باشيم زمينه رو براي اين بدبيني ها فراهم نكنيم
[/]



سلام بر t4h9r1
و
سرکار خانم ساجدی
از این که با شوق و خلاقانه در این موضوع شرکت کردید سپاسگزارم
بله حق با شماست راهکارهای واقعی و منطقی زیادی در این نوشته وجود دارد
همان گونه که
سرکار خانم ساجدی خلاصه کردند و t4h9r1 در آخر به مواردی اشاره کردند.

بله یک بار دیگر باید به این نکته اشاره کنم
که این بازی برای وقت تلف کردن نیست. ذهن هایی که عادت کرده اند راه هایی دم دستی مانند تسلیم شدن، پرخاشگری، مقابله به مثل و...را امتحان کنند در مشکلات ارتباطی اتوماتیک وار به همین راه ها فکر می کنند.
اما ذهن هایی که عادت دارند راه حل های متنوع را فهرست کنند و از بین آنها بهترین ها را گزینش کنند سود زیادی می برند. این همان مهارت حل مساله است که به آن خواهم پرداخت.

سلام
یه بار دیگه واقعا به t4h9r1 تبریک میگم
چون کولاک کردند
چندبار این راهکار های با مزه را خوندم بسیار خلاقانه بود و نو:Gol::Kaf:

جهنم و ضررش
آدرس بده یه هدیه به رسم یاد بود بگیرید(به من پیام خصوصی بدهید)
یه کف مرتب نه براش صلوات هوا کنید

حامی;49520 نوشت:

بله یک بار دیگر باید به این نکته اشاره کنم
که این بازی برای وقت تلف کردن نیست. ذهن هایی که عادت کرده اند راه هایی دم دستی مانند تسلیم شدن، پرخاشگری، مقابله به مثل و...را امتحان کنند در مشکلات ارتباطی اتوماتیک وار به همین راه ها فکر می کنند.
اما ذهن هایی که عادت دارند راه حل های متنوع را فهرست کنند و از بین آنها بهترین ها را گزینش کنند سود زیادی می برند. این همان مهارت حل مساله است که به آن خواهم پرداخت.

اصول یا مراحل مهارت حل مساله
همان طور که قبلاً گفته شد آموزش مهارت حل مساله، آموزش تفکر منطقی است به صورت منظم و گام به گام. این مهارت از چندین مرحله تشکیل شده است:
1. جهت گیری صحیح نسبت به مشکل و پذیرش مشکل
2. تعریف دقیق مشکل یا مساله
3. ارائه راه حل های متعدد و فراوان
4. ارزیابی راه حل ها
5. انتخاب راه حل مناسب و طراحی برنامه اجرایی آن
6. اجرای راه حل
7. ارزیابی.

ادامه دارد...........

1. جهت گیری صحیح نسبت به مشکل و پذیرش مشکل.
معمولاً هنگامی که فردی با مشکل یا مساله ای روبه رو می شود آرامش معمول خود را از دست می دهد و ممکن است دچار یکی از حالت های زیر شود که هر یک از موارد زیر فرد را دچار ناراحتی ها و به هم ریختگی های شدیدتری خواهد کرد:
• سرزنش خود (مفید نیست چون عزت نفس و اعتماد به نفس فرد را پایین می آورد و بیشتر او را به هم می ریزد)،
• سرزنش دیگران (غیر از متهم کردن دیگران و ایجاد کینه و عصبانیت از دیگران که به تشدید احساسات منفی می پردازد، حاصل دیگری ندارد)،
• به دنبال مقصر گشتن (بهتر است قبل از هر چیز فرد به مشکلی که در پیش روی دارد فکر کند، بعداً که توانست مشکل خود را حل کند می تواند به دنبال مقصر بگردد. این همان کاری است که هنگام بحران ها هم استفاده می شود، وقتی که بحرانی مانند آتش سوزی رخ داده است همان ابتدا به فکر مقصر نیستند بلکه ابتدا آتش را خاموش می کنند و بعد به جست و جوی مقصر می پردازند)،
• به دنبال عامل یا علت مشکل گشتن (هنگامی که مشکلی روی داده است مهم ترین کار آن است که مشکل را از جلوی پا برداشت به همین دلیل جست و جوی علت ها و عوامل موثر کمکی به حل مشکل نمی کند. مثلاً هنگامی که سیلی در شهر آمده است ابتدا خسارات و مشکلات ناشی از سیل را حل می کنند و بعد به دنبال عامل یا علت آن می گردند)،
• فاجعه آمیز کردن مشکلات (معمولاً هنگام رویارویی با مشکلات، عده ای به فاجعه آمیز کردن مشکلات خود می پردازند و از کاه، کوه می سازند یا به بخت و اقبال و شانس خود حمله می کنند، یا روبه رو شدن با مشکل را نشانه بی کفایتی، نالایقی خود می دانند و ... . این رویکرد فایده ای ندارد و کمکی به حل مشکل نمی کند جز آن که بر ناراحتی ها و آشفتگی های فرد بیافزاید) و ... .
ممکن است از مطالب بالا تعجب کنید. زیرا، بسیاری از والدین هنگامی که خودشان یا فرزندشان دچار مشکل می شود دقیقاً از روش های بالا استفاده می کنند برای این که به او آموزش دهند تا دفعه بعد بیشتر مراقب باشد تا دچار مشکل دیگر نشود. ولی، واقعیت آن است که نه تنها رویکردهای بالا هیچ فایده ای برای حل مشکل ندارند بلکه فرد را از فرآیند حل مشکل خود دور می کنند و باعث تشدید ناراحتی، آشفتگی و به هم ریختگی او می شوند. نتیجه آن است که فرد بیشتر و بیشتر توانایی خود را برای حل مشکل یا مساله از دست می دهد.
ممکن است بپرسید خوب، در این شرایط چه رویکردی صحیح است؟ رویکرد صحیح آن است که بپذیریم به هر دلیلی که بوده است با مشکلی روبه رو شده ایم و این که حالا برای حل آن چه باید بکنیم. فقط با چنین برخوردی است که فرد می تواند وارد مرحله دوم یعنی تعریف مشکل شود. مهم آن است که جوانان و نوجوانان دریابند، روبه رو شدن با مشکل در زندگی طبیعی است. همه انسان ها با مشکل روبه رو می شوند، آنها نیز دچار مشکلی شده اند. پس بهتر است قبل از هر کاری بررسی کنند حالا، که مشکلی پیش آمده است چگونه می توانند آن را حل کنند.
2. تعریف دقیق مشکل یا مساله
همان طور که در درس هایی مانند ریاضی، صادق است؛ زمانی می توان مساله را حل کرد که دقیقاً صورت مساله به خوبی خوانده و فهمیده شده باشد. دومین مرحله حل مساله از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. در این مرحله ضروری است:
• مشکلات، به صورت ریز و ظریف تعریف شود. مثلاً به جای آن که گفته شود مشکل تحصیلی دارم بهتر است مشخص شود چه مشکل تحصیلی خاصی دارد. زیرا، انواع مشکلات تحصیلی وجود دارد از دانش آموزی که در معرض اخراج از مدرسه است، دانش آموزی که به درس هیچ علاقه ای ندارد، دانش آموزی که در درس خاصی ضعیف است و یا دانش آموزی که مشکل ضعف توانایی های هوشی دارد. هر یک از مشکلات مذکور، نیاز به راه حل های مختلفی دارند تا حل شوند مثلاً دانش آموزی که در معرض اخراج از دانشگاه است باید از راه حل های خاصی برای حل مشکل خود استفاده کند تا دانش آموزی که مشکل هوشی دارد.
• باید مشخص شود مشکل مربوط به چه کسی است. مثلاً هنگامی که مادر دانش آموز مرتباً برای او معلمان مختلفی می گیرد تا به او درس دهند ولی دانش آموز قبل از ورود معلم به خانه دوستش می رود، مشخص است که مشکل دانش آموز تبدیل به مشکل مادر شده است و تا زمانی که چنین است دانش آموز اقدامی برای حل مشکل خود نمی کند بلکه این مادر است که سعی و تلاش زیادی می کند که نتیجه ای نیز همراه نخواهد داشت زیرا کسی که دارای مشکل است خود، کاری نمی کند چون مادر مرتباً در حال فعالیت و تلاش است.
• مشکلات مرکب به مشکلات ریزتر شکسته شود. ممکن است یک فرد خاص دارای چندین مشکل باشد: مشکل مالی، خانوادگی، تحصیلی و ... . باید فرد از بین مشکلات خود مهم ترین را انتخاب کند و به حل آن بپردازد بعد به سراغ مشکلات دیگر رود.
3. ارائه راه حل های متعدد و فراوان
پس از آن که مشخص شد مشکل چیست، سپس، باید برای حل آن مشکل راه حل های متعدد و فراوان ارائه شود. در این مرحله از تکنیک «بارش ذهنی» استفاده می شود یعنی آن که فرد هرچه در ذهن دارد بدون سانسور و بدون این که به درست و غلط آن فکر کند، آنها را به روی کاغذ «می بارد».
زیرا، هدف آن است که فرد به فهرستی طولانی از راه حل های مختلف دست یابد. زیرا، تحقیقات نشان داده اند افرادی که توان حل مساله ضعیفی دارند، معمولاً دارای دو یا سه راه حل هستند که اگر راه حل اول و دوم یا سوم به نتیجه نرسد، فرد به بن بست می رسد و دچار درماندگی و استیصال می شود. حتماً شنیده اید که عده ای می گویند: «یا قبولی در فلان دانشگاه یا هیچ» و یا «یا ازدواج با فلانی یا هیچ». چنین برخوردی ناشی از توانایی ضعیف در به دست آوردن راه حل است. انسان موجودی خلاق است و مهم است که بتواند در شرایط مختلف زندگی و به ویژه در بحران ها راه حل های زیاد و متعددی به دست آورد. در چنین شرایطی که فرد 30 راه حل داشته باشد اگر نیمی از راه حل ها نیز مفید نباشند حداقل نیمی دیگر از آنها یعنی 15 راه حل مفید و موثر در اختیار دارد که اگر راه حل های اول به نتیجه نرسد از بقیه راه حل ها استفاده خواهد کرد.
مهم است که فرد علاوه بر راه حل های مفید به بیان راه حل های نامفید و مضر نیز بپردازد. این کار چند حسن دارد علاوه بر آن چه که در بالا گفته شد:
1- رها کردن سانسورهای ذهنی باعث افزایش راه حل ها می شود و ناگهان در میان راه حل های ناموثر، فرد راه حلی را بیان می کند که مفید است و ممکن است در شرایطی که ذهن را سانسور نمی کند به ذهن اش نیاید.
2- راه حل های نامفید و ناموثر در ذهن جوان ها و نوجوان ها هستند و بعضی از آنان که دچار مشکل می شوند از چنین راه حل های استفاده می کنند. اهمیت بیان راه حل های مضر آن است که در مرحله بعد که ارزیابی است، راه حل های مذکور ارزیابی می شوند و فرد با ارزیابی پیامدهای منفی آنها و آگاهی از نتایج مضر، آنها را عامداً کنار می گذارد منتها با کسب بینش اساسی از مضر بودن آنها.
3- کمیت، کیفیت می آفریند. یعنی عدم سانسور ذهن باعث افزایش راه حل های فرد می شود.
ادامه دارد.........


4. ارزیابی راه حل ها
در این مرحله، فرد راه حل هایی که درمرحله قبل به دست آورده است را ارزیابی می کند. برای ارزیابی راه حل ها، ضرورت دارد که از تفکر «اگر ... آن گاه... » استفاده شود. یعنی این گونه فکر کنند که اگر این کار را انجام دهند آن گاه چه پیامدی ایجاد خواهد شد. بسیار مهم است که هنگام ارزیابی هر یک از راه حل ها این گونه فکر شود که اگر این کار را انجام دهد آن وقت:
• آیا انجام این راه حل خاص باعث ضرر یا دردسر من می شود؟
• آیا انجام این راه حل خاص باعث ضرر یا دردسر دیگری می شود؟
• آیا انجام این راه حل خاص باعث ضرر یا دردسر جامعه می شود؟
• آیا می توانم به خانواده یا نزدیکانم بگویم که چنین کاری کرده ام؟
• آیا عملی است؟
اگرحتی جواب یکی از سه سوال اول، بلی و یا جواب یکی از دو سوال آخر خیر است آن راه حل مفید نیست و باید آن را حذف کرد.

5. انتخاب راه حل مناسب و طراحی برنامه اجرایی آن
هنگامی که راه حل های نامفید و ناموثر حذف می شوند، فهرستی از راه حل های مفید به دست می آید که فرد باید آنها را اولویت بندی کند. تا این مرحله، فرد فکر کرده است و راه حل مناسب را یافته است، حالا باید برنامه اجرایی آن را بنویسد:
• کی راه حل را انجام دهد؟ زمان شروع به انجام راه حل کی است؟
• برای اجرای راه حل از چه کسانی باید کمک بگیرد؟
• اطلاعات مورد نیاز را از کجا به دست آورد؟ و ... .
مهم آن است که برنامه اجرایی به صورت واقع بینانه طراحی شود. بسیاری از راه حل های مناسب شکست می خورند، زیرا یا فاقد برنامه اجرایی هستند یا آن که بسیار کمال گرایانه و غیر واقع بینانه نوشته شده اند.

6. اجرای راه حل
در این مرحله، فرد راه حل خود را طبق برنامه اجرایی و زمان بندی خود به اجرا می گذارد. اگر راه حل اول موثر واقع نشد، راه حل دوم، اگر راه حل دوم موثر واقع نشد، راه حل سوم و... .

7. ارزیابی
پس از آن که فرد، به اجرای راه حل ها پرداخت، ارزیابی می کند که آیا مشکلش حل شد یا نه؟ در صورتی که مشکل او حل شد، حل مساله به پایان می رسد.
در موارد استثنایی، امکان دارد که با انجام مهارت حل مساله فرد موفق به حل مشکل نشود. در این جا لازم است که دوباره، مهارت حل مساله را یک باره دیگر انجام دهد. معمولاً اشکال در آن است که یا صورت مساله را به خوبی تعریف نکرده است یا در طی زمان، مشکل تغییر یافته است و مشکل دیگری بر مشکلات فرد اضافه شده است.


حامی;49523 نوشت:
سلام
یه بار دیگه واقعا به t4h9r1 تبریک میگم
چون کولاک کردند
چندبار این راهکار های با مزه را خوندم بسیار خلاقانه بود و نو:gol::kaf:

[=arial narrow]
سلام

[=&quot]اين نهايت لطف شماست .[/][=&quot]هر چي هست از عنايات خداست من هيچ كارم[/]

[/]

حامی;49526 نوشت:
جهنم و ضررش
آدرس بده یه هدیه به رسم یاد بود بگیرید(به من پیام خصوصی بدهید)
یه کف مرتب نه براش صلوات هوا کنید

[=&quot]غافلگير كرديد بنده رو هديه براي چي ؟همينجوري اشم من كلي مديون نظرات شما و بقيه كارشناساس ها هستم نظراتي كه واقعا بهشون احتياج دارم .[/]
[=&quot]همين تاپيكي كه زديد به من خيلي كمك ميكنه.گاهي وقتا خسته ام يا وقتم آزاده تفريح سالم دم دست نيست ميام اين تاپيك هم نظر دوستان جالب هست هم اينكه بازي هايه اينجوري رو خودم دوست دارم.[/]
[=&quot]همون يه ذره خلاقيتي هم كه هست وهمه باهاش مخالفن اينجا ميشه اونو به كار گرفت و پرورشش داد.[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]ابتكار شما در زدن تاپيك واقعا عاليه باعث ميشه اون برداشت خشكي و بها ندادن به برخي مسائل كه تصور ميشه تو دين هست عوض بشه . دين به اين مسائل واقعا بها داده . مثلا رواياتي كه در مورد عقل هست . حالا ما اينجا داريم اين نعمت بزرگ رو پرورشش ميديم.[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]يا همون حكايات طلبگي واقعا ديدها رو نسبت به اين قشر عوض ميكنه . معمولا تصور ميشه اونا ادمايه خشكي هستند .ذات ادما هم كه اين خشكي رو دوست نداره رو همين حساب شايد خيلي ها دوست نداشته باشن باهاشون در ارتباط باشن يا صحبتاشون رو بشنون .[/]

ادامه بازي:

ميشه اونو جادو كرد
ميشه اونو طلسم كرد
ميشه سوار ماشين زمان شد برگرديم به دوره قبل از بدبيني بعد دوره بدبيني رو حذفش كنيم بعد برگرديم
ميشه اونو تويه سبد گذاشت بره به قصر فرعون
ميشه اونو انداخت تو چاه

ميشه تو كاراش تشويقش كرد
ميشه واسش چيزاي ريز و جزئي خريد كه به ظاهرش برسه مثلا اودكلن و زل مو و واكس مخصوص و...
ميشه سر به سرش گذاشت بفهمه حواسمون بهش هست
ميشه با هم بريم يه كره ديگه زندگي كنيم هيچ كس اونجا نباشه خيالش راحت باشه
ميشه هردوشون بي خيال زندگي بشن هر كس راه خودشو بره

ميشه يهو بپريم بهشت اونجا ديگه خبر از اين چيزا نيست
ميشه از عاقبت اين كار داستان مندراوردي وحشتناك تعريف كرد
ميشه از ضررهايي صحبت كرد كه اين بدبيني به خودش ميزنه
ميشه بهش بگيم چند روز روزه سكوت بگيره
ميشه خودمون چند روز روزه سكوت بگيريم

ميشه شكست هايه زندگيمون رو بشماريم بگيم اينا نتيجه بدبينيه تو بوده
ميشه براش آب هويج بخريم ديدش اصلاح بشه
ميشه برنامه ريزي هايه آينده رو براش بگيم وقتي بدونه همه اش تعلق به خودش داره خيالش راحت ميشه
ميشه اونو كور كرد ديگه اصلا نبينه نه خوب نه بد
ميشه تو كفشش ريگ بذاريم بگيم اين تويي كه تو كفشت ريگ داري نه من

[=&quot]ميشه مثل دعوايه بچه ها هلش بديم بيفته
[=&quot]ميشه باهاش منچ بازي كنيم يه كاري كنيم اون ببره
[=&quot]ميشه به اينترنت و بازي هايه رايانه اي معتادش كنيم فرعيات يادش بره
[=&quot]ميشه چيزايي كه خيلي دوستش داريم و برامون مهمه بديم به اون
[=&quot]ميشه يه مدت كارايه سخت اونو انجام بديم مثلا براي خانم يا آقا شستن دستشويي و ايستادن تو صف نانوايي و عابر بانك و بنزين و ...
[=&quot]

[=&quot]ميشه از روزگار سخت خودمون بگيم ،بعد بگيم تو ديگه نمك به زخم من نپاش
[=&quot]ميشه ليستي از گرفتاري هايه مشترك رو ليست كنيم بگيم بيا كمك حلشون كنيم
[=&quot]ميشه يه بادكنك يهو بتركونيم بترسه مغزش جابه جا بشه
[=&quot]ميشه يارانه رو از تو زندگي براش حذف كنيم
[=&quot]ميشه مرتب صفحه حوادث روزنامه رو براش بخريم
[=&quot]

[=&quot]ميشه يه هدف سخت براش در نظر بگيريم كه خوشش هم بياد درگير اون موضوع بشه
[=&quot]ميشه براش آدامس و بستني خريد ديگه بهانه نگيره
[=&quot]ميشه گفت اين چيزا دمده شده برو دنبال يه چيز ديگه
[=&quot]ميشه كلي مواد شوينده رو خودمون خالي كنيم بگيم خيالت راحت من پاك پاكم
[=&quot]ميشه خودمونو با پاك كن پاك كنيم شيله پيله هامون پاك بشه
[=&quot]

[=&quot]ميشه اونو با پاك كن پاكش كنيم از صفحه روزگار محو بشه
[=&quot]ميشه بندازيمش تو آتش نمرود(بلايي به سرش نمياد فقط ممكنه بترسه)
[=&quot]ميشه حق و حقوق خودمون رو بهش ياداوري كنيم بگيم ببين عمر ادم دست خودش نيست ديدي يه هو من مردم. اون وقت اداي حق من برات سخت ميشه
[=&quot]ميشه يه دور اونو restart كنيم درست ميشه
[=&quot]ميشه windows اونو عوض كرد.

[=&quot]ميشه داروهايه انرژي زا بخوريم تو اين زمينه وانمونيم
[=&quot]ميشه روحيمون رو تقويت كنيم بالاخره زندگي up [=&quot]و down[=&quot] داره
[=&quot]ميشه پوست كلفت (يه اصطلاحه) بشيم بهمون برنخوره
[=&quot]ميشه بگيم ديگه خسته شدم بس كن
[=&quot]ميشه هر كس فاميلايه خودشو بياره دعوا راه بندازن
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]ميشه هر كس فاميلايه خودشو بياره به راه حل مسئله كمك كنن
[=&quot]ميشه بهش بگيم اگه راست ميگي ثابت كن
[=&quot]ميشه كارت صداشو خراب كنيم
[=&quot]ميشه تو گوشمون پنبه بذاريم
[=&quot]ميشه آي سي اونو در بياريم برنامه اشو خودمون به دلخواه خودمون بنويسيم
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]ميشه روش نويز گير نصب كنيم نويز (بدبيني ) رو بگيره
[=&quot]ميشه يه فن روش نصب كنيم شايد داغ كرده
[=&quot]ميشه از گناهامون استغفار كنيم شايد اين نتيجه گناهامون باشه
[=&quot]ميشه خيرات كنيم
[=&quot]ميشه شب زنده داري كنيم
[=&quot]
[=&quot]ميشه بريم پيش حضرت ايوب يه ذره صبرشو بدزديم
[=&quot]ميشه به آينده اميدوار بود
[=&quot]ميشه بهش سهام عدالت بديم
[=&quot]ميشه يه ماموريت يا سفر اجباري پيدا كنيم
[=&quot]ميشه جريمه اش كرد
[=&quot]
[=&quot]ميشه خاموش روشنش كنيم بسوزه
[=&quot]

[=&quot]وقت نماز شد من رفتم

[=&quot]ميشه منتظر باشيم بارون بياد بريم زير بارون قدم بزنيم[/]
[=&quot]ميشه بهش كم توجهي كنيم بفهمه از دستش ناراحتيم[/]
[=&quot]ميشه بهش الگو معرفي كنيم[/]
[=&quot]ميشه دنيارو رو سرش خراب كنيم[/]

ميشه اونو فرستاد دنبال نخود سياه
ميشه بچه ها رو فرستاد دنبال نخود سياه يادي از قديما كرد
ميشه شروع كنيم به شمارش معكوس بگيم تا به يك ميرسم بدبيني ات بذار كنار
[=&quot]
[/]

[=arial black][=&quot]ميشه براي ظهور امام زمان دعا كرد
[/][/]
[=arial black][=&quot]
[/][/]
[=arial black][=&quot]تا بياد بريم براي تمام سوالاتمون ازشون راه حل بپرسيم[/][/][=arial black][=&quot]

[/][/][=arial black][=&quot]************************[/][/]

[=arial black][=&quot]

[/][/]

[=arial black][=&quot] شد 183 مورد اعدادش رو با هم جمع بزنيم ميشه 12
دوست داشتني ترين 12 براي ما تعداد امامامون هست
به اميد فزونيه معرفت و محبتشان
[/][/][=arial black][=&quot]
[/][/]

:kaf::kaf::kaf::kaf::kaf:
:kaf::kaf::kaf::kaf:
:kaf::kaf::kaf:
:kaf::kaf:
:kaf:

سلام
بابا تو دیگه کی هستی؟
تا حال از سایت فکر نو دیدن کرده اید؟
اجازه می دهید یه موضوع کاربردی دیگه مطرح کنم
خب حالا که اصرار می کنید چشم


موضوع
تصور کنید مادر بزرگ پدری تان سال ها است که شوهرش را از دست داده است الان هم پیر و سالخورده شده است دو دختر و سه پسر دارد او تنهایی از پس زندگی اش بر نمیآید چه کنیم با این مادر بزرگ پیر نق نقو.؟

حامی;50145 نوشت:
سلام
بابا تو دیگه کی هستی؟
تا حال از سایت فکر نو دیدن کرده اید؟
اجازه می دهید یه موضوع کاربردی دیگه مطرح کنم
خب حالا که اصرار می کنید چشم

موضوع
تصور کنید مادر بزرگ پدری تان سال ها است که شوهرش را از دست داده است الان هم پیر و سالخورده شده است دو دختر و سه پسر دارد او تنهایی از پس زندگی اش بر نمیآید چه کنیم با این مادر بزرگ پیر نق نقو.؟

سلام ،
موضوع بسیار جالبی هست، من یک مورد بسیار موثر و مفید و کارا سراغ دارم و اون اینه که با سوالاتی که ازش می کنی مجبورش می کنی از گذشته هاش حرف بزنه و صحبت از گذشته ها براش خیلی شیرین و لذت بخش هست ..... مثلا بپرسی که
حیات خونه رو چطور جارو می کردین؟
ظرفها رو چطور می شستین ؟
پدرت چیکاره بود ؟
قدیم پارچه ها رو چطور رنگ آمیزی می کردن ؟
ماجرای ازدواجش و .....
و موضوعات جالب دیگه که هم برای مادربزرگ جالبه هم برای خودمون:Mohabbat: اصلا نگران نباشید کلی حرف برای گفتن خواهد داشت .....

[=&quot]ميشه كارهايه زير رو انجام داد[/]

[=&quot]واسش آستين بالا بزنيم [/]

[=&quot]نوه هاشو بيارن پيشش ازشون نگهداري كنه[/]
[=&quot]يه ضبط بذاريم پيشش نق هاشو ضبط كنيم بعد براش پخش كنيم[/]
[=&quot]يادش بديم چت كنه[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]اينترنت يادش بديم[/]

[=&quot]بازي جناب حامي رو با هم كنيم[/]

[=&quot]واسش از تكنولوژي روز بگيم[/]

[=&quot]جووني هايه اونو با جووني هايه خودمون مقايسه كنيم [/]

[=&quot]براش درددل كنيم[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]بهش گيم خدا رو شكر كنه به خاطر رسوم گذشته [/]

[=&quot]ميشه به سر و وضع ظاهري اش برسيم كلي حال كنه[/]
[=&quot]درد دلش گوش بديم[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]از خوبي هايه پدربزرگ بپرسيم[/]

[=&quot]اگه سواد داره براش كتاب بخريم[/]

[=&quot]اگه سواد نداره بفرستيمش نهضت[/]

[=&quot]چند تا خاله پيرزن جمع كنيم بيان پيشش خودشون ميدونن چي كار كنن[/]

[=&quot]ميشه واسش هنزفري بگيريم[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]بهش بگيم واسمون دعا كنه [/]
[=&quot]ميشه ببريمش دكتر درداشو دوا كنيم[/]
[=&quot]يادش بديم خاطره هاشو بنويسه[/]
[=&quot]بشينيم شجره خانوادگي رو ازش بپرسيم[/]
[=&quot]پشت يسر دختر پسراش حرف بزنيم كه چرا محلت نميذارن[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]به پرورش گل و گياه مشغولش كنيم[/]

[=&quot]ازش بپرسيم با ننجونايه زمان خودشون چي كار ميكرده[/]

[=&quot]از آداب اون زمان ازش بپرسيم[/]

[=&quot]نذاريم تو آينه نگاه كنه[/]

[=&quot]بهش اميدواري و اعتماد به نفس بديم[/]


[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]از خاطرات دانشگاه و مدرسه خودمون واسش بگيم[/]
[=&quot]از عذاب هاي دوران دانشگاه و مدرسه بگيم[/]
[=&quot]بهش لباس بديم واسمون بدوزه[/]
[=&quot]واسش موبايل بخريم[/]
[=&quot]واسش ماهواره بخريم[/]
[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]
[/]

[=&quot]واسش پلي استيشن بخريم[/]
[=&quot]واسه اون دنياش و عاقبت به خيري اش يه تعداد اعمال يادش بديم[/]
[=&quot]اين حكم رساله رو بهش ياداوري كنيم (نوشتن وصيت نامه واجب يا مستحبه يادم نيست)[/]
[=&quot]بهش بگيم خودت جووني كردي بذار ما هم جووني كنيم يه ذره هم دركش نكنيم[/]
[=&quot]اين اقشار چون كار يا هدف خاصي ندارن و خيلي از توانايي هاشون رو از دست دادن واقعا روزاشون خيلي سخت ميگذره بهتره براشون يه هدف يا كار متناسب با وضعيتشون پيدا كنيم[/]

[=&quot]منو بذارن تا قيامت چرت و پرت ميگم ولي خدا رو شكر كنيد خيلي كار دارم بايد برم[/]

حامی;50145 نوشت:

موضوع
تصور کنید مادر بزرگ پدری تان سال ها است که شوهرش را از دست داده است الان هم پیر و سالخورده شده است دو دختر و سه پسر دارد او تنهایی از پس زندگی اش بر نمیآید چه کنیم با این مادر بزرگ پیر نق نقو.؟

يا عالم السر و الخفيات

موندم تو حكمت طرح سوال .استاد يه فكري هم واسه فكر ما كنيد.گناه داريم.:Kaf:

اول فكر كردم موضوع اينه كه گاهي شرايط جوريه كه بايد با سالخورده ها زندگي كنيم حالا با نق زدن اونا چي كار كنيم بعد كه دوباره خوندمش سوالاي زير واسم پيش اومد.(100درصد موارد مثل جت از رويه نوشته رد ميشم بعد اگه لازم شد با دقت ميخونمش )

حالا
چرا مادربزرگ پدري؟
چرا جنسيت بچه هارو مشخص كرديد؟
چرا از هر جنس تعدادش رو مشخص كرديد؟:soal:

به هر حال ميشه با توجه به همين موارد هم راه حل هايي ارائه داد ولي اصلا نميفهمم چرا موضوع رو اينجوري مطرح كرديد .مردم از نفهميدن حكمت اين سوال ها :Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:

حالا گيرم مادر بزرگ پدري مهم باشه .(واي بويه مادر شوهر مياد جدي نگيريد مادرها مقدس ان حتي از نوع مادر شوهر. توفيق اجباريه ديگه چيكارش ميشه كرد ) تعيين جنسيت بچه ها رو هم حالا ميشه يه كاريش كرد ولي تعيين تعداد از هر جنس اون ديگه چرا ؟:Motehayer::Motehayer::Motehayer::khandeh!:
خداييش من كه سر از كار مشاورها در نميارم .كار سختيه .
البته يه مقدار هم جالبه.

سلام
اتفاقا روان شناسانه طرح شده است و آن احتمالات که شما در ذهن دارید را در نظر گرفتم. به همین دلیل از بین مواردی که در مشاوره هایم داشتم یکی رو انتخاب کردم.

سرکارخانم ساجدی
خلاقیت شما خوب بود یا علی مدد بارش ذهنی ات را شروع کن
فکر کن میاد:Gig:

حامی;50411 نوشت:
سرکارخانم ساجدی
خلاقیت شما خوب بود یا علی مدد بارش ذهنی ات را شروع کن
فکر کن میاد:Gig:

سلام
همون ابتدا می خواستم بگم منتها گفتم اجازه بدم ابتدا دوستان طبع آزمایی کنند که نگند لطیف هاش را من گفتم!
راستش می خواستم خشن هاش به من بیفته!:khandeh!:

1) از آن جایی که این مسائل وظیفه ی پسر بزرگ است و پسر بزرگ ارث بیشتری می برد مادر می رود منزل پسربزرگ تر

2) از آن جایی که الان دغدغه های پسر بزرگ زیاد است و عروس اول هم مغرور! مادر می رود منزل پسر دوم؛ چون به هر حال پسرها در اولویت هستند؛ به خاطر همان مسئله ی ارث و میراث!

3) از آن جایی که پسر آخری محبوب تر بوده، مادر می رود منزل ایشان.

4) از آن جایی که دختر محرم مادر است، مادر می رود منزل دختر کوچکتر

5) از آن جایی که دختر کوچکتر شاید تازه ازدواج کرده باشد یا بچه ی کوچک داشته باشد و اینها، مادر می رود منزل دختر بزرگ تر

6) از آن جایی که همه ی بچه ها کار دارند و مادر هم کمی نق نقوست، ایشان می مانند منزل خودشان بچه ها نوبتی هر روز یکی می رود منزلش کارهایش را انجام می دهد و برمی گردد منزل

7) از آن جایی که بچه ها فرصت نمی کنند هر روز به مادر سر بزنند برایش یک پرستار می گیرند.

Dirol از آن جایی که خرج پرستار آن هم به طور 24 ساعته زیاد است، 12 ماه سال را تقسیم بر 5 می کنیم مادر دوماه و دو هفته از هر سال را منزل یکی از فرزندان می ماند.

9) از آن جا که بچه ها دیگر با عرض شرمندگی خ.ر شان از پل گذشته مادر را می فرستند خانه ی سالمندان؛ چون آنجا پرستار هست، پزشک هست خلاصه به مادر بهتر می رسنند!!! هر هفته هم به او سر می زنند.

10) از آن جا که هر هفته فرصت نمی شود ماهی یک بار کافی است.

11) از آن جا که بچه ها بی معرفتند مادر را کلاً فراموش می کنند!
---------
این ها چند راهکار بود اما

در دنیای امروز که هر کسی برای زندگی اش دغدغه های خاص خودش را دارد، همه شاغل هستند و یا دنیایی دل مشغولی دارند، در دنیایی که آزادی های فردی در اولویت است به هر حال حضور یک شخص جدید در خانه حتی اگر مادر انسان باشد شاید برای برخی از اعضای خانواده زیاد خوشایند نباشد. اما این مسئله را می توان خیلی راحت حل کرد.

انسان ها به مکانی که در آن قرار دارند خو می گیرند، عادت می کنند، دوست دارند وسایل خودشان را داشته باشند، جانماز خودشان، تسبیح و کتاب دعای خودشان، رادیو و ضبط صوت خودشان خلاصه وسایل خودشان؛ ما حتی به جای خواب و نشستن مان هم عادت می کنیم پس بی انصافی است که مادرمان را هر دو هفته بخواهیم جابه جا کنیم.

1- در هر خانواده ای مادر با یکی از فرزندان راحت تر است، یکی از عروس ها ایثارگرتر یا یکی از دامادها جوانمردتر؛ مهم نیست وضعیت مالی آن خانواده بهتر باشد یا بدتر، کما این که آن ها که وضعیتشان بهتر بی معرفت تر. پس مادر باید برود منزل او که ایثارگرتر یا جوانمردتر است؛ به طور دائم انجا باشد. حالا این که شاید گاهی آن خانواده نیز نیاز به یک مرخصی کوتاه مدت داشتند و مادر برای چند روزی به منزل یکی دیگر از بچه ها رفت حسابش جداست ولی باید در منزل یکی از آن ها به طور ثابت باشد.

2- برای این که خللی به روند همیشگی آن خانواده وارد نشود؛ در صورتی که برایشان مقدور است می توانند اتاقی که ترجیحاً سرویس بهداشتی داشته باشد، طبقه ای و یا سویتی اختصاصی به مادرشان اختصاص دهند تا هم خود مادر در اموراتش دستش بازتر باشد هم خانواده.

3- باید به این افراد مسن بها داده شود؛ لازم نیست ما همه ی کارهایشان را انجام دهیم، اتفاقاً باید یک سری کارها را به ان ها محول کنیم؛ این گونه احساس مفید بودن هم چنان در دلشان زنده می ماند.
آن ها می توانند گاهی شیر یا نان بخرند، می توانند مراقب بچه باشند یا حواس شان به غذا باشد. خلاصه یک کاری انجام دهند. این گونه کمتر هم نق می زنند.

4- باید یک برنامه برایشان چید، مثلاً با توجه به فرهنگ ایرانی اجازه دهیم هر روز به مسجد بروند؛ این برای دقایقی از روز برنامه دارند، اگر پارکی در نزدیکی منزل هست دقایقی از روز را به پارک بروند یا...

5- با آن ها حرف بزنیم، آن ها هم نیاز به هم صحبت دارند، وقتی ما موضوعی را پیش بکشیم و راجع به آن حرف بزنیم، بخواهیم خاطره ای تعریف شود یا هر چیز دیگری صحبت جهت دار است اما وقتی با آن ها حرف نمی زنیم ان ها هم غر می زنند.

6- به آن ها محبت کنیم؛ روزی ما نیازمند محبت شان بودیم حالا آن ها تشنه ی محبت ما هستند. این محبت ها میزان نق زدن ها را هم کمتر می کند.

ببخشید الان خبر فوت پدر یکی از دوستان صمیمیم را شنیدم اصلاً حالم خوش نیست، شاید اگر همون موقع که موضوع را خونده بودم جواب هام را می نوشتم خیلی بهتر می شد اما این را می دونم که همیشه از خدا خواستم اگر روزی خدایی ناکرده مادرم نیاز به نگه داری داشت خدا این توفیق را به خودم بده چون بیشتر از همه ی فرزندان مدیون محبت ها و ایثارهای مادرم هستم. احساس می کنم هیچ کس جز خودم نمی تونه...

sajedee;50421 نوشت:
سلام
ببخشید الان خبر فوت پدر یکی از دوستان صمیمیم را شنیدم اصلاً حالم خوش نیست، شاید اگر همون موقع که موضوع را خونده بودم جواب هام را می نوشتم خیلی بهتر می شد اما این را می دونم که همیشه از خدا خواستم اگر روزی خدایی ناکرده مادرم نیاز به نگه داری داشت خدا این توفیق را به خودم بده چون بیشتر از همه ی فرزندان مدیون محبت ها و ایثارهای مادرم هستم. احساس می کنم هیچ کس جز خودم نمی تونه...

سلام
همه از خداییم و به سوی خدا می رویم
روحش شاد و خداوند رحمان به بازماندگان صبر دهد.
از طرف همه برادران و خواهران خوب سایت به ایشان تسلیت بگید.
کتاب اسلام در کنار داغدیدگان آرامشگر خوبی برای شما و ایشان است
نشر رشد و جوانه رشد تهران
اثر گرانسگ شهید ثانی
برای شادی اموات به ویژه این مرحوم
صلوات با فاتحه

حامی;50145 نوشت:

موضوع
تصور کنید مادر بزرگ پدری تان سال ها است که شوهرش را از دست داده است الان هم پیر و سالخورده شده است دو دختر و سه پسر دارد او تنهایی از پس زندگی اش بر نمیآید چه کنیم با این مادر بزرگ پیر نق نقو.؟


[=Arial Black]سلام علیکم
می دونم اینجا همه بحثا شوخیه ولی

یه سوال فنی؟
جدا چه طور کسی دلش میاد مادربزرگش رو نق نقو خطاب کنه؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!:Nashnidan:
بله اونایی که دارن قدر نمی دونن:Shekastan Del::Shekastan Del:
وقتی دور از جونشون از دستشون دادید قدرشون رو می دونید:geryeh::geryeh::geryeh::geryeh::geryeh:

سلام،اتفاقا من با این حرف مخالفم اگر مباحث را دنبال کرده باشید و به مقدمه اول بحث دقت کرده باشید خواهید دید که شوخی نیست.اشکالی نداره که فردی محبوب آدم باشه ولی به دلایلی نق نقو هم باشه

اين كه نق ميزنن اقتضاي سن و شرايطشون هست . فكر كنيد پر از درد باشن تنها باشن بسياري از توانايي هاشون رو از دست داده باشن كار مفيد خاصي ازشون برنياد خوب بي انگيزه ميشن ديگه .

اين بازي با همه مزيت هاش وقتي تويه عنوان موضوعش يه آدم مياد اونم آدمي كه حرمت داره و برامون مهمه واقعا ادم دلش نمياد خيلي از راه حل هارو بده (سانسور شديد) ولي به هر حال هر كس اين افتخار رو داره كه با اين سالخورده ها زندگي ميكنه بايد يه كاري كنه كه هم به زندگي خودش برسه هم حرمت اونا زيادي نگه داشته بشه چون واقعا بهشون مديون هستيم اونقدر كه نميشه تصورش كرد .

يه سوال بود بد جور ذهنمو مشغول كرده بوداز هر مادري مي پرسيدم واقعا جوابشو نميدونستن . يه بار با پدرم رفته بوديم ديدن خاله شون چنان جوابي از اين سوال بهم داد كه من فكر كردم بيسوادي و اين همه معرفت چه جور با هم جور در ميان .

واقعا خداييش آدمايه با حالي هستن
يه سري راه حل هم هست اگه وقت شد بعدا مي نويسمشون .

sajedee;50421 نوشت:
سلام
همون ابتدا می خواستم بگم منتها گفتم اجازه بدم ابتدا دوستان طبع آزمایی کنند که نگند لطیف هاش را من گفتم!
راستش می خواستم خشن هاش به من بیفته!:khandeh!:

منم از نظرات شما خيلي خوشم مياد .
حق با شماست خوشيه اين بازي اينه كه آخرش بياي نظر بدي فقط بايد خدا رحم كنه موضوع عوض نشه .

در ضمن بهتون تسليت ميگم . اين مسئله حقيقت سختيه . خدا به همه مصيبت ديده ها صبر بده .

حامی;50410 نوشت:
سلام
اتفاقا روان شناسانه طرح شده است و آن احتمالات که شما در ذهن دارید را در نظر گرفتم. به همین دلیل از بین مواردی که در مشاوره هایم داشتم یکی رو انتخاب کردم.

مطمئنا روانشناسانه هست و نكاتش رو شما ميدونيد و من سر در نميارم .رشته مرموزي داريد و با توجه به تخصصتون بر خيلي چيزا اشراف داريد كه افراد ديگه اين تسلط رو ندارن .
نوع طرح سوال برام جالب بود فقط از اونجايي كه من روانشناسي نخوندم گفتم عجيبه .رشته خيلي خوبي داريد و اين رشته كاربرد زيادي در زندگي داره . همچنين ميتونيد به ديگران هم كمك زيادي كنيد. .البته تا اونجايي كه وقتتون و حوصلتون اجازه ميده .

شما تويه بحث هايه روانشناسي در مورد جن هم ميخونيد ؟اونا ميتونن به ما كمك كنن؟ مثلا در زمينه اي كه تخصص و تجربه فوق العاده اي دارن ميشه ازشون كمك بگيريم ؟ مثلا ميشه يه جن رو احضار كنيم بگيم به نظر شما من چه جور آدمي هستم ؟اگه جني وجود داشته باشه كه مثلا تخصص هايه روانشناسانه داشته باشه به نظر من كه ديگه نبايد بهش گفت جن .از اونجايي كه بر روحيات،ويژگي ها و خصوصيات ادما اشراف دارن فكر ميكنم از ادما هم بالاترن .

به اميد آسايش جن ها از دست ما

[=&quot]نق گيري
[=&quot]فكر كنيم از چه چيزي ناراحته مشكلش رو حل كنيم اون وقت ديگه نق نميزنه يا كمتر نق ميزنه

[=&quot]نوه گيري
[=&quot]اگه نوه ها بزرگ هستند ميتونن برن پيش مادربزرگشون پيشش بمونن براي درس خوندن هم محيط آروميه رابطه نوه و مادربزرگ هم معمولا خيلي خوبه البته به شرطي كه مادربزرگ از لحاظ جسمي مشكل چنداني نداشته باشه

[=&quot]مستاجرگيري
[=&quot]ميشه يه مستاجر بياره پيش خودش ازشون كرايه نگيره عوضش اونا كاراش رو انجام بدن

[=&quot]هديه گيري
[=&quot]ميشه هر چند مدت يه بار يه هديه واسش بگيريم بدونه به يادش هستيم

[=&quot]ماهيگيري
[=&quot]ميشه يه قلاب ماهي گيري واسش بگيريم با يه حوض كوچولو يه چيزايي هم بريزيم توش به عنوان ماهي واسه خودش زمان بگيره چند تا ماهي تويه يه زمان محدود ميتونه بگيره . اينم يه جور سرگرميه ديگه

[=&quot]ميشه باهاش مسابقه آشپزي بذاريم مثلا تويه پختن پتزا . نه من درست حسابي بلدم نه اون . جالب ميشه
[=&quot]براي سلامتي اش يه سري نكات رو بهش بگيم روزانه مشغول باشه
[=&quot]خودمون رو بذاريم جايه اون . اون وقت تحملش آسون ميشه
[=&quot]چيزايي كه ازش خوشش مياد رو و ما ميتونيم براش فراهم كنيم
[=&quot]بريمش سونا شنا بدمينتون

[=&quot]ثبت نامش كنيم كلاس زبان
[=&quot]ببريمش خونه قديمي هايه زمان خودش
[=&quot]بهش بگيم خيلي نق ميزني
[=&quot]نوبتي يه كم ما نحمل كنيم يه كم اون تحمل كنه نق نزنه
[=&quot]يه لحظه فكر كنيم نباشه اون وقت نق هاشو به جون ميخريم

[=&quot]زحماتي كه برامون كشيده يادمون بياد
[=&quot]فداكاري رو از دهقان فداكار ياد بگيريم
[=&quot]ازش بپرسيم اين راسته كه ميگن الان رفاه بيشتره اون موقع دل خوش بيشتر بوده
[=&quot]بسته به استعداد و تواناييش ازش كار بكشيم
[=&quot]ببريمش سر مذار

[=&quot]واسش جوك و قصه تعريف كنيم يه كم بخنده نق زدن يادش بره
[=&quot]از يه آدم شاد بخوايم يه مدت بياد پيشش حال و هواش عوض بشه
[=&quot]تا حد امكان آرامش رو براش فراهم كنيم
[=&quot]قرص خواب بهش بديم همه اش بخوابه
[=&quot]يه موتور براش بخريم بره يه دور بزنه

[=&quot]وقتي نق زد هيچي نگيم و نشنويم
[=&quot]تا حد و اندازه اي باهاش مهربوني كنيم كه تحت تاثير قرار بگيره
[=&quot]اونو ببريم زيارت
[=&quot]نن جون مادريمون رو هم بياريم تنها نباشه حوصله شون هم سر نميره
[=&quot]چند سري اموزش اشپزي براش بگيريم بهش بگيم تو بشين اينا رو نگاه كن ياد بگير به ما هم ياد بده چون ما وقتشو نداريم . يا نهايتا هر چيزي ياد گرفت برامون درست كنه اگه ميتونه

[=&quot]يه سري مستند باستاني و كهن زمان خودشون رو بياريم براش پخش كنيم مشغول باشه
[=&quot]سريال هايي كه زمان ميان سالي اش ميديده بياريم براش پخش كنيم
[=&quot]از هر چيزي خوشش مياد واسش cd [=&quot]اش رو تهيه كنيم يا دانلود كنيم
[=&quot]يه سري سخنراني بياريم گوش بده بعد خلاصه اش رو واسه ما بگه . اينجوري مشكل كمبود وقت خودمون هم حل ميشه
[=&quot]واسش يه اتاق اختصاصي در نظر بگيريم

[=&quot]يه سري مطالب راجع به اجر و ثواب نگهداري از سالخورده ها بخونيم
[=&quot]يه سري مطالب راجع به راههايه نگهداري از سالخورده ها ياد بگيريم
[=&quot]ازش چيز ياد بگيريم
[=&quot]بهش چيز ياد بديم

[=&quot]در مورد ننجون نميشه واگرا شد

[=&quot]به شيوه زير برنامه ريزي كنيم [/] [=&quot]و به ترتيب زير برن خونه نن جون :
[/]

[=&quot] [/]
[=&quot]شنبه : عروس[/]
[=&quot]يكشنبه :دختر[/]
[=&quot]دوشنبه :عروس [/]
[=&quot]سه شنبه:دختر[/]
[=&quot]چهارشنبه:عروس[/]
[=&quot]پنج شنبه:همه برن خونه ننجون[/]
[=&quot]جمعه : با ننجون برن دشت و دمن[/]

[=&quot]اينجوري در طول هفته هر خانواده فقط يه روز رو به ننجون پير اختصاص ميده .
بهشون فشار هم نمياد. واسه عروس ها و دخترها هم تنوعي هست . چون تقسيم كار شده با هم دعواشون نميشه . شوهراشون هم راضي هستند چون سه تاشون پسرايه ننجون هستن كه هيچ دوتاشون هم داماد ننجون هستند كه چون دو نفرن بشينن با هم درد دل كنن بهشون فشار نياد.

[/] [=&quot]يا شروع كنن به نق زدن به زناشون . زن اونا كه دخترايه نن جون ميشن به برادراشون نق بزنن .كه اين برادرها ميشن پسرايه ننجون . اين پسرا برن به زناشون نق بزنن .[/]
[=&quot]اون موقع بازم مشكلشون حل ميشه چون همه دارن به هم نق ميزنن . واسشون طبيعي ميشه اذيت نميشن .[/]

[=&quot]حالا اگه همه خانم ها (عروس و دختر ) شاغل باشن چي ؟[/]
[=&quot]365 رو به 5 تقسيم كنن ميشه 73 .
هر 73 روز پيش يه خانواده باشه .

بازم بهشون فشار نمياد چون خانم ها تقريبا ثلث روز رو بيرون سركار هستن حدودا ثلث ديگه اش رو هم خوابن .

از مجموع 73 روز حدودا ثلث 73 روز با ننجون سر ميكنن كه ميشه تقريبا 24 روز در كل طول يك سال . تازه ممكنه از اين 24 روز تويه كل سال يه مقداريش هم ننجون خواب باشه . از مابقي اش هم مگه ننجون چقدر ميخواد نق بزنه .[/]
[=&quot]اينجوري تازه به ننجون بدبخت فشار مياد كه كسي نيست نق هاش رو بشنوه .[/]

[=&quot]اگه هم سال كبيسه باشه يه روز اضافه مياد اون يه روز رو هم بزنن تو سرشون . يا بيان خودم ميزنم تو سرشون .[/]

[=&quot]حالا اگه هم بعضي هاشون شاغل باشن تعدادش رو بديد تا براشون حساب كتاب كنم .[/]
[=&quot]يه تايپيست واسه من سراغ نداريد [/]

سلام بر همه دوستان بیننده این موضوع
این سئوالی که طرح شد یکی از سئوال هایی است که بسیاری از افراد را به زانو در آورده و در تعارض و تزاحم قرار داده است. مرد خانه نمی داند به خانواده خودش رسیدگی کند یا والدین پیرش؟
زن بدون اذن شوهرش حتی نمی تواند به والدین بیمارش سر بزند و اگر هم اجازه داشته باشد باید برای رسیدگی به شوهر و فرزندان خود سریع به منزل باز گردد؟
والدین پیر خود را مزاحم احساس می کنند و راضی نیستند از خانه خود بیرون روند و گاهی در تنهایی به سر می برند.
و خانه سالمندان با رشد زندگی ماشینی و عصر ارتباطات چاق تر و چاق تر می شود.
پیامبر فرمودند البرکه مع اکابرکم
برکت با پیران شماست نکنه با راندن آنها به خود و خانواده خود ظلم کنیم.

میرند آدما از اونا فقط ............

[QUOTE=t4h9r1;50574]

شما تويه بحث هايه روانشناسي در مورد جن هم ميخونيد ؟اونا ميتونن به ما كمك كنن؟ مثلا در زمينه اي كه تخصص و تجربه فوق العاده اي دارن ميشه ازشون كمك بگيريم ؟ مثلا ميشه يه جن رو احضار كنيم بگيم به نظر شما من چه جور آدمي هستم ؟اگه جني وجود داشته باشه كه مثلا تخصص هايه روانشناسانه داشته باشه به نظر من كه ديگه نبايد بهش گفت جن .از اونجايي كه بر روحيات،ويژگي ها و خصوصيات ادما اشراف دارن فكر ميكنم از ادما هم بالاترن .

به اميد آسايش جن ها از دست ما

سلام
ببخشید که دیر به سئوالاتان پاسخ می دهم.
در دروس آکادمیک خیر از جن چیزی نمی خوانیم ولی چون مطالعات حوزوی داریم با جن ها جداگانه سر و سری داریم:Nishkhand:
- بله می توانند؟ کمک کنند و احضار جن در کارهایی که عقلایی باشد مثل دفع ضرر و...اشکال ندارد.
البته راهایی زیادی در دین و روان شناسی برای شناسایی خود وجود دارد. اگر چنین کاری هم شود شما از کجا می دانید این جن درست میگه؟
البته بزرگان زندگی یشان به گونه ای بوده که جن خدمت آنها برای کسب علم و تقوا می رسیده اند.
احضار جن تخصص خود را نیاز دارد و از مدعیان تنها عده کمی صادق اند و از راه شرعی چنین کاری می کنند. ممکن است کسی که بخواهد خودش بدون این کار را بکند با برخی کتب ممکن است برایش مشکلاتی ایجاد کنند.
بابا بی خیال بیا خودمون دست جن رو از پشت می بندیم
برخی از این راه حل ها که شما خلاقانه بیان می کنید جن هم سر در نمی آورد:Kaf:

وقتی از یک مسئله خشمگین می شوید چه کار می کنید؟ چگونه خشم خود را تخلیه می کنید؟ کلاً چه می کنید که از خشم فاصله بگیرید و این حالت برطرف گردد؟

فقط یه سوال: الان خودم هم می تونم جواب بدم یا نه؟

سلام
اجازه بدهید دوستان شروع کنند
باتشکر

بالش ميگيرم جلو دهنم و جيغ ميزنم
به اين فكر ميكنم كه يه پيامك جديد سركاري واسه دوستم بفرستم
يكي از اين آهنگاي بدون كلام آرامش بخش گوش ميدم
تركاي رو ديوارو ميشمارم
ميشينم پاي كامپيوتر و سرگرم ميشم
همه ي اونچيزايي كه ناراحت و عصبانيم كرده رو مينوسم و بعد مچالشون ميكنم تا تموم شن
به تيك تاك ساعت گوش ميدم و عصباني تر ميشم
يه كتاب ور ميدارم و سعي ميكنم روش متمركز شم
زنگ ميزنم به يه دوست صميمي و باهاش حرف ميزنم
و...

سلام علیکم.
سوالی داشتم که بیشتر شبیه به تسته هوشه!
---------------------------
تصور کنید تنها هستید,تنهای تنها
زمستان سختی است و برف همه جارو پوشانده
موقعیت مکانی شما:سرزمینی که از هر طرف بنگری انتهایی بر آن نمی یابی
شما هستید و کلبه ای که در آن آتش گرمی با مقداری غذا موجود است.
اما...
متاسفانه چند راس گرگ از خدا بیخبر درصدد جان شما برآمده و بدجور برایتان دندان تیز کرده اند.
حال چه میکنید:
به درون کلبه میروید و خود را گرم میکنید یا...
--------------------------
منتظر میمانم..

رازیانه;60678 نوشت:
سلام علیکم.
سوالی داشتم که بیشتر شبیه به تسته هوشه!
---------------------------
تصور کنید تنها هستید,تنهای تنها
زمستان سختی است و برف همه جارو پوشانده
موقعیت مکانی شما:سرزمینی که از هر طرف بنگری انتهایی بر آن نمی یابی
شما هستید و کلبه ای که در آن آتش گرمی با مقداری غذا موجود است.
اما...
متاسفانه چند راس گرگ از خدا بیخبر درصدد جان شما برآمده و بدجور برایتان دندان تیز کرده اند.
حال چه میکنید:
به درون کلبه میروید و خود را گرم میکنید یا...
--------------------------
منتظر میمانم..
کسی از دوستان نیست؟

غذا رو میدم به گرگ ها و خودم فرار می کنم .. البته اگه غذاش سبزیجات نباشه :Nishkhand:

ehsan24;60710 نوشت:
غذا رو میدم به گرگ ها و خودم فرار می کنم .. البته اگه غذاش سبزیجات نباشه :nishkhand:


زرشک!
اولا:هیچ راه فراری ندارید
دوم:غذاش سبزیجات نیست
سوم:این داستان یک تست روانشناسیه پیچیده است
چهارم:طرف گرگها خود شما هستید!


غذا رو میخورم بعدش خوب خودمو گرم میکنم صبر میکنم گرگها بیان منو بخورن!

مسودی;60719 نوشت:

غذا رو میخورم بعدش خوب خودمو گرم میکنم صبر میکنم گرگها بیان منو بخورن!

واقعا؟!
نابود کردید مقوله ای به نام اعتماد به نفس رو!

وجود گرگها کار یک روز دو روز که نیست
من می روم داخل کلبه و در آرامش فکر می کنم و دنبال یک راه حل اساسی می گردم.

zahra;60727 نوشت:
وجود گرگها کار یک روز دو روز که نیست
من می روم داخل کلبه و در آرامش فکر می کنم و دنبال یک راه حل اساسی می گردم.

این تست دو راه حل بیشتر ندارد.(عقلانی)
اولین آنها همین فرموده دوستمان است.
به درون کلبه رفتن و به انتظار مرگ نشستن.
حالا منتظر حدس راه دوم از سوی دوستان هستم!

خوب میرم داخل کلبه و به امکانات موجود فکر می کنم ! که چطور بشه از شر گرگها فرار کرد شایدم هیبنوتیزمشون کردم! شایدم گرگا رو بردم تو کلبه اسیر کردم و بعد فرار!

اولش که :farar:
بعد میرم بیرون به گرگ ها میگم اون گوشته چیه پشت سرتون؟؟؟وقتی برگشتن نگاه کنن فرار میکنم.