جمع بندی منشاء بت پرستی چیست؟

تب‌های اولیه

161 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="Blue"]به تصریح خود قرآن، برخی آیات متشابه(آل عمران/7) هستند. حالا چه ما بدانیم این آیات کدامند و چه ندانیم.
بر فرض که مصداقی برای آن آیات پیدا نکنیم حق نداریم این کلام روشن را انکار کنیم، بنابراین عبارت ذیل مردود است:

shahed1;828750 نوشت:
من در همین جا قول می دهم محال است و محال است و محال که بتوان یکی از این متشابهات را در قرآن یافت

اما راغب در مورد معنای متشابه چنین میگوید:
و الْمُتَشَابِهُ‏ من القرآن: ما أشكل تفسيره لمشابهته بغيره، إمّا من حيث اللّفظ، أو من حيث المعنى، فقال الفقهاء: الْمُتَشَابِهُ‏: ما لا ينبئ ظاهره عن مراده‏؛ آيات‏ مُتَشَابِه‏ در قرآن آياتى است كه تفسير آنها بخاطر مشابهت با آيات غير از آنها اشكال يافته يا از جهت لفظ و يا از حيث معنى. لذا فقها در مورد متشابه گفته اند: چیزی است که مراد و منظور از ظاهر آن بدست نمی آید.( مفردات الفاظ القرآن، ص 443)
در مورد شبهه نیز می گوید: الشُّبْهَةُ: هو أن لا يتميّز أحد الشّيئين من الآخر لما بينهما من التّشابه؛ شبهه زمانی اتفاق می افتد که نتوان بین دو چیز تمایز و فرق قائل شد و این به دلیل تشابهی است که بین آنهاست.
پس متشابه چیزی است که در آن احتمالاتی وجود داشته باشد که برای ما روشن نیست بالاخره کدام احتمال قطعی و منظور خداوند متعال است. مانند همین احتمال:

shahed1;828783 نوشت:
خدا و فرشتگانش ممکن است از طریق یک زلزله یا سیل یا جنگ و غیره به سراغمان بیایند

هر چند خیلی فرضی و عجیب است...
شما با این احتمال، اسم متشابه را نیاوردی اما خودش را چرا!
[/]

عامل;829017 نوشت:
سلام علیکم

اتفاقا خداوند به رسول یا امام نیز اطلاق هادی کرده است:
وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّه‏ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (رعد/7)
منظور از جمله" لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ" چيست؟




سلام
بطوری که از آیه پیداست، کفار قوم پیامبراز او معجزه می خواستند و خداوند در پاسخ به رسولش می گوید تو فقط بیم دهنده ای و هر قومی را رهنمایی است. نظیرش آیات 42 تا 45 سوره نازعات است که از او زمان شروع رستاخیز را می خواهند و باز هم پروردگار می فرمایند که او فقط بیم دهنده برای کسانی است که از قیامت ترسانند و اعلام زمان قیامت در توانمندی رسول نیست. و نیز درآیه 12 سوره هود آنجا که پیامبر از حرف مردم (که می گویند چرا گنجی بر او نازل نمی شود یا ملکی او را همراهی نمی کند) در آستانه لغزش قرار می گیرد دوباره همان جمله را تکرار می کند. توجه کنید که در همه اینها خداوند خطاب به پیامبر عزیزش می گوید که وظیفه اش تنها ابلاغ پیام خداوند و انذار مردم است.
در واقع آنچه موجب هدایت پیامبران و اقوامشان می شود همین پیام خداوند است نه تلاش پیامبران.
در ابتدای سوره بقره خداوند در پاسخ به ما که عهد می بندیم تنها او را پرستش( = اطاعت بی قید و شرط) کنیم تا ما را به راه راست هدایت کند چه می فرمایند؟ پروردگار می گویند: ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین یعنی هادی ما همین کتاب است. در باب اینکه هدایتگر اصلی کتاب خداست و اینکه قرآن همان راه مستقیم است و رسول فقط وظیفه دارد تا با ابلاغ کلام پروردگار ، مردم را به این راه هدایت و امر نماید صدها آیه وجود دارد به گونه ای که دیگر جای کوچکترین شک و تردیدی باقی نمی گذارد و به قول پروردگار: لا ریب فیه

نقل قول:
منظور از این آیه شریفه هدایت تکوینی است که مخصوص خداست اما هدایت تشریعی بدست رسول و دیگر هادیان اتفاق می افتد.

در جایی که صحبت از ایتای حکمت است و پای حکمی از احکام الهی همچون دستور انفاق و صدقه در کار است هدایت تکوینی چکاره است و کسی که قائل به آن است از چه رو این را می گوید؟

عامل;829022 نوشت:

ما هیچ جا نگفتیم رسول الله باید عبادت شود! بلکه گفتیم از آنجایی که پیامبر اکرم دریافت کننده وحی بوده و این قابلیت به هر کسی داده نشده و این نشان از ظرفیت بالای ایشان دارد، بنابراین ایشان اعلم به معانی و مفاهیم قرآن است و بهتر است خود او یا جانشینانش به تفسیر و بیان قرآن بپردازند.

همین که رسول را حاکم شریعت می دانید و معتقدیدحکم او( تازه اگر به وی تعلق داشته باشد) قابل احتجاج است و می بایست بی قید و شرط اطاعت گردد، می شود پرستش. در حالی که ما امر شده ایم جز خدا را پرستش نکنیم و جز خدا یعنی هرکه غیر خدا باشد که شامل پیامبران نیز می شود. اگر بگویید خداوند خودش به پیامبر امر کرده که مثلاً فلان حکم خارج کتاب را صادر کند می گویم همه اقوام پیامبران چنین می گفتند ، آنها نیز هر کاری که به حکم شرکای خود می کردند می گفتند : ولله امرنا بها.

نقل قول:
بنی اسرائیل ایراد وارد میکردند تا حکم را انجام ندهند و در پایان هم خداوند فرمود: فَذَبحَوهَا وَ مَا كاَدُواْ يَفْعَلُونَ(بقره/71) آیه اشاره به همين معنى است، که مى‏گويد: آنها گاو را ذبح كردند ولى نمى‏خواستند اين كار انجام گيرد!
آیا مسلمین هم نمیخواهند وضو بگیرند؟!
بیان خصوصیات احکام چه ربطی به بهانه های بنی اسرائیل دارد؟...

آیه نمی گوید بنی اسرائیل قصد کشتن گاو را نداشتند بلکه می گوید نزدیک بود این کار را نکنند ( و بهانه ای دیگر بتراشند). آنها وقتی حکم خدا را شاخ و بر گ دادند و به خیال خود تکمیل کردند گفتند: الآن جئت باالحق یعنی حالا درست شد و حق مطلب را گفتی.
مثلاً همین مسئله وضو که فرمودید. خداوند امر کرده دستها را تا مرفق بشوئیم و ما را در نحوه شستن آزاد گذاشته مثل خطابش به بنی اسرائیل که فرمود گاوی بکشید و آنها را در انتخاب گاو آزاد گذاشت . آیا اگر قوم پیامبر در مواجهه با حکم وضو به رسول می گفتند از پروردگارت بپرس به چه نحوی دستها را بشوییم ؛ از بالا به پایین بشوئیم یا از پایین به بالا آیا این یک ایراد بنی ایرائیلی نبود؟ مثل این است که شما به کسی بگویید این دیوار را تا زیر سقف رنگ بزن و او سئوال کند: از بالا به پایین رنگ بزنم یا از پایین به بالا؟!


نقل قول:
باز هم تکرار ادعای پرستش رسول اکرم!!!
دوست عزیز لطفا ذهنیات خود را نسبت ندهدید...
آیا واقعا مسلمانان صدر اسلام با پرسشهایی که از رسول اکرم در مورد معنای آیات میکردند، او را می پرستیدند؟
پیامبر هم آنها را از این کار نهی نمیکرد؟!!!
تبیین آیات چه ربط به پرستش دارد؟

تعلیم با تحکیم فرق می کند و از یک جنس نیستند بلکه قلمرو و حوزه هر یک جداست. وقتی شما برای دانستن از کسی می پرسید او را معلم خود قرار داده اید اما هنگامی که از شخص انتظار حکم دارید او را حاکم قرار داده اید. در حوزه شریعت فقط و فقط یک حاکم وجود دارد و او الله است ولا غیر. اگر شما در این حوزه از کسی حکمی بخواهید که در قرآن نباشد و بعد خود را ملزم به اطاعت بی قید و شرط از او نمایید آن شخص را رب و اله خود گرفته اید.

نقل قول:
آیا حکمی به این اهمیت باید بطور کلی و صرفا وجوب آن مطرح شود و شما هر طور که دلت خواست انجامش بدهید؟
این چه حکم مهمی است که هیچ کدام از خصوصیاتش مهم نیست؟
چطور شما نماز را که در زمان حیات پیامبر(23 سال) هر روز 5 وعده خوانده شده و ضروری دین محسوب میشود، یعنی به هر جای دنیا که بروی مسلمین آنرا به یک نحو (از حیث تعداد رکعات و زمان و ...) می خوانند، مورد شک و تردید قرار میدهید؟ آیا این همان حکم خداست؟

اینکه همه مردم در زمانی بس طولان کاری را کرده باشند دلیل بر حقانیت آن نیست، هست؟
جمعیت مسیحیان و همچنین قدمت دینشان به مراتب از مسلمانان بیشتر است و دو هزار و اندی سال است که جمعیت مسیحی باور دارند که مسیح را به صلیب کشیدند آیا به صرف این جمعیت زیاد و زمان طولانی می توان حق را به آنها داد؟
اگر این نماز در عصر رسول الله اقامه می شده پس چرا قرآن بگونه ای دیگر آن را روایت می کند؟چرا خداوند در کتابش فقط به دو نماز اشاره می کند و تنها موقعیت زمانی این دو نماز را تشریح می نماید؟ چرا شیعه و سنی نمازشان با یکدیگر تفاوت دارد؟ وقتی همه دیده اند که رسول الله چگونه نماز می خواند و بعد آن را نسل به نسل و سینه به سینه منتقل کرده اند پس این تفاوتها برای چیست؟ آیا تفاوتهایی که هر کدامشان ممکن است سبب باطل شدن نماز شوند مهم نیستند؟!

[="Tahoma"][="Blue"]سلام
تمام تلاش بنده برای این بود که شما از این جمله:

shahed1;828562 نوشت:
اما در این باره خطاب خداوند به رسولانش چه بوده است :فهل عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ. اینکه وظیفه رسول ابلاغ پیام پروردگارش می باشد نه هدایت مردمان. خداوند این را در چندین موضع قرآن تکرار کرده اما و طبق معمول ، از سوی بندگان مورد توجه قرار نگرفته است.
وظیفه رسول ابلاغ پیام پروردگار است نه هدایت خلق الله.

به این جمله:
shahed1;829250 نوشت:
در باب اینکه هدایتگر اصلی کتاب خداست و اینکه قرآن همان راه مستقیم است و رسول فقط وظیفه دارد تا با ابلاغ کلام پروردگار ، مردم را به این راه هدایت و امر نماید صدها آیه وجود دارد

برسید.
تبلیغ و ارشاد مردم توسط پیامبر همان هدایت آنهاست.
چنین هدایتی، هدایت تشریعی است که توسط پیامبر و قرآن صورت میگیرد.
اما هدایت تکوینی بدست خداست.
نکته: بر مبنای توحید افعالی تمام افعال به علت اصلی یعنی خداوند متعال منتهی میگردد. بنابراین انواع و اقسام هدایت و اسباب آن همگی در نهایت به خدا منتهی میشود. از طرفی حکمی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) بیان میکنند هم در راستای حکم الهی است. به همین دلیل حکم پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم در اصل حکم الله است چرا که خود خداوند فرمود: ما ینطق عن الهوی.

[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام مجدد

shahed1;829255 نوشت:
همین که رسول را حاکم شریعت می دانید و معتقدیدحکم او( تازه اگر به وی تعلق داشته باشد) قابل احتجاج است و می بایست بی قید و شرط اطاعت گردد، می شود پرستش.

منظور از عبادت آخرین حد خضوع و تواضع است که به عنوان تعلق و وابستگى مطلق و تسلیم بى قید و شرط عابد در برابر معبود انجام مى گیرد. این کلمه که با واژه (عبد)، ریشه مشترک دارد، توجه به مفهوم عبد (بنده)، روشن مى سازد که در حقیقت عبادت کننده با عبادت خود نشان مى دهد که در برابر معبود تسلیم محض است، و سرنوشت خود را در دست او مى داند، این همان چیزى است که از لفظ عبادت در عرف و شرع فهمیده مى شود.
حکم و تشریع پیامبر از این حیث لازم الاجراست که از طرف خداست.
پیامبر از جانب خود چیزی ندارد و هر چه دارد از خداست. حق ندارد از طرف خود چیزی را به خدا نسبت دهد. خداوند در این رابطه می فرماید: وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ، ثمُ‏َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ(حاقه/44-46)؛ اگر پيامبر پاره‏اى سخنان را به افترا بر ما مى‏بست، با قدرت او را فرو مى‏گرفتيم، سپس رگ دلش را پاره مى‏كرديم.
بنابراین هر حکمی از جانب رسول و نایب بر حق او صادر شود همان حکم خداست.

shahed1;829255 نوشت:
اگر بگویید خداوند خودش به پیامبر امر کرده که مثلاً فلان حکم خارج کتاب را صادر کند می گویم همه اقوام پیامبران چنین می گفتند ، آنها نیز هر کاری که به حکم شرکای خود می کردند می گفتند : ولله امرنا بها.

نقش پیامبر و امام تبیین کتاب است. به همین دلیل یکی از نشانه های صحت روایت مطابقت آن با قرآن است که اگر مخالف آن باشد ارزشی نخواهد داشت.
بنابراین سنت تبیین و تفسیر قرآنست نه مخالف آن.

shahed1;829255 نوشت:
تعلیم با تحکیم فرق می کند و از یک جنس نیستند بلکه قلمرو و حوزه هر یک جداست.

منظور ما از حاکم شرع، مبین احکام الهی است نه اینکه از طرف خود حکم کند.

shahed1;829255 نوشت:
اگر این نماز در عصر رسول الله اقامه می شده پس چرا قرآن بگونه ای دیگر آن را روایت می کند؟چرا خداوند در کتابش فقط به دو نماز اشاره می کند و تنها موقعیت زمانی این دو نماز را تشریح می نماید؟ چرا شیعه و سنی نمازشان با یکدیگر تفاوت دارد؟ وقتی همه دیده اند که رسول الله چگونه نماز می خواند و بعد آن را نسل به نسل و سینه به سینه منتقل کرده اند پس این تفاوتها برای چیست؟ آیا تفاوتهایی که هر کدامشان ممکن است سبب باطل شدن نماز شوند مهم نیستند؟!

مگر قرآن در مورد بیان زمان نماز در مقام حصر است که شما میگویید فقط دو نماز داریم؟
نماز مسلمین اختلافات بسیار جزئی در حد تکتف دارد. اما در ارکان و واجبات تقریبا شبیه هم اند و این به دلیل تکرار زیاد این نماز در زمان خود رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) است.
[/]

باسمه القهار

shahed1;828792 نوشت:
اما چه کنم که به صلوات اعتقاد ندارم و آن را فرابافته ای می بینم که هیچ سنخیتی با آیات قرآن ندارد و برای تلبیس آیات الهی به خدا و رسولش افتراء بسته اند.
انگار با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین می شود!

آیه:

«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب، 56)

عامل;829270 نوشت:
سلام
تمام تلاش بنده برای این بود که شما از این جمله:

به این جمله:

برسید.
تبلیغ و ارشاد مردم توسط پیامبر همان هدایت آنهاست.
چنین هدایتی، هدایت تشریعی است که توسط پیامبر و قرآن صورت میگیرد.
اما هدایت تکوینی بدست خداست.
نکته: بر مبنای توحید افعالی تمام افعال به علت اصلی یعنی خداوند متعال منتهی میگردد. بنابراین انواع و اقسام هدایت و اسباب آن همگی در نهایت به خدا منتهی میشود. از طرفی حکمی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) بیان میکنند هم در راستای حکم الهی است. به همین دلیل حکم پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم در اصل حکم الله است چرا که خود خداوند فرمود: ما ینطق عن الهوی.

سلام

در آن دو جمله بنده که شما آنها را به رنگ قرمز نشان دادید نه تناقضی وجود داشت و نه تفاوتی. بنده خوب می دانم چه نوشته ام . در حقیقت هدایت به راه مستقیم یک چیز است و هدایت در این راه یک چیز دیگر. هدایت در راه مستقیم از عهده احدی غیر از الله خارج است و بستگی به این دارد که شخص تا چه اندازه شرایط لازمه آن را احراز کرده باشد و سمت نگاهش تا چه زاویه ای به این راه دوخته شده است. اما هدایت به راه مستقیم در درجه اول وظیفه رسول و انبیاء و شهدا ست.

حبیبه;829326 نوشت:
باسمه القهار

آیه:

«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب، 56)

سلام
من دقیقاً به ترجمه همین آیه در متنی که آوردم اشاره کردم به گمانم شما متوجه آن نشدید.

باسمه الحق المبین

shahed1;829360 نوشت:
من دقیقاً به ترجمه همین آیه در متنی که آوردم اشاره کردم به گمانم شما متوج

سلام علیکم

ربطش را نفهمیدم،جنابعالی صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و اله را ردّ کردید و بنده برای اثبات آن به آیه استشهاد

نمودم!

عامل;829274 نوشت:
سلام مجدد

منظور از عبادت آخرین حد خضوع و تواضع است که به عنوان تعلق و وابستگى مطلق و تسلیم بى قید و شرط عابد در برابر معبود انجام مى گیرد. این کلمه که با واژه (عبد)، ریشه مشترک دارد، توجه به مفهوم عبد (بنده)، روشن مى سازد که در حقیقت عبادت کننده با عبادت خود نشان مى دهد که در برابر معبود تسلیم محض است، و سرنوشت خود را در دست او مى داند، این همان چیزى است که از لفظ عبادت در عرف و شرع فهمیده مى شود.
حکم و تشریع پیامبر از این حیث لازم الاجراست که از طرف خداست.
پیامبر از جانب خود چیزی ندارد و هر چه دارد از خداست. حق ندارد از طرف خود چیزی را به خدا نسبت دهد. خداوند در این رابطه می فرماید: وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ، ثمُ‏َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ(حاقه/44-46)؛ اگر پيامبر پاره‏اى سخنان را به افترا بر ما مى‏بست، با قدرت او را فرو مى‏گرفتيم، سپس رگ دلش را پاره مى‏كرديم.
بنابراین هر حکمی از جانب رسول و نایب بر حق او صادر شود همان حکم خداست.



سلام
بله درست است ، عبادت یعنی تسلیم شدن در برابر احکام و فرامین خداوند که در محدوده شریعت فقط و فقط اختصاص به پروردگار دارد و دیگر هیچ . قوم پیامبر نیز احکام شرکای خود را در اصل متعلق به پروردگار می دانستند و اگر کسی به آنها می گفت چرا اولیاء مورد اعتقاد خود را عبادت می کنید زیرش نمی زدند فقط می گفتند اگر عبادت می کنیم به خاطر این است که این مقربین درگاه الهی ما را به خدا نزدیک سازند. این باور قوم پیامبر که حکم اولیاء الله در اصل حکم خداوند است دقیقاً همان چیزی است که فریقین می گویند ولی این دو فرقه کلمه عبادت را نمی پذیرند هرچند در عمل همان می کنند که قوم پیامبر کردند. و نتنها فریقین و قوم پیامبر بلکه هیچ یک از اقوام پیامبران پیشین، برای تایید کار خود قادر به ارائه دلیل و برهانی از کتاب آسمانی نبودند که نبودند.

نقل قول:
نقش پیامبر و امام تبیین کتاب است. به همین دلیل یکی از نشانه های صحت روایت مطابقت آن با قرآن است که اگر مخالف آن باشد ارزشی نخواهد داشت.
بنابراین سنت تبیین و تفسیر قرآنست نه مخالف آن.

سنت کدام آیه قرآن را تبیین و تفسیر نموده که اگر نبود کسی آن را نمی فهمید. اگر اینگونه است پس چرا آنان که وظیفه تبیین قرآن را بعهده داشتند نتوانستند پرده از راز حروف مقطعه بردارند؟ چرا شیعه تفسیر پیامبر را که نزد اهل تسنن است قبول ندارد و بر عکس؟

نقل قول:
منظور ما از حاکم شرع، مبین احکام الهی است نه اینکه از طرف خود حکم کند.

اما شیعه و سنی بر این عقیده هستند که رسول حاکم شرع ( کسی که از طرف خود حکم می کند و می تواند احکامی را تشریع کند) نیز هست اگر باور نداری سند ارائه کنم!

نقل قول:
مگر قرآن در مورد بیان زمان نماز در مقام حصر است که شما میگویید فقط دو نماز داریم؟
نماز مسلمین اختلافات بسیار جزئی در حد تکتف دارد. اما در ارکان و واجبات تقریبا شبیه هم اند و این به دلیل تکرار زیاد این نماز در زمان خود رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) است.

این اختلاف جزئی چیست که سبب باطل شدن نماز می گردد؟! مگر نماز کنونی چیزی غیر از یک سری اذکار و حرکات تکراری است؟! شما حاضرید با دست بسته نماز بخوانید؟ اگر در هنگام سجده مانند اهل تسنن بر فرش سجده کنید آیا در آن صورت سجده خود را صحیح می دانید؟ آیا علما نمی گویند اگر دست و صورت را از بالا به پایین نشوئید وضو باطل است؟ آیا .....
قرآن بعنوان نماز یومیه تنها به دو نماز اشاره کرده که یکی فجر و دیگری عشاء است . در قرآن هیچ خبری از نماز ظهر و عصر نیست و این دو نماز در روزگار رسول الله مرسوم نبوده و کسی آنها را نمی شناخته است

حبیبه;829390 نوشت:
باسمه الحق المبین

سلام علیکم

ربطش را نفهمیدم،جنابعالی صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و اله را ردّ کردید و بنده برای اثبات آن به آیه استشهاد

نمودم!

سلام
یکی از معانی صلات ؛ اقبال و رویکرد است. بطوری که از آیات زیر پیداست:

فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ
وَلَٰكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ

صدق یا تصدیق کرد در مقابل کذب یا تکذیب کرد قرار می گیرد
تولی به معنای روی گرداند در مقابل صلی رو آورد قرار دارد

خداوند در آیه 56 احزاب می فرمایند:
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً

یعنی خداوند و فرشتگانش به نبی رو می آورند ( تا قرآن را بر او بخوانند) ای کسانی که ایمان آورده اید! به نبی روی آورید ( تا قرآن را از او بگیرید) و بعد در برابر کلام الله و اوامر و نواهی او تسلیم شوید ، تسلیم شدنی که در خور پروردگار باشد.

خداوند در آیه 43 احزاب ، ایه فوق را بگونه ای دیگر بیان می دارد:

هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا
او کسی است که با ملائکه اش به شما رو می آورد ( با ارسال رسول) تا شما را از تاریکیها خارج و به نور رهنمون شود و او نسبت به مومنین رحیم است.

آنچه باعث می شود مومنین از ظلمت خارج شده و به نور برسند چیست؟

هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ
او کسی است که آیات روشنی بر بنده‌اش [= محمد] نازل می‌کند تا شما را از تاریکیها به سوی نور برد؛ و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است. سوره حدید آیه 9
]
دیدید گفتم؟! حالا ربطش را فهمیدید یا باز هم به نقل من دون الله اکتفا می کنید؟

باسمه البصیر

shahed1;829715 نوشت:
دیدید گفتم؟! حالا ربطش را فهمیدید یا باز هم به نقل من دون الله اکتفا می کنید؟

بله افاضات حضرتعالی را مشاهده نمودم،منتهی از آنجائیکه طبق دستور ما انزل الله،(قران)موظفم بهترین سخنان را تبعیت کنم،

لذا ترجیح می دهم فرمایشات جانشینان پیامبر(ص) و اتباع آنان از اهل علم را بپذیرم!

" فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸/زمر﴾

پس بشارت ده آن بندگانم را که به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند اينانند كه خدايشان

راه نموده و اينانند همان خردمندانند.

پ.ن

انّا لله و انّا الیه راجعون

حبیبه;829725 نوشت:
باسمه البصیر

بله افاضات حضرتعالی را مشاهده نمودم،منتهی از آنجائیکه طبق دستور ما انزل الله،(قران)موظفم بهترین سخنان را تبعیت کنم،

لذا ترجیح می دهم فرمایشات جانشینان پیامبر(ص) و اتباع آنان از اهل علم را بپذیرم!

" فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸/زمر﴾

پس بشارت ده آن بندگانم را که به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند اينانند كه خدايشان

راه نموده و اينانند همان خردمندانند.

پ.ن

انّا لله و انّا الیه راجعون

سلام
اما قرآن به ما می آموزد قول احسن حدیث پروردگار است و آنچه را شما قول احسن می دانید و سایر اقوام پیامبران می دانستند و تبعیت می کردند حدیث آباء اولین است نه احسن الحدیث پروردگار. بلکه تمام اقوام پیامبران الهی در مواجهه با پیامبران خود می گفتند:

إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ
شما انسانهایی همانند ما هستید، می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند بازدارید؛ شما دلیل و معجزه روشنی برای ما بیاورید! ابراهیم - 10
و پیامبرانشان می گفتند ما بشری مثل شما هستیم جز اینکه خداوند لطف کرده و اندکی از روح و علم خود را در حقمان ارزانی داشته است.
خداوند می فرمایند آنچه پدرانشان می پرستیدند چیزی نبود الا ظن و گمان و اهوائشان

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

shahed1;829710 نوشت:
سنت کدام آیه قرآن را تبیین و تفسیر نموده که اگر نبود کسی آن را نمی فهمید. اگر اینگونه است پس چرا آنان که وظیفه تبیین قرآن را بعهده داشتند نتوانستند پرده از راز حروف مقطعه بردارند؟ چرا شیعه تفسیر پیامبر را که نزد اهل تسنن است قبول ندارد و بر عکس؟

در بين شيعه و سني چندين تفسير روايي داريم مانند:
تفسير الاصفي في تفسير القران، فيض كاشاني
البرهان في تفسير القران، سيد هاشم بحراني
تاويل ايات الظاهره، حسيني استر ابادي
تفسير الصافي، فيض كاشاني
تفسير القران الكريم، ابو حمزه ثمالي
تفسير المعين، محمد بن مرتضي كاشاني
تفسير جامع، سيد محمد بروجردي
تفسير شريف لاهيجي، لاهيجي
تفسير فرات كوفي، فرات كوفي
تفسير قمي، علي بن ابراهيم قمي
تفسير كنز الدقايق، محمد بن محمد مشهدي
تفسير منهج الصادقين، كاشاني
تفسير نور الثقلين، حويزي
الجوهر الثمين، شبر
بحر العلوم، سمرقندي
اهل سنت:
تفسير ابن كثير
جامع البيان طبري
الدر المنثور، سيوطي
شواهد التنزيل، حسكاني
زاد المسير، ابن جوزي
معالم التنزيل، بقوي
كمتر آيه اي داريم كه در ذيل آن روايتي تفسيري نباشد...

shahed1;829710 نوشت:
اما شیعه و سنی بر این عقیده هستند که رسول حاکم شرع ( کسی که از طرف خود حکم می کند و می تواند احکامی را تشریع کند) نیز هست اگر باور نداری سند ارائه کنم!

چطور خداوند پيامبري را مبعوث ميكند و اين پيامبر احكامي از طرف خودش صادر ميكند؟
مگر با وجود آيه 44 تا 46 حاقه مي توان چنين اعتقادي داشت؟
كمي واقع بينانه به موضوع نگاه كنيم...

shahed1;829710 نوشت:
قرآن بعنوان نماز یومیه تنها به دو نماز اشاره کرده که یکی فجر و دیگری عشاء است . در قرآن هیچ خبری از نماز ظهر و عصر نیست و این دو نماز در روزگار رسول الله مرسوم نبوده و کسی آنها را نمی شناخته است

(أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً)(اسرا/78)
" دلوك شمس" به معنى زوال آفتاب از دائره نصف النهار است كه وقت ظهر مى‏باشد، و در اصل از ماده" دلك" به معنى ماليدن گرفته شده، چرا كه انسان در آن موقع بر اثر شدت تابش آفتاب چشم خود را ميمالد، و يا از دلك به معنى متمايل شدن است چرا كه خورشيد در اين موقع از دائره نصف النهار به سمت مغرب متمايل مى‏شود و يا اينكه انسان، دست خود را در مقابل آفتاب حائل مى‏كند، گويى نور آن را از چشم خود كنار مى‏زند و متمايل ميسازد.(تفسير نمونه، ج12، ص221)[/]

shahed1;829715 نوشت:
یکی از معانی صلات ؛ اقبال و رویکرد است. بطوری که از آیات زیر پیداست:

فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ
وَلَٰكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ

صدق یا تصدیق کرد در مقابل کذب یا تکذیب کرد قرار می گیرد
تولی به معنای روی گرداند در مقابل صلی رو آورد قرار دارد

سلام دوست عزيز
اين حرفهاي شما كه همه بنابر يه احتمال از معاني صلات است بهتر است يا كلام رسول اكرم و امام؟
به چه دليل حرف شما ترجيح داره؟
خود شما با اين احتمال دادن كه تفسير پذيري قران رو ثابت كردي!

عامل;830310 نوشت:
سلام

در بين شيعه و سني چندين تفسير روايي داريم مانند:
تفسير الاصفي في تفسير القران، فيض كاشاني
البرهان في تفسير القران، سيد هاشم بحراني
تاويل ايات الظاهره، حسيني استر ابادي
تفسير الصافي، فيض كاشاني
تفسير القران الكريم، ابو حمزه ثمالي
تفسير المعين، محمد بن مرتضي كاشاني
تفسير جامع، سيد محمد بروجردي
تفسير شريف لاهيجي، لاهيجي
تفسير فرات كوفي، فرات كوفي
تفسير قمي، علي بن ابراهيم قمي
تفسير كنز الدقايق، محمد بن محمد مشهدي
تفسير منهج الصادقين، كاشاني
تفسير نور الثقلين، حويزي
الجوهر الثمين، شبر
بحر العلوم، سمرقندي
اهل سنت:
تفسير ابن كثير
جامع البيان طبري
الدر المنثور، سيوطي
شواهد التنزيل، حسكاني
زاد المسير، ابن جوزي
معالم التنزيل، بقوي
كمتر آيه اي داريم كه در ذيل آن روايتي تفسيري نباشد...

سلام
در اینجا بحث بر سر این نیست که آیا تفسیر روایی وجود دارد یا نه یا ذیل آیات روایاتی موجود هست یا نیست. مسئله این است که کدام یک از این تفاسیر روایی توانسته اند تفسیری از آیه ای ارائه دهند که اگر نبود کسی سر از مفهوم آن آیه در نمی آورد؟ اگر وظیفه پیامبر و امامان تفسیر قرآن بوده پس چرا نتوانسته اند پرده از راز حروف مقطعه بردارند؟

نقل قول:
چطور خداوند پيامبري را مبعوث ميكند و اين پيامبر احكامي از طرف خودش صادر ميكند؟
مگر با وجود آيه 44 تا 46 حاقه مي توان چنين اعتقادي داشت؟
كمي واقع بينانه به موضوع نگاه كنيم...

دور زدن این آیات که کاری ندارد ! کافی است بگویی خدا خودش خواسته یا امر فرموده . مثل چیزی که سایر اقوام پیامبران می گفتند و پروردگار آن را در کتابش نقل کرده است. مثل چیزی که علما و فقهای شیعه و سنی می گویند و باور دارند. آنها می گویند اگر خدا بخواهد چه اشکالی دارد؟!
http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61830&lid=0&mid=12392

عامل;830310 نوشت:

(أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً)(اسرا/78)
" دلوك شمس" به معنى زوال آفتاب از دائره نصف النهار است كه وقت ظهر مى‏باشد، و در اصل از ماده" دلك" به معنى ماليدن گرفته شده، چرا كه انسان در آن موقع بر اثر شدت تابش آفتاب چشم خود را ميمالد، و يا از دلك به معنى متمايل شدن است چرا كه خورشيد در اين موقع از دائره نصف النهار به سمت مغرب متمايل مى‏شود و يا اينكه انسان، دست خود را در مقابل آفتاب حائل مى‏كند، گويى نور آن را از چشم خود كنار مى‏زند و متمايل ميسازد.(تفسير نمونه، ج12، ص221)

از مطالعه تاریخ ناب و بی بدیل قرآن می توان دریافت که در روزگار رسول الله فقط دو نماز اقامه می شده که یکی فجر نام داشته و دیگری عشاء. الله فقط همین دو نماز را بطور یومیه تشریع نموده و قرآن فقط از این دو نماز سخن گفته و تنها موقعیت زمانی این دو نماز را تشریح نموده است . من به مرور در باره آیات مربوطه بحث خواهم کرد تا شاید خواست پروردگار بر این قرار گرفت که شما نیز این موضوع را در یابید.

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا ( اسراء – 78)

در کتاب : «التحقيق في كلمات القرآن الكريم» راجع به معنای ریشه ای دلوک و مفهوم لدلوک الشمس توضیح کامل و حقی وجود دارد که به شما توصیه می کنم آن را در لینک زیر مطالعه نمایید:

http://lib.eshia.ir/71460/3/233

اگر بخواهم در این باره مخلص کلام آن کتاب را بطور تصویری نمایش دهم چیزی شبیه تصویر زیر می شود. در این تصویر انگار خورشید دارد خودش را به کرانه های افق می مالد و غروب می کند و حتی اگر ما بخواهیم دلوک را به زوال معنا کنیم باز غروب برای آن معنای بهتری است که خورشد در آن زایل می شود نه موقعی که در وسط آسمان است و به قول معروف کو تا زایل شود؟!



بر گرفته از تفسیر المیزان:

نقل قول:
در صحاح مى گوید: کلمه (غسق ) به معناى اولین مرحله از ظلمت شب است ، وقتى گفته مى شود (قد غسق اللیل ) معنایش این است که تاریکى شب فرا رسید، و عاسق شب ، آن ساعتى است که شفق سمت مغرب ناپدید شود.

پس این هم از این.

با توجه به آنچه گفته شد، معنی آیه این می شود که نماز را از لحظه غروب خورشید تا اول تاریکی شب بپا دار و این همان وقت نماز عشاء است که چیزی حدود یک ساعت و نیم بطول می انجامد و نمازگزاران در تمام این وقت در حال تعلیم و تعلم آیات قرآن هستند و همچنین نماز فجر یا بهتر بگویم قرآن فجر که باز هم حدود یک ساعت و نیم طول می کشد( حالا کمی بیشتر یاکمتر) و باز نمازگزاران مشغول قرآن آموزی هستند. همین است که نماز در قرآن تا این حد مورد اهمیت قرار گرفته چرا که نماز دروازه ورودی دین است یعنی همان دروازه ای که شیطان به عزت پروردگارش سوگند یاد کرده آن را ببندد و تا کنون در کار خود بسیار موفق بوده تا جایی که از هر 100 نفر شاید یک نفر هم قرآن نمی خوانند و از دین حق چیزی نمی دانند.
در ادامه آیه فوق می بینیم خداوند معادل صلات ( = ذکر الله = قرآن) را بجای کلمه صلات قرار می دهد و نمی گوید صلات فجر بلکه می گوید قرآن فجر. وبعد به چیزی اشاره می کند که حقیقت صلات است و من ندیده ام کسی آن را بدرستی تفسیر کرده باشد.

به راستی اینکه می گوید قرآن فجر قابل مشاهده است به چه معناست؟

تا آنجا که من مطالعه کرده ام ، مفسرین در این باره از خود نظری ندارند و بیشتر نظر احادیث و روایات را منعکس کرده اند. در روایات آمده است که نماز صبح محل تلاقی ملائکه شبکار در هنگام ترک شیفت و ملائکه صبحکار در موقع تحویل شیفت می باشد و هر دو دسته نمازگزار صبح را در حین اقامه نماز مشاهده می کنند و به خاطر همین قضیه است که قرآن می گوید: إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا . اما این درست نیست و حقیقت ندارد. این جمله کوتاه و بسیار ارزشمند گوهری نفیس است و دارد اصل مفهوم صلات را به ما نشان می دهد نمی دانم چرا کسی آن را در نمی یابد!
مهمترین ویژگی قرآن ( و سایر کتب آسمانی) که هدف اصلی نزول این کتاب بزرگ و شگرف نیز می باشد ، این است که آمده تا ما را از تاریکی های جهل و نا دانی خارج کند و به نور بصیرت الهی برساند و به طریقت مستقیم رهنمون شود.

الر ۚ كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيد ( ابراهیم – 1)
ِ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها (ی شرک و ظلم و جهل،) به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی،) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید.

و این ویژگی قرآن همان ویژگی فجر نیز می باشد چرا که با طلیعه فجر ، اشیاء کم کم از دل ظلمت بیرون می آیند و آهسته آهسته به نور می رسند و کاملاً قابل مشاهده می گردند. پروردگار به این دلیل می گوید قرآن فجر قابل مشاهده است که قرآن با فجر یک ویژگی مشترک و یکسان دارد و نمازگزار می تواند با نگاهی به بیرون ، این ویژگی مشترک را مشاهده کند.
خداوند سبحان لا اقل در دو موضع از کتابش به ویژگی مشترک نور فیزیکی و نور الهی اشاره کرده است که یکی در همین آیه است و دیگر در سوره نور؛ آنجا که نور مشکات ( در مساجد) بر روی نور قرآن می افتد و می شود نور علی نور( فعلاً این مختصر را از من بشنوید تا بعد مفصلاً در باره اش توضیح دهم)

safayyy;830321 نوشت:

سلام دوست عزيز
اين حرفهاي شما كه همه بنابر يه احتمال از معاني صلات است بهتر است يا كلام رسول اكرم و امام؟
به چه دليل حرف شما ترجيح داره؟
خود شما با اين احتمال دادن كه تفسير پذيري قران رو ثابت كردي!

سلام
حرف من نسبت به حرف پیامبر بهتر نیست. من فقط می خواهم نشان دهم آن حرف و سنتی که به پیامبر نسبت داده شده از او نیست چرا که با معیار حق که همانا کتاب آسمانی است همخوانی ندارد.

shahed1;829715 نوشت:
سلام
یکی از معانی صلات ؛ اقبال و رویکرد است. بطوری که از آیات زیر پیداست:

فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّىٰ
وَلَٰكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ

صدق یا تصدیق کرد در مقابل کذب یا تکذیب کرد قرار می گیرد
تولی به معنای روی گرداند در مقابل صلی رو آورد قرار دارد

خداوند در آیه 56 احزاب می فرمایند:
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً

یعنی خداوند و فرشتگانش به نبی رو می آورند ( تا قرآن را بر او بخوانند) ای کسانی که ایمان آورده اید! به نبی روی آورید ( تا قرآن را از او بگیرید) و بعد در برابر کلام الله و اوامر و نواهی او تسلیم شوید ، تسلیم شدنی که در خور پروردگار باشد.

خداوند در آیه 43 احزاب ، ایه فوق را بگونه ای دیگر بیان می دارد:

هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا
او کسی است که با ملائکه اش به شما رو می آورد ( با ارسال رسول) تا شما را از تاریکیها خارج و به نور رهنمون شود و او نسبت به مومنین رحیم است.

آنچه باعث می شود مومنین از ظلمت خارج شده و به نور برسند چیست؟

هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ
او کسی است که آیات روشنی بر بنده‌اش [= محمد] نازل می‌کند تا شما را از تاریکیها به سوی نور برد؛ و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است. سوره حدید آیه 9
]
دیدید گفتم؟! حالا ربطش را فهمیدید یا باز هم به نقل من دون الله اکتفا می کنید؟

دوباره تکرار میکنم تا به کلام خدا باز گردید و دنبال هوای خود نروید

صلو با صلی فرق میکند

[="Tahoma"][="Blue"]سلام

shahed1;830641 نوشت:
در اینجا بحث بر سر این نیست که آیا تفسیر روایی وجود دارد یا نه یا ذیل آیات روایاتی موجود هست یا نیست. مسئله این است که کدام یک از این تفاسیر روایی توانسته اند تفسیری از آیه ای ارائه دهند که اگر نبود کسی سر از مفهوم آن آیه در نمی آورد؟ اگر وظیفه پیامبر و امامان تفسیر قرآن بوده پس چرا نتوانسته اند پرده از راز حروف مقطعه بردارند؟

معناي تَفْسِير: مبالغه فعل- فَسَرَ- است و نيز تَفْسِير به چيزى كه مخصوص بيان مفردات الفاظ و غرائب الفاظ است اطلاق ميشود و همچنين در آنچه را كه ويژه تأويل است‏. طبق اين معنا مسلما روايات وارده تفسير و بيان مضاعف هستند. در مورد حروف مقطعه نيز اتفاقا در روايات متعددي به تفسير حروف مقطعه پرداخته شده است. هر چند همين حرف شما كه حروف مقطعه نيازمند تفسير ان با اينكه قبلا فرموديد قران نياز به بيان و فسير ندارد، تناقض دارد. البته در عين حالي كه قران را محتاج به بيان نميدانيد در پست هاي متعددي به بيان و تفسير آيات پرداخته ايد...

shahed1;830641 نوشت:
دور زدن این آیات که کاری ندارد !

اين عبارت هم دلالت بر تاويل و تفسير پذيري قران دارد...
با اين همه تناقض بازهم معتقديد قران نياز به بيان ندارد؟

[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام مجدد

shahed1;830653 نوشت:
از مطالعه تاریخ ناب و بی بدیل قرآن می توان دریافت که در روزگار رسول الله فقط دو نماز اقامه می شده که یکی فجر نام داشته و دیگری عشاء.

كدام تاريخ ناب؟
لطفا با منبع و دليل معتبر بحث كنيد.

shahed1;830653 نوشت:
یک ساعت و نیم بطول می انجامد و نمازگزاران در تمام این وقت در حال تعلیم و تعلم آیات قرآن هستند و همچنین نماز فجر یا بهتر بگویم قرآن فجر که باز هم حدود یک ساعت و نیم طول می کشد( حالا کمی بیشتر یاکمتر) و باز نمازگزاران مشغول قرآن آموزی هستند.

شما از كجا ميفرماييد در اين مدت مسلمين فقط مشغول قران خواندن بودند؟
چنين چيزي بيشتر شبيه تفسير به راي است، آنهم بدون هيچ مبناي شرعي و تاريخي.
پشت كردن به مفسر حقيقي قران و تاويل آيات با راي و نظر خود، چيزي جز اين را در پي نخواهد داشت...

shahed1;830653 نوشت:
و این ویژگی قرآن همان ویژگی فجر نیز می باشد چرا که با طلیعه فجر ، اشیاء کم کم از دل ظلمت بیرون می آیند و آهسته آهسته به نور می رسند و کاملاً قابل مشاهده می گردند. پروردگار به این دلیل می گوید قرآن فجر قابل مشاهده است که قرآن با فجر یک ویژگی مشترک و یکسان دارد و نمازگزار می تواند با نگاهی به بیرون ، این ویژگی مشترک را مشاهده کند.

اولا چرا در ايه شريفه شما نماز را به قران تفسير ميكنيد و قران فجر را مانند بيشتر مفسرين به نماز صبح تفسير نميكنيد؟ در حالي كه تفسير اخير با توجه به پشتوانه روايي ترجيح دارد.
ثانيا خصوصيت كلي قران هدايت و خارج كردن انسان از ظلمت به نور است(به استثنا ظالمين: لا يزيد الظالمين الا خسارا) و اين ربطي به صبح و شب ندارد. اين مطلب هم مويد ديگر تفسير قران به نماز است.
اين همه تهافت و تناقض نتيجه دوري از سنت است...
اهل البيت ادري بما في البت...

[/]

shahed1;829817 نوشت:
اما قرآن به ما می آموزد قول احسن حدیث پروردگار است و آنچه را شما قول احسن می دانید و سایر اقوام پیامبران می دانستند و تبعیت می کردند حدیث آباء اولین است نه احسن الحدیث پروردگار.

واقعا به نظر شما روايت هاي پيامبر همان تفكرات باطل ابا اولين است؟
كسي كه به پيامبر خدا كه از روي هوي و هوس حرفي نميزند و خدا اون رو بهترين بشر و لايق دريافت وحي دانسته است، اين نسبت ها رو ميده مصداق جمله زير است:
shahed1;828176 نوشت:
او همچنان بر طریقت مستقیم نشسته و جز اندکی قلیل ، این راه را به روی اکثر قریب به اتفاق بنی آدم بسته و منحرفشان ساخته است.

فاين تذهبون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و طاها;830715 نوشت:
دوباره تکرار میکنم تا به کلام خدا باز گردید و دنبال هوای خود نروید

صلو با صلی فرق میکند

سلام طاها
من قبلاً فرق صلی با صلو را گفتم حالا این تکرار مجدد شما را متوجه نمی شوم. لطف کن یه چند کلمه بذار روش ببینم چی می خوای بگی.

عامل;830755 نوشت:
سلام

معناي تَفْسِير: مبالغه فعل- فَسَرَ- است و نيز تَفْسِير به چيزى كه مخصوص بيان مفردات الفاظ و غرائب الفاظ است اطلاق ميشود و همچنين در آنچه را كه ويژه تأويل است‏. طبق اين معنا مسلما روايات وارده تفسير و بيان مضاعف هستند. در مورد حروف مقطعه نيز اتفاقا در روايات متعددي به تفسير حروف مقطعه پرداخته شده است. هر چند همين حرف شما كه حروف مقطعه نيازمند تفسير ان با اينكه قبلا فرموديد قران نياز به بيان و فسير ندارد، تناقض دارد. البته در عين حالي كه قران را محتاج به بيان نميدانيد در پست هاي متعددي به بيان و تفسير آيات پرداخته ايد...

سلام
من می گویم قرآن مفسر ماورایی و فوق بشری با علوم لدونی آنچنانی ندارد. اگر جایی گفته ام که قرآن نیاز به تفسیر ندارد لطف کنید بگویید کجا و کدام پست.
با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود اینکه هی دم از مفسرین واقعی قرآن بزنیم اما در عمل تفسیری متفاوت از آنها نبینیم که فایده ندارد. لطف کن بیاور آن تفسیری را که مفسرین واقعی از آیات کرده اند بگونه ای که غیر آنها کسی قادر به آن نبوده است. درست است که روایات متعدد به تفسیر حروف مقطعه پرداخته اند اما تفسیرشان قانع کننده نبوده که این حروف همچنان در پرده راز هستند. وقتی خداوند به رسولش امر می کند تا قسمت اعظم شب را بیدار باشد و قرآن بخواند برای این است که کلام پروردگارش را متوجه شود و الا اگر او نسبت به قرآن از علم لدونی برخوردار بود دیگر چه حاجت به این کار ؟


نقل قول:
اين عبارت هم دلالت بر تاويل و تفسير پذيري قران دارد...
با اين همه تناقض بازهم معتقديد قران نياز به بيان ندارد؟

از شما تقاضا دارم مطلب بنده را کامل نقل کنید و با من اینگونه بحث نکنید که بچه مدرسه ای نیستم و یک چیزهایی سرم می شود. در متن زیر شما فقط عبارت: دور زدن این آیات که کاری ندارد را آوردیدی و اصل مطلب را رها کردید.
شما معتقد بودید پیامبر از خودش نمی تواند حکم صادر کند و چیزی را تشریع نماید و من خلافش را به شما نشان دادم که ظاهراً پذیرفتید چون دیگر چیزی نگفتید و اصولا با این مطلب دیگر چیزی هم برای گفتن باقی نمی ماند:

نقل قول:
نقل قول:
دور زدن این آیات که کاری ندارد ! کافی است بگویی خدا خودش خواسته یا امر فرموده . مثل چیزی که سایر اقوام پیامبران می گفتند و پروردگار آن را در کتابش نقل کرده است. مثل چیزی که علما و فقهای شیعه و سنی می گویند و باور دارند. آنها می گویند اگر خدا بخواهد چه اشکالی دارد؟!
http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61830&lid=0&mid=12392

عامل;830828 نوشت:
سلام مجدد

كدام تاريخ ناب؟
لطفا با منبع و دليل معتبر بحث كنيد.

سلام
تاریخ ناب قرآن، آن تاریخی که رب العالمین نقل می کند . آیا این همه سرگذشتهای امتهای پیشین و حوادث زندگی پیامبر و قومش تاریخ ناب نیستند؟ تاریخی که الله نقل می کند حقیقت محض است و حتماً مصداق خارجی دارد.

نقل قول:
شما از كجا ميفرماييد در اين مدت مسلمين فقط مشغول قران خواندن بودند؟
چنين چيزي بيشتر شبيه تفسير به راي است، آنهم بدون هيچ مبناي شرعي و تاريخي.
پشت كردن به مفسر حقيقي قران و تاويل آيات با راي و نظر خود، چيزي جز اين را در پي نخواهد داشت...

اگر این بحث صلات ادامه پیدا کند این را که مومنین در هنگامه فجر و عشاء به تعلیم و تعلم قرآن می پرداخته اند به شما نشان خواهم داد. اگرچه به اصطلاح مفسرین حقیقی همچنان در میان مردم جایگاه خود را دارند اما خوشبختانه این قضیه تفسیر به رأ مدتهاست که کم رنگ شده و شاهد آن تفاسیر عقلی و فراوان موجود است. الآن دیگر تفسیر مفسرین ماورایی به حاشیه تفاسیر رانده شده و با رشد فکری بشر و افزایش سطح آگاهی او از قرآن به ورای حاشیه فرستاده خواهد شد. به نظر بنده چماق تفسیر به رأی و مسدود شدن دروازه دین (نماز) و جایگزینی آن با یک سری الفاظ و حرکات تکراری مهمتری عامل دور نگه دئاشتن بشر از قرآن یا بهتر بگویم دین حق بوده است. دینی که شخص بدون مطالعه و تفکر در آیات الهی (یا دیدن آیات از پشت عینک فریقین) انتخابش کرده باشد آن دین مادری است نه الهی و چرا که هدایت واقعی و دین حق در قرآن است ودروازه ورودی آن نیز صلات است وقتی این دروازه بسته شده مردم چگونه باید به دین حق دست یابند؟!

نقل قول:
اولا چرا در ايه شريفه شما نماز را به قران تفسير ميكنيد و قران فجر را مانند بيشتر مفسرين به نماز صبح تفسير نميكنيد؟ در حالي كه تفسير اخير با توجه به پشتوانه روايي ترجيح دارد.
ثانيا خصوصيت كلي قران هدايت و خارج كردن انسان از ظلمت به نور است(به استثنا ظالمين: لا يزيد الظالمين الا خسارا) و اين ربطي به صبح و شب ندارد. اين مطلب هم مويد ديگر تفسير قران به نماز است.
اين همه تهافت و تناقض نتيجه دوري از سنت است...
اهل البيت ادري بما في البت...

بنده دلایل خودم را آوردم انشاء الله در ادامه دلایل بیشتری اقامه خواهم کرد

بعضی بهانه تراشی می کنند که آخر آن پیر و جوانی که سواد ندارند یا سواد دارند و عربی نمی دانند چگونه می توانند قرآن بخوانند یا به قول شما صلات اقامه کنند؟
می گویم مگر در شهر و روستای آن پیر و جوان محلی به نام مسجد یا مصلی یا نمازخانه یا چیزی شبیه به آن نیست؟ یا کسانی پیدا نمی شوند که عربی بدانند ؟
در عصر رسول الله خانه ها یا محلهایی برای اقامه صلات و آگاهی از محتوای قرآن در نظر گرفته شده بود که به آن مسجد و مصلی و غیره می گفتند. بنا بر حکم صریح خداوند ، مردم وظیفه داشتند به عنوان یک فریضه همگانی در دو طرف روز یعنی فجر و عشاء در اماکن تعیین شده گرد هم آیند و به کار تعلیم و تعلم قرآن مبادرت ورزند.
چرا در دو طرف روز؟ بخاطر اینکه موقع استراحت بود و بهانه کار وجود نداشت و شخص مجبور نبود ( و عملاً نمی توانست) از چند کیلو متر آن طرفتر محل کار خود را به مقصد مسجد و اقامه صلات ترک نماید. در زمان رسول الله چیزی به نام نماز ظهر و عصر وجود نداشت و آنکس که قصد دگرگون سازی نماز و بستن دروازه دین را داشت آن را اختراع کرد وطبق معمول ، مردمی که از کتاب الهی آگاهی نداشتند به آن گرویدند.
در آیه زیر می بینیم از فجر و عشاء بعنوان دو موقع نماز یاد شده ولی با وجود اینکه به موقع ظهر نیز اشاره شده می بینیم خبری از نماز ظهر نیست.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ( نور- 58)

می گوید فرزندان و خدمتکاران برای ورود به خلوتگه والدین باید در سه نوبت از روز اجازه بگیرند:
1- قبل از نماز فجر
2- بعد از نماز عشاء
3- درهنگام ظهر، نه بعد از نماز ظهر چون نماز ظهری وجود نداشته و الا مانند آن دوتای دیگر می فرمود : مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الظهر
در قرآن حد اقل چهار آیه را می توان یافت که در آنها به موقعیت زمانی صلات فجر و عشاء اشاره شده ولی برای نماز ظهر یا عصر حتی یک آیه نیز نمی توان پیدا کرد.

سلام علیکم

shahed1;830855 نوشت:
اگر جایی گفته ام که قرآن نیاز به تفسیر ندارد لطف کنید بگویید کجا و کدام پست.

در چند پست متعدد شما قران را روشن و بی نیاز از تبیین دانستید و پیامبر را صرفا ناقل آن فرض نمودید، مانند این پست:
shahed1;827528 نوشت:
قرآن خودش را نور و مبین معرفی می کند و می گوید همه چیز را بطور روشن و کامل بیان کرده و هرچه رابرای هدایت و سعادت بشر لازم بوده گفته و چیزی را مجمل و ناقص نگذاشته تا دیگران کاملش کنند.

و یا این پست:
shahed1;828716 نوشت:
من می دانم شما در دلتان به من چه می گویید. شما قرآن و سخن الله را به تنهایی کافی نمی دانید و به دنبال پرستش حرف و حدیث من دون او نیز هستید و گمان می کنید این دستور خداوند است.

و حتی قران را وسیله جمع مسلمین و روایات را عامل تفرقه معرفی کردید در حالی که بزرگترین تفرقه مسلمین با برداشتهای غلط از قرآن به جبر گرا و اختیار گرای مطلقا نجامید و این ائمه بودند که عبارت کلیدی لا جبر و لا تفویض بل امر بین ذلک رابیان کردند.
تا زمانی که یک مفسر آگاه به مسائل قرآن در بین نباشد، همین برداشتهای مختلف باعث تفرقه خواهد بود. شما یک جور برداشت میکنید و دیگری طور دیگر و با این روش هیچ گاه اتحاد پدید نمی آید.
همچنین شما برای اینکه نشان بدهید قرآن نیازمند مبین و مفسر نیست، حتی وجود مشابه در قرآن را انکار کردید! با وجود اینکه خود قرآن میفرماید: هوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُمُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ماتَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّابِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ(العمران/7) در صورتی که شما اگر مصداق آنرا ندانید، مجبور به پذیرش متشابهات با این تصریح آیه هستید.
در هر حال ما به همین اعتراف شما:
shahed1;830855 نوشت:
من می گویم قرآن مفسر ماورایی و فوق بشری با علوم لدونی آنچنانی ندارد

هم راضی هستیم...
بالاخره قرآن مفسر می خواهد، حالا سوال اینجاست که چه کسی بهترین مفسر است؟ کسی که مخاطب اصلی قرآن است یا دیگری؟ خود خداوند به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)میفرماید:
"ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ"- يعنى ايضاح آن براى تو به عهده ماست، ما همانطور كه جمع و وحى را به عهده گرفته‏ايم، بعداز جمع و قرائتش براى تو بيان هم مى‏كنيم‏.
بدین ترتیب پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) اعلم به قرآنند حتی اگر شما علم آنها را لدنی ندانید.

shahed1;830855 نوشت:
لطف کن بیاور آنتفسیری را که مفسرین واقعی از آیات کرده اند بگونه ای که غیر آنها کسی قادر به آننبوده است.

این مساله آنقدر زیاد است که در صورت بیان مثنوی هفتاد من شده و البته ما را ازبحث اصلی تاپیک دور میکند...
اما فقط از باب نمونه به چند مورد اشاره میکنم:
1. در روایتی امام صادق (علیه السلام) واژه های
«رفث، فسوق و جدال» را که در آیه 197سوره بقره آمده است به ترتیب به معنای آمیزش، دروغ و قسم خوردن به «لا و الله وبلی والله» و فحش دادن به یکدیگر معنا کرده اند(معانی الاخبار، ص293؛ کافی، ج4،ص338)

2. در روایتی دیگر از عبدالعظیم الحسنی از امام جواد علیه السلام نقل شده است کهآن حضرت در توضیح واژه های «منخنقه، موقوذه، متردیه و نطیحه» که در آیه سوم سوره مائده به کار رفته اند، فرمود: « منخنقه» حیوانی است که خود خفه شده و مردار گشته است،«موقوذه» حیوانی است که در اثر بیماری به هلاکت رسیده، «متردیه» آن حیوانی است کهاز جای بلندی به پایین پرتاب شده، یا از کوه سقوط کرده و یا در چاه افتاده و مرده و «نطیحه» آن حیوانی است که حیوان دیگری به او شاخ زده و مرده است(تهذیب الاحکام،ج9، ص83)

3. در روایتی دیگرزراره از امام صادق علیه السلام می پرسد به چه دلیل مسح به بعض سر صحیح است؟ امام در پاسخ می فرماید: «ان المسح ببعض الراس لمکان الباء»(کافی، ج3، ص30، ح5؛ علل الشرایع، ج1، ص279؛ بحارالانوار، ج77، ص86)برابر این روایت امام با اشاره به «با»در آیه «وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ» استنتاج می کند که مسح به بعض سر صحیح است.زیرا واژه «مسح» به خودی خود متعدی است و نیازی به «با» ندارد؛ ولی از آنجا که دراین آیه «با» آمده است اشاره به همین نکته دارد که بعض سر مراد است نه تمام آن.

اگر نبود ارشاد رسول خدا و ائمه اتفاقاتی اینچنین می افتاد:
4. زراره می گوید از امام باقر (علیه السلام) درباره تیمم سؤال کردم، آن حضرت فرمود:عمار بن یاسر نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: جنب گشتم و آب همراه نداشتم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از او پرسید: چه کار کردی؟ عمارگفت: لباس از تن درآورده و بر خاک غلطیدم، فرمود: الاغ این گونه عمل می کند،خداوند تبارک و تعالی فرمود: فامسحوا بوجوهکم وأیدیکم منه آن گاه دستش را بر خاک نهاد آن دو را بر هم زد، صورت را مسح نمود، سپس با شروع از دست راست پشت دستانش رامسح کرد.

5. در محضر امام رضا (علیه السلام) از نعمت مورد سؤال در قیامت سخن به میان آمد، بعضی گفتند منظور آب سرد است، امام رضا با صدای بلند فرمود: چرا این چنین تفسیر می کنید؟ آن گاه فرمود: پدرم فرمود همین مسئله نزد جدم امام صادق (علیه السلام) مطرح گشت و عده ای نیز چنین پاسخ دادند، اما آن حضرت خشمگین شد و فرمود: نعیم، محبت به ما اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، سپس امام صادق (علیه السلام) برای روشن ساختن معنای نعیم به گفته امامان پیشین استناد فرمود، تا آن جا که از قول امام حسین (علیه السلام) و او از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نعیم را به ولایت همیشگی امامان اطهار (علیه السلام) تفسیر کرد.

6. امام صادق (علیه السلام) در تفسیر وأکلهم السحت فرمود:
قال امیرالمؤمنین (علیه السلام) من السحت ثمن المیته و ثمن الکلب و مهر البغی والرشوه فی الحکم و أجر الکاهن؛
پول خرید و فروش مردار و سگ، اجرت و مزد زن فاجر، رشوه در قضاوت و مزد کاهن از [مصادیق ] سحت است.

7. در تفسیر آیه مبارکه: کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون امام رضا (علیه السلام) می فرماید:
ان الله تبارک و تعالی لا یوصف بمکان یحل فیه عنه فیه عباده ولکن عزوجل یعنی انهم عن ثواب ربهم محجوبون.
این که خداوند می فرماید: کافران از پروردگارشان پوشیده شده اند. منظور پوشش مکانی نیست، به این شکل که خداوند در مکانی، و پرده ای بین او و کافران قرار داشته باشد، زیرا خداوند مکان ندارد، بلکه منظور این است که آنها از ثواب پروردگارشان محرومند.

8. امام صادق (علیه السلام) در توضیح صفات حضرت باری تعالی و تباین صفات او با مخلوقات و عدم نیاز حضرت حق و نیازمندی خلق به او می فرماید:
فقوله: الرحمن علی العرش استوی بذلک وصف نفسه و کذلک هو مستولی علی العرش بأین من خلقه من غیر أن یکون العرش حاملا له، و لا أن یکون العرش حاویا له، و لا أن یکون العرش ممتازاً له، و لکنا نقول: هو حامل العرش و ممسک العرش، و نقول من ذلک ما قال: وسع کرسیه السموات و الارض فتبتنا من العرش و الکرسی ما ثبت، و نفینا أن یکون العرش أو الکرسی حاویا له، و أن یکون عزوجل محتاجاً الی مکان أو الی شی ء مما خلق، بل خلقه محتاجون الیه.
حضرت حق، مستولی بر عرش است و با خلق مباینت دارد، عرش حاوی و حامل او نیست، از او ممتاز نیز نمی باشد بلکه، او حامل و نگه دارنده عرش است، او... نیازی به مکان و غیره ندارد، بلکه همه مخلوقات نیازمند اویند.

9. امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه: فلا أقسم برب المشارق و الغارب فرمودند:
لها ثلاث مائه و ستون مشرقاً، و ثلاث مائه و ستون مغرباً، فیومها الذی تشریق فیه لاتعود فیه الا من قابل، و یومها الذی تغرب فیه لا تعود فیه الا من قابل.(معانی الاخبار، ص221)
در این حدیث امام علی (علیه السلام) مشارق و مغارب را که در آیه به صورت جمع آمده است چنین توجیه می فرماید: برای مشرق 360 (درجه) و برای مغرب 360 (درجه) است و این اشاره به کرویت زمین دارد، زیرا تنها دایره است که داری 360 درجه بوده و در هر درجه مشرقی دارد که در مقابل آن به طرف دیگر مغربی موجود است و اگر زمین مسطح بود این بیان صحیح نمی بود.

10. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ستاره جدی در ذیل آیه مبارکه: وبالنجم هم یهتدون حدیثی نقل فرموده که پس از قرن ها
مورد تأیید و گواهی علم روز قرار گرفته است، حدیث این است:
عن علی بن أبی طالب (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وبالنجم هم یهتدون قال: هو الجدی، لانه نجم لایزول، و علیه بناء القبله، و به یهتدون أهل البر و البحر؛
مقصود از این نجم ستاره جدی است که دائماً موجود است و مبنای قبله بر آن می باشد و در دریا و صحرا به وسیله آن راهنمایی و هدایت صورت می گیرد.

این قطره نمونه ای از دریاست که باعث کشف معانی و بطون قرآن برای ما شده و اگر این راه توسط برخی سد نمی شد خیلی بیشتر نصیب مسلمین می شد...


shahed1;830855 نوشت:
شما معتقد بودیدپیامبر از خودش نمی تواند حکم صادر کند و چیزی را تشریع نماید و من خلافش را بهشما نشان دادم که ظاهراً پذیرفتید چون دیگر چیزی نگفتید

بر مبنای آیات و روایات آنچه پیامبر بگوید مرضی خداست.
خود خداوند فرمود اگر چیزی به ما نسبت بدهد که نگفته ایم، بی درنگ رگ گردن او را می زنیم! از این جمله معلوم می شود پیامبر در تمام عمر خویش چیزی که باعث نارضایتی و مقصود الهی نباشد را نگفته است که اگر گفته بود، همان دم بدست خدا قبض روح میشد.
از نظر عقلی نیز چنین است که پیامبر برای هدایت بشر فرستاده شده و اگر همین پیامبر باعث گمراهی بشر شود، نقض غرض الهی صورت می گیرد. پس هرچه می گوید کنترل شده است.
بنابراین فعل و قول پیامبر برای ما حجت است.
از طرفی اعمالی مانند نماز که ارکان، زمان و شکل آن بین تمام مسلمین واحد است و جزو ضروری دین محسوب می شود، توسط همان بزرگوار به مسلمین تعلیم داده شده است. تا جایی که رد آن را موجب ارتداد دانسته اند.


[="Tahoma"][="Blue"]

shahed1;830857 نوشت:
تاریخ ناب قرآن، آن تاریخی که رب العالمین نقل می کند . آیا این همه سرگذشتهای امتهای پیشین و حوادث زندگی پیامبر و قومش تاریخ ناب نیستند؟ تاریخی که الله نقل می کند حقیقت محض است و حتماً مصداق خارجی دارد.

منظور نحوه نماز خواندن است که شما از خود تفسیری جدید ارائه کردید که هیچ مسلمانی تا کنون نگفته است.
لطفا از جواب دادن طفره نروید... قرآن که در این مورد و موارد دیگر مثل مقدار حد، میزان زکات و ... ساکت است و به بیان کلیات اکتفا کرده است.
[/]

shahed1;830699 نوشت:
حرف من نسبت به حرف پیامبر بهتر نیست. من فقط می خواهم نشان دهم آن حرف و سنتی که به پیامبر نسبت داده شده از او نیست چرا که با معیار حق که همانا کتاب آسمانی است همخوانی ندارد.

سلام
شما از کجا میگید شکل نماز و غیره از پیامبر نیست؟
با آیات سر بسته و کلی قرآن؟
خود این آیه ها که تفسیر لازم دارن. خود شما هم همینو گفتید. خب بعضی جاها حرف قاضی رو بر پیغمبر ترجیح دادین@-)
راستی این که قران میگه صبح و شب نماز بخونین چجوری با شکل نماز که پیغمبر گفته مخالفه؟
تاریخ اسلام رو چکار میکنین که با نقل های زیادی این شکل از نماز رو از پیغمبر نقل کردن؟ همه دروغ میگن؟8->
راستی یه چیز دیگه شما از کجا به این نتیجه رسیدین؟
به نظرم خیلی از راه راست دور شدین[-x

shahed1;830983 نوشت:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ( نور- 58)

می گوید فرزندان و خدمتکاران برای ورود به خلوتگه والدین باید در سه نوبت از روز اجازه بگیرند:
1- قبل از نماز فجر
2- بعد از نماز عشاء
3- درهنگام ظهر، نه بعد از نماز ظهر چون نماز ظهری وجود نداشته و الا مانند آن دوتای دیگر می فرمود : مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الظهر
در قرآن حد اقل چهار آیه را می توان یافت که در آنها به موقعیت زمانی صلات فجر و عشاء اشاره شده ولی برای نماز ظهر یا عصر حتی یک آیه نیز نمی توان پیدا کرد.


این دیگه چه نتیجه گیری ایه؟؟؟؟
ایه داره میگه بچه ها و بنده ها باید در این زمانها اجازه بگیرن بعد داخل اتاق خصوصی شما بشن. چه ربطی به نماز ظهر داره؟؟؟؟ میگه وقتی لباستون رو در اوردین بچه باید اجازه بگیره بعد داخل اتاق بشه. شما از این ایه فهمیدین ما دوتا نماز داشتیم؟؟؟؟
خیلی فهم دقیقیه
اون وقت می فرمایین ما نیازی به تفسیر ائمه(ع) نداریم؟

با سلام

دیدگاهی که جناب شاهد انتخاب کرده اند شاید به نوعی از روی ناچاری باشد. بسیاری از دینداران دیگر نیز که با دانش و علم آگاهی دارند چنین رویه ای در پیش گرفته اند.
چرا به این سمت رفته اند یا کشیده شده اند؟
بنده با آنا موافق هستم و کاملا حق میدهم. چرا که روایات از نظر منطقی و عقلی ایراد دارند، حداقل تا جایی که من دیده ام.
پس از آن جایی که بسیاری از روایات قابل دفاع نیستند و با توجه به عملکرد گذشته فرقه های مختلف و دلایل دیگر ... همه باعث میشوند تا انسان دیندار و منطقی به این سمت کشیده شود.
اگر سخنانی که در روایات آمده در قرآن نیز بود دیگر در قرآن هم جای بحث و گفتگو وجود نداشت و محتمل ترین نتیجه ای که میشد گرفت همان نظر مربوط به برداشت ها و تصورات خود پیامبر بود.
اما در قرآن بندرت چنین سخنانی آمده است.
پس بنده به طور کلی با چنین دیدگاهی موافق هستم. دیدگاهی که استاد مصطفی حسینی طباطبایی برجسته ترین چهره آن به شماره میرود.
البته طرفدارن این رویکرد هم بایست به سوالات زیادی پاسخ بدهند.
به مواردی که در قرآن علی الظاهر متناقض به نظر میرسند، یعنی نقدهایی که در خصوص آیات مطرح هستند. همچنین سخنانی که از خود پیامبر نقل شده است که مثلا جبرئیل را دیدم که فلان چیز را گفت. چرا که برخی از اینها هم منطقی و عقلانی به نظر نمیرسند...

نقل قول:
منشاء بت پرستی چیست؟

سلام
در جایی خوندم (گمون کنم کتاب ابن طاووس بود) علتش گم شدن خفاش عقل در ظلمات جهل هست!

انسان همزمان در دو عالم به هم چسبیده خلق شد طوری که قوانین این دو عالم دائم در حال ترجمه شدن و تبدیل شدن به هم هستن

وقتی در عالم ناپیدای درونی تر اقیانوسی از نفت سیاه جریان داشته باشد و قالب موازی شخص مثل اختاپوسی به اندازه نیسان باشد و سیاه اندر سیاه...اون وقت هست که عقل در عالم بیرونی تر یعنی همین عالم جاری دنیا انگار کیپ شده (در مقیاس اتم حتی)
یعنی یک الکترون هم در مغز حرکت نمیکند که حاوی علم و علاقه و به توحید باشه! (مثل عربستانی ها)

برای همین امام علی (ع) چون این دو عالم را همزمان توی دل هر انسان می دیدن، یهو بدون اینکه اصلا چیری بگه ناگهان میزد یه ادم و از وسط نصف میکرد! که طبعا اعتراض شدید قریش رو در پی می داشت !

پاگنده;831409 نوشت:
این دیگه چه نتیجه گیری ایه؟؟؟؟
ایه داره میگه بچه ها و بنده ها باید در این زمانها اجازه بگیرن بعد داخل اتاق خصوصی شما بشن. چه ربطی به نماز ظهر داره؟؟؟؟ میگه وقتی لباستون رو در اوردین بچه باید اجازه بگیره بعد داخل اتاق بشه. شما از این ایه فهمیدین ما دوتا نماز داشتیم؟؟؟؟
خیلی فهم دقیقیه
اون وقت می فرمایین ما نیازی به تفسیر ائمه(ع) نداریم؟

سلام
خداوند در این آیه در پی تشریع حکم نماز نیست بلکه از موقعیت زمانی نماز فجر و عشاء استفاده کرده تا بگوید دقیقاً در چه موقعه ای باید برای ورود به خلوتگه والدین اجازه گرفت. اما در مورد ظهر که سنت آن را موقع نماز ظهر می داند ، خبری از نماز ظهر نیست و خداوند مانند آن دوتای دیگر نگفته بعد از نماز ظهر و آن را موقع نماز ندانسته بلکه از کلام پروردگار پیداست که ظهر برای بعضی موقع استراحت است نه موقع نماز و این یکی از دلایلی است که نشان می دهد در روزگار ر سول الله نماز ظهر وجود نداشته است.

پژوهشگر;831424 نوشت:
با سلام

دیدگاهی که جناب شاهد انتخاب کرده اند شاید به نوعی از روی ناچاری باشد. بسیاری از دینداران دیگر نیز که با دانش و علم آگاهی دارند چنین رویه ای در پیش گرفته اند.
چرا به این سمت رفته اند یا کشیده شده اند؟
بنده با آنا موافق هستم و کاملا حق میدهم. چرا که روایات از نظر منطقی و عقلی ایراد دارند، حداقل تا جایی که من دیده ام.
پس از آن جایی که بسیاری از روایات قابل دفاع نیستند و با توجه به عملکرد گذشته فرقه های مختلف و دلایل دیگر ... همه باعث میشوند تا انسان دیندار و منطقی به این سمت کشیده شود.
اگر سخنانی که در روایات آمده در قرآن نیز بود دیگر در قرآن هم جای بحث و گفتگو وجود نداشت و محتمل ترین نتیجه ای که میشد گرفت همان نظر مربوط به برداشت ها و تصورات خود پیامبر بود.
اما در قرآن بندرت چنین سخنانی آمده است.
پس بنده به طور کلی با چنین دیدگاهی موافق هستم. دیدگاهی که شاید بشود گفت استاد مصطفی حسینی طباطبایی برجسته ترین چهره آن به شماره میرود.
البته طرفدارن این رویکرد هم بایست به سوالات زیادی پاسخ بدهند.
به مواردی که در قرآن علی الظاهر متناقض به نظر میرسند، یعنی نقدهایی که در خصوص آیات مطرح هستند. همچنین سخنانی که از خود پیامبر نقل شده است که مثلا جبرئیل را دیدم که فلان چیز را گفت. چرا که برخی از اینها هم منطقی و عقلانی به نظر نمیرسند...

سلام
اما من از روی ناچاری چنین نکرده ام و زیاد با احادیث سرو کار نداشته ام که از آنها زده شوم و به فکر چاره ای دیگر بیفتم. آنچه مرا به این سو کشانده اصل اساسی توحید و همان عهد ازلی ابدی میان انسان و خداوند است که بشر التزام می دهد جز حکم الله را تسلیم نشود و تعبد نکند. امکان ندارد کسی قرآن را بدون عینک فرقه گرایی بخواند و این را درنیابد چون خداوند قسمت اعظم آیات قرآن را به معرفی و تشریح آن اختصاص داده است.

سلام علیکم

این را قبول داریم که بت های زمان قریش همان اولیا و مقربان درگاه خدا بودند و مردم هم آنان را واسطه ما بین خود و خدا می دانستند و می گفتند اینها ما را به خدا نزدیک می کنند.

اما شما همشیه در گفتارتان اهل سنت را شریک می کنید در صورتی که اهل سنت چنین باوری ندارند در واقع اهل سنت کل هند و پاکستان و عربستان و ایران (بجز شمال ایران) و .... چنین باوری ندارند.

اهل سنت بر این باورند که در مافوق اسباب فقط الله را بخوانیم نه اولیا و مقربان و در بحث مافوق اسباب فقط دروازه الله را بزنیم و از کسی دیگر کمک نگیریم. (ایاک نستعین.)

اگر چه اهل تسنن باور کامل دارند که (شهادت شهدا حق است ، نبوت انبیا حق است و، صداقت صدیقین حق است ، کرامت اولیای کرام حق است ، رسالت رسولان حق است )

همچنین دوست داشتن و محبت با ایشان ( انبیا و اولیا و امامان و .....) و + کل عالم انسانیت سبب قرب به الله تعالی می شود.

اما در وقت عاجزی جوین آنها (حالا باعتبار ظاهر و باطن) فقط متوجه الله بوده ندای زبانی آنها هم الله تعالی بوده است.

همانگونه که وقتی در دریا انسانی غرق میشود بی اختیار به اصل وصل می شود و فریادش فقط الله جل جلاله خالق و مالک و پرورش دهنده ی کل جهان است.

عامل;831404 نوشت:
سلام علیکم

نقل قول:

نوشته اصلی توسط shahed1

اگر جایی گفته ام که قرآن نیاز به تفسیر ندارد لطف کنید بگویید کجا و کدام پست.

در چند پست متعدد شما قران را روشن و بی نیاز از تبیین دانستید و پیامبر را صرفا ناقل آن فرض نمودید، مانند این پست:

نقل قول:


نوشته اصلی توسط shahed1
قرآن خودش را نور و مبین معرفی می کند و می گوید همه چیز را بطور روشن و کامل بیان کرده و هرچه رابرای هدایت و سعادت بشر لازم بوده گفته و چیزی را مجمل و ناقص نگذاشته تا دیگران کاملش کنند.

و یا این پست:

نقل قول:

نوشته اصلی توسط shahed1
من می دانم شما در دلتان به من چه می گویید. شما قرآن و سخن الله را به تنهایی کافی نمی دانید و به دنبال پرستش حرف و حدیث من دون او نیز هستید و گمان می کنید این دستور خداوند است.


سلام
اینکه قرآن نور و مبین است و همه چیز را به تفصیل گفته حرف من نیست بلکه سخن رب العالمین است من این سخن پروردگارم را در پاسخ کسانی آورده ام که گمان می کنند خداوند همه چیز را در کتابش نگفته و بعضی چیزها را گذاشته تا رسولش آن را کامل کند در صورتی که چنین نیست و خداوند هیچ حکمی را که راست کار همگان باشدبصورت سربسته و مجمل باقی نگذاشته است . منظور بنده دقیقاً همین است نه اینکه قرآن نیاز به تفسیر ندارد.

tariq.jameel;831451 نوشت:
سلام علیکم

این را قبول داریم که بت های زمان قریش همان اولیا و مقربان درگاه خدا بودند و مردم هم آنان را واسطه ما بین خود و خدا می دانستند و می گفتند اینها ما را به خدا نزدیک می کنند.

اما شما همشیه در گفتارتان اهل سنت را شریک می کنید در صورتی که اهل سنت چنین باوری ندارند در واقع اهل سنت کل هند و پاکستان و عربستان و ایران (بجز شمال ایران) و .... چنین باوری ندارند.

اهل سنت بر این باورند که در مافوق اسباب فقط الله را بخوانیم نه اولیا و مقربان و در بحث مافوق اسباب فقط دروازه الله را بزنیم و از کسی دیگر کمک نگیریم. (ایاک نستعین.)

اگر چه اهل تسنن باور کامل دارند که (شهادت شهدا حق است ، نبوت انبیا حق است و، صداقت صدیقین حق است ، کرامت اولیای کرام حق است ، رسالت رسولان حق است )

همچنین دوست داشتن و محبت با ایشان ( انبیا و اولیا و امامان و .....) و + کل عالم انسانیت سبب قرب به الله تعالی می شود.

اما در وقت عاجزی جوین آنها (حالا باعتبار ظاهر و باطن) فقط متوجه الله بوده ندای زبانی آنها هم الله تعالی بوده است.

همانگونه که وقتی در دریا انسانی غرق میشود بی اختیار به اصل وصل می شود و فریادش فقط الله جل جلاله خالق و مالک و پرورش دهنده ی کل جهان است.

سلام
اما اصل اساسی توحید که عهدی ازلی ابدی بین خدا و انسان است ، پرستش خدای وحده و التزام به ایاک نعبد بوده و اصل تغییر نا پذیر اسلام می باشد.
آیا اهل سنت این اصل را رعایت می کنند؟
اهل سنت حتی اصل ایاک نستعین را نیز نقض می کنند و خود این را متوجه نمی شوند.
همانگونه که به حق فرمودید ، بتهای قریش که در باور ایشان مقربین درگاه الهی به حساب می آمدند اگرچه به ظاهر از سنگ و فلز و چوب و امثال اینها ساخته می شدند ولی در اصل اولیاء الله و ملائکت الله بودند که بین خدا و بشر واسطه می شدند تا دین و احکام الهی را به سمع بشر برسانند و از طرف خداوند بشر را یاری نمایند. از این رو وقتی به قریشیان گفته می شد چرا ملائکه را تعبد ( = تسلیم شدن و اطاعت بی قید و شرط) می کنید می گفتند ما برای تقرب به الله چنین می کنیم یا دیدیم پدرانمان اینگونه عمل می کنند و ما نیز با پیروی از آثارشان هدایت می یابیم و این پیروی از آباء اولین گذشتگان همان سنت و عترت است که فریقین گمان می کنند اثر آن نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده تا امروز به آنها رسیده است. خداوند هشدار می دهد آنچه باعث تفرقه انسانها و رهاسازی حدیث الله می گردد ، گرایش به همین احادیث و روایات آباء اولین است.
اینجاست که خداوند می فرمایند:

اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ ۗ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ
آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است، پيروى كنيد؛ و جز او از معبودان [ديگر] پيروى مكنيد. چه اندك پند مى‌گيريد! ( آیا این حرف به اندازه کافی واضح و روشن نیست؟!)

خداوند با حسرت می گویند چه کمید که این را متوجه می شوید!
واقعاً در همه تاریخ ، افرادی که فقط تسلیم الله بوده اند و تنها احکام او را به اجرا در آورده اند و دنبال حرف و حدیث غیر خدا را نگرفته اند بسیار بسیار اندک بوده اند . تا جایی که می بینیم نوح بیش از نهصد سال به تبلیغ دین الله برخواست و لی آخر سر به اندازه یک کشتی که تازه نصف آن ( یا شاید هم بیشتر) حیوان بودند به او ایمان آوردند.
از میان قوم لوط تنها اهل خانه اش آن هم منهای همسرش به او ایمان آورد و از قوم موسی فقط ذریه ای از قومش و قوم محمد نیز حرف و حدیث من دون الله را گرفتند و قرآن را مهجور ساختند:

وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند». فرقان آیه 30
تصور می کنید قوم پیامبر که پیام خدا را مستقیم از زبان او می شنیدند و در جلسات صلات او شرکت می کردند و برای شنیدن احادیث او نیازبه قال فلان ابن فلان نداشتند، ره گم کردند و ما به مدد همین قال فلان ابن فلانها ره یافتیم؟
خداوند می فرمایند این قرآن راه مستقیم من است مبادا از راههای دیگر بروید که شما را از راه و از طریق من متفرق می سازند.
پس ای طریق چرا از آن طریق؟!

عامل;831404 نوشت:

و حتی قران را وسیله جمع مسلمین و روایات را عامل تفرقه معرفی کردید در حالی که بزرگترین تفرقه مسلمین با برداشتهای غلط از قرآن به جبر گرا و اختیار گرای مطلقا نجامید و این ائمه بودند که عبارت کلیدی لا جبر و لا تفویض بل امر بین ذلک رابیان کردند.



سلام
ولی قرآن به گفته خودش یک کتاب حل اختلاف آن هم برای همه فرقه هاست:

إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
این قرآن اکثر چیزهایی را که بنی اسرائیل در آن اختلاف دارند برای آنان بیان می‌کند

خداوند می فرمایند این قرآن راه مستقیم من است پس از آن حرکت کنید و از راههای دیگر که شما را از طریقت الله متفرق می سازند نروید:

وَأَنَّ هَٰذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ۚ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید! و از راه‌های پراکنده (و انحرافی) پیروی نکنید، که شما را از طریق حق، دور می‌سازد! این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می‌کند، شاید پرهیزگاری پیشه کنید!»[انعام - 153]



نقل قول:
تا زمانی که یک مفسر آگاه به مسائل قرآن در بین نباشد، همین برداشتهای مختلف باعث تفرقه خواهد بود. شما یک جور برداشت میکنید و دیگری طور دیگر و با این روش هیچ گاه اتحاد پدید نمی آید.

پس چرا این مفسرین با علوم لدونی خود نتوانستند حتی از تفرقه بین شیعیان نیز جلو گیری کنند تا جایی که خود این فرقه به فرقه ها و زیر فرقه های متعدد تقسیم شد؟

نقل قول:
همچنین شما برای اینکه نشان بدهید قرآن نیازمند مبین و مفسر نیست، حتی وجود مشابه در قرآن را انکار کردید! با وجود اینکه خود قرآن میفرماید:
نقل قول:
هوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُمُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ماتَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّابِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ(العمران/7) در صورتی که شما اگر مصداق آنرا ندانید، مجبور به پذیرش متشابهات با این تصریح آیه هستید.

این احادیث و روایات هستند که آیات قرآن را به دو دسته محکم و متشابه تقسیم کرده اند در صورتی که خداوند کل قرآن را محکمات می داند که سر چشمه آنها ام الکتاب ( مرجع و مأخذ کتب آسمانی ) است و غیر از اینها هرچه هست متشابهات ( = احادیث و روایات) می باشند که شبیه آیات کتاب بیان می شوند تا امر را بر انسان مشتبه سازند که تصور کنند اینها نیز به الله و کتابش تعلق دارند در صورتی که ندارند.

نقل قول:
در هر حال ما به همین اعتراف شما:
هم راضی هستیم...
بالاخره قرآن مفسر می خواهد، حالا سوال اینجاست که چه کسی بهترین مفسر است؟ کسی که مخاطب اصلی قرآن است یا دیگری؟ خود خداوند به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)میفرماید:
نقل قول:
"ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ"- يعنى ايضاح آن براى تو به عهده ماست، ما همانطور كه جمع و وحى را به عهده گرفته‏ايم، بعداز جمع و قرائتش براى تو بيان هم مى‏كنيم‏.
بدین ترتیب پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) اعلم به قرآنند حتی اگر شما علم آنها را لدنی ندانید.


اشتباه نکن!
خداوند در سوره قیامت ، آیات شانزدهم تا نوزدهم خطاب به رسولش ( و در اصل همه انسانها) می فرمایند از کلام الهی پیشی مگیر ( و از خودت چیزی نگو) بلکه صبر کن تا آن را جمع کنم و و قرائتش کنم و زمانی که قرائتش تمام شد از آن تبعیت کن. خداوند در آیه 19 می فرمایند : ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ یعنی تبیین قرآن به عهده عهدی غیر از الله نیست. کتاب قرآن با همه کتابهایی که ما می شناسیم تفاوت دارد و خداوند برای درک و فهم کتابش شرایطی گذاشته که قبل از آن شخص باید آن را اکتساب کند والا چیزی از آن نخواهد فهمید حتی اگر معلمش رسول الله باشد. خداوند این شرایط را در ابتدای سوره بقره بیان کرده و هر چقدر شخص بیشتر واجد این شرایط باشد بیشتر کلام پروردگارش را متوجه می شود. اگر امروز بجای یک امت واحد شاهد دهها فرقه خرد و کلان هستیم بخاطر کمبود واجدین شرایط است.


نقل قول:

3. در روایتی دیگرزراره از امام صادق علیه السلام می پرسد به چه دلیل مسح به بعض سر صحیح است؟ امام در پاسخ می فرماید:
«ان المسح ببعض الراس لمکان الباء»(کافی، ج3، ص30، ح5؛ علل الشرایع، ج1، ص279؛ بحارالانوار، ج77، ص86)برابر این روایت امام با اشاره به «با»در آیه «وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ» استنتاج می کند که مسح به بعض سر صحیح است.زیرا واژه «مسح» به خودی خود متعدی است و نیازی به «با» ندارد؛ ولی از آنجا که دراین آیه «با» آمده است اشاره به همین نکته دارد که بعض سر مراد است نه تمام آن.

اگر نبود ارشاد رسول خدا و ائمه اتفاقاتی اینچنین می افتاد:
4. زراره می گوید از امام باقر (علیه السلام) درباره تیمم سؤال کردم، آن حضرت فرمود:عمار بن یاسر نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: جنب گشتم و آب همراه نداشتم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از او پرسید: چه کار کردی؟ عمارگفت: لباس از تن درآورده و بر خاک غلطیدم، فرمود: الاغ این گونه عمل می کند،خداوند تبارک و تعالی فرمود: فامسحوا بوجوهکم وأیدیکم منه آن گاه دستش را بر خاک نهاد آن دو را بر هم زد، صورت را مسح نمود، سپس با شروع از دست راست پشت دستانش رامسح کرد.

5. در محضر امام رضا (علیه السلام) از نعمت مورد سؤال در قیامت سخن به میان آمد، بعضی گفتند منظور آب سرد است، امام رضا با صدای بلند فرمود: چرا این چنین تفسیر می کنید؟ آن گاه فرمود: پدرم فرمود همین مسئله نزد جدم امام صادق (علیه السلام) مطرح گشت و عده ای نیز چنین پاسخ دادند، اما آن حضرت خشمگین شد و فرمود: نعیم، محبت به ما اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، سپس امام صادق (علیه السلام) برای روشن ساختن معنای نعیم به گفته امامان پیشین استناد فرمود، تا آن جا که از قول امام حسین (علیه السلام) و او از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نعیم را به ولایت همیشگی امامان اطهار (علیه السلام) تفسیر کرد.

6. امام صادق (علیه السلام) در تفسیر وأکلهم السحت فرمود:

قال امیرالمؤمنین (علیه السلام) من السحت ثمن المیته و ثمن الکلب و مهر البغی والرشوه فی الحکم و أجر الکاهن؛
پول خرید و فروش مردار و سگ، اجرت و مزد زن فاجر، رشوه در قضاوت و مزد کاهن از [مصادیق ] سحت است.

7. در تفسیر آیه مبارکه:

کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون امام رضا (علیه السلام) می فرماید:
ان الله تبارک و تعالی لا یوصف بمکان یحل فیه عنه فیه عباده ولکن عزوجل یعنی انهم عن ثواب ربهم محجوبون.
این که خداوند می فرماید: کافران از پروردگارشان پوشیده شده اند. منظور پوشش مکانی نیست، به این شکل که خداوند در مکانی، و پرده ای بین او و کافران قرار داشته باشد، زیرا خداوند مکان ندارد، بلکه منظور این است که آنها از ثواب پروردگارشان محرومند.

8. امام صادق (علیه السلام) در توضیح صفات حضرت باری تعالی و تباین صفات او با مخلوقات و عدم نیاز حضرت حق و نیازمندی خلق به او می فرماید:

فقوله: الرحمن علی العرش استوی بذلک وصف نفسه و کذلک هو مستولی علی العرش بأین من خلقه من غیر أن یکون العرش حاملا له، و لا أن یکون العرش حاویا له، و لا أن یکون العرش ممتازاً له، و لکنا نقول: هو حامل العرش و ممسک العرش، و نقول من ذلک ما قال: وسع کرسیه السموات و الارض فتبتنا من العرش و الکرسی ما ثبت، و نفینا أن یکون العرش أو الکرسی حاویا له، و أن یکون عزوجل محتاجاً الی مکان أو الی شی ء مما خلق، بل خلقه محتاجون الیه.
حضرت حق، مستولی بر عرش است و با خلق مباینت دارد، عرش حاوی و حامل او نیست، از او ممتاز نیز نمی باشد بلکه، او حامل و نگه دارنده عرش است، او... نیازی به مکان و غیره ندارد، بلکه همه مخلوقات نیازمند اویند.

9. امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه:

فلا أقسم برب المشارق و الغارب فرمودند:
لها ثلاث مائه و ستون مشرقاً، و ثلاث مائه و ستون مغرباً، فیومها الذی تشریق فیه لاتعود فیه الا من قابل، و یومها الذی تغرب فیه لا تعود فیه الا من قابل.(معانی الاخبار، ص221)
در این حدیث امام علی (علیه السلام) مشارق و مغارب را که در آیه به صورت جمع آمده است چنین توجیه می فرماید: برای مشرق 360 (درجه) و برای مغرب 360 (درجه) است و این اشاره به کرویت زمین دارد، زیرا تنها دایره است که داری 360 درجه بوده و در هر درجه مشرقی دارد که در مقابل آن به طرف دیگر مغربی موجود است و اگر زمین مسطح بود این بیان صحیح نمی بود.

10. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ستاره جدی در ذیل آیه مبارکه:

وبالنجم هم یهتدون حدیثی نقل فرموده که پس از قرن ها
مورد تأیید و گواهی علم روز قرار گرفته است، حدیث این است:
عن علی بن أبی طالب (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وبالنجم هم یهتدون قال: هو الجدی، لانه نجم لایزول، و علیه بناء القبله، و به یهتدون أهل البر و البحر؛
مقصود از این نجم ستاره جدی است که دائماً موجود است و مبنای قبله بر آن می باشد و در دریا و صحرا به وسیله آن راهنمایی و هدایت صورت می گیرد.

این قطره نمونه ای از دریاست که باعث کشف معانی و بطون قرآن برای ما شده و اگر این راه توسط برخی سد نمی شد خیلی بیشتر نصیب مسلمین می شد...



اینکه یک نفر بلند شود و راجع به کلمه یا آیه ای از قرآن اظهار نظر کند چیز منحصر به فردی نیست و دلیلی بر رجحان آن وجود ندارد. مثلاً آنجا که گفته شده : پول خرید و فروش مردار و سگ، اجرت و مزد زن فاجر، رشوه در قضاوت و مزد کاهن از [مصادیق ] سحت است. شخص دیگری می تواند بگوید نه خیر اینگونه نیست بلکه گرفتن ربا و خوردن اموال مردم به باطل از مصادیق سحت است و این آن چیزی است که قرآن روی آن دست گذاشته است نه فروش حیوانات !
می گویند نقطه ب بسم الله یعنی علی و کلی فخر فروشی می کنند که اگر ائمه نبودند کسی سر از کار این نقطه در نمی آورد!

shahed1;831583 نوشت:
سلام
اما اصل اساسی توحید که عهدی ازلی ابدی بین خدا و انسان است ، پرستش خدای وحده و التزام به ایاک نعبد بوده و اصل تغییر نا پذیر اسلام می باشد.
آیا اهل سنت این اصل را رعایت می کنند؟
اهل سنت حتی اصل ایاک نستعین را نیز نقض می کنند و خود این را متوجه نمی شوند.
همانگونه که به حق فرمودید ، بتهای قریش که در باور ایشان مقربین درگاه الهی به حساب می آمدند اگرچه به ظاهر از سنگ و فلز و چوب و امثال اینها ساخته می شدند ولی در اصل اولیاء الله و ملائکت الله بودند که بین خدا و بشر واسطه می شدند تا دین و احکام الهی را به سمع بشر برسانند و از طرف خداوند بشر را یاری نمایند. از این رو وقتی به قریشیان گفته می شد چرا ملائکه را تعبد ( = تسلیم شدن و اطاعت بی قید و شرط) می کنید می گفتند ما برای تقرب به الله چنین می کنیم یا دیدیم پدرانمان اینگونه عمل می کنند و ما نیز با پیروی از آثارشان هدایت می یابیم و این پیروی از آباء اولین گذشتگان همان سنت و عترت است که فریقین گمان می کنند اثر آن نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده تا امروز به آنها رسیده است. خداوند هشدار می دهد آنچه باعث تفرقه انسانها و رهاسازی حدیث الله می گردد ، گرایش به همین احادیث و روایات آباء اولین است.
اینجاست که خداوند می فرمایند:

اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ ۗ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ
آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است، پيروى كنيد؛ و جز او از معبودان [ديگر] پيروى مكنيد. چه اندك پند مى‌گيريد! ( آیا این حرف به اندازه کافی واضح و روشن نیست؟!)

خداوند با حسرت می گویند چه کمید که این را متوجه می شوید!
واقعاً در همه تاریخ ، افرادی که فقط تسلیم الله بوده اند و تنها احکام او را به اجرا در آورده اند و دنبال حرف و حدیث غیر خدا را نگرفته اند بسیار بسیار اندک بوده اند . تا جایی که می بینیم نوح بیش از نهصد سال به تبلیغ دین الله برخواست و لی آخر سر به اندازه یک کشتی که تازه نصف آن ( یا شاید هم بیشتر) حیوان بودند به او ایمان آوردند.
از میان قوم لوط تنها اهل خانه اش آن هم منهای همسرش به او ایمان آورد و از قوم موسی فقط ذریه ای از قومش و قوم محمد نیز حرف و حدیث من دون الله را گرفتند و قرآن را مهجور ساختند:

وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند». فرقان آیه 30
تصور می کنید قوم پیامبر که پیام خدا را مستقیم از زبان او می شنیدند و در جلسات صلات او شرکت می کردند و برای شنیدن احادیث او نیازبه قال فلان ابن فلان نداشتند، ره گم کردند و ما به مدد همین قال فلان ابن فلانها ره یافتیم؟
خداوند می فرمایند این قرآن راه مستقیم من است مبادا از راههای دیگر بروید که شما را از راه و از طریق من متفرق می سازند.
پس ای طریق چرا از آن طریق؟!

سلام مجدد و خسته نباشید

لطف فرمایید در مورد رعایت اصل (پرستش خدای یگانه و کمک گرفتن از او) « ایاک نعبد و ایاک نستعین » توضیحی دهید تا بدانیم کجای کار اشتباه و دارای نقص می باشد و در پی رفعش باشیم ؟

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

پژوهشگر;831424 نوشت:
بنده با آنا موافق هستم و کاملا حق میدهم. چرا که روایات از نظر منطقی و عقلی ایراد دارند، حداقل تا جایی که من دیده ام.
پس از آن جایی که بسیاری از روایات قابل دفاع نیستند و با توجه به عملکرد گذشته فرقه های مختلف و دلایل دیگر ... همه باعث میشوند تا انسان دیندار و منطقی به این سمت کشیده شود.

روایات از نظر عقلی ایراد دارند یا برخی روایات؟ و یا برخی از روایات با عقل ما سازگار نیستند؟
برای حجیت روایت موارد متعددی گفته شده تا صحیح و سقیم آنها مشخص شود. اگر ثابت شود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) آگاه تر به قرآن اند و حرفهایی که میزنند از منبع الهی است، حدیث های آنها هم ارزش پیدا میکند و مسلما ارزش خواهد داشت که بین روایات بگردیم تا از صحیح های آنها پیروی کنیم. به همین دلیل برای پذیرش روایت از گذشته علما سخت گیری میکردند تا جایی که همه سلسله سند را بررسی کرده و از راوی کم حافظه و دروغ گو نقل نمیکردند و ...
از ائمه(علیهم السلام) خصوصا امام علی(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) روایات متعدد توحیدی داریم که راه را برای ما روشن کردند و ایات قرآن را تبیین کردند.
در هر حال به بهانه ضعف برخی روایات نمی توان آنها را بکلی کنار گذاشت.
[/]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

shahed1;831453 نوشت:
اینکه قرآن نور و مبین است و همه چیز را به تفصیل گفته حرف من نیست بلکه سخن رب العالمین است من این سخن پروردگارم را در پاسخ کسانی آورده ام که گمان می کنند خداوند همه چیز را در کتابش نگفته و بعضی چیزها را گذاشته تا رسولش آن را کامل کند در صورتی که چنین نیست و خداوند هیچ حکمی را که راست کار همگان باشدبصورت سربسته و مجمل باقی نگذاشته است . منظور بنده دقیقاً همین است نه اینکه قرآن نیاز به تفسیر ندارد.

در اینکه قرآن نور مبین است و روشنگر راه است شکی نیست، اما آیا واقعا همه چیز را به تفصیل گفته است؟
از ابتدای تاپیک بنده عرض میکنم قرآن کامل است اما برخی ایات نیاز به بیان و تفسیر دارد و آنهم تفسیر کسی که آگاه به قرآن است.
در قرآن فقط وجوب نماز و زکات و دیگر واجبات آمده نه تفصیل آنها، این مطلب را هر تازه مسلمانی می فهمد. با این وجود شما اصرار دارید که همه چیز به تفصیل در قرآن آمده است! اگر تمام احکام بطور مفصل در قرآن می امد مثنوی هفتاد من میشد... بنابراین هیچ غیر مسلمانی(حتی خود مسلمین) رغبت به خواندن صد جلد قرآن را نداشت. به همین دلیل است که بنده عرض میکنم مفسر الهی لازم دارد و نه هر کسی، باید کسی قرآن را تفسیر کند که واقعا آگاه به آن باشد.
احتمالا در پست بعدی باز هم شما می فرمایید قرآن کامل است و نیاز به مکمل ندارد...

shahed1;831587 نوشت:
ولی قرآن به گفته خودش یک کتاب حل اختلاف آن هم برای همه فرقه هاست:

اگر تاریخ را مطاله کرده باشید همین برداشت های مسلمین باعث پیدایش فرقه های بزرگ اسلامی مثل جبریه و مفوضه شد.
تا به حال فکر کرده اید که چرا در زمان خود رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرقه نداشتیم؟ غیر از این است که هرگاه مسلمانها در مورد آیه ای اختلاف پیدا میکردند، به خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مبین قرآن مراجعه میکردند و مساله را حل میکردند.
فرقه ها از زمانی پیدا شد که دست مسلمین از مبین واقعی قرآن کوتاه شد.

shahed1;831587 نوشت:
پس چرا این مفسرین با علوم لدونی خود نتوانستند حتی از تفرقه بین شیعیان نیز جلو گیری کنند تا جایی که خود این فرقه به فرقه ها و زیر فرقه های متعدد تقسیم شد؟

در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که فرقه نبود و بعد ایشان هم اگر مفسر حقیقی قرآن همان حاکم می بود، چنین اختلافات عمده ای پدید نمی آمد. البته به شرطی که مردم از حاکم عدل پیروی میکردند.
در بین شیعیان هم عدم تبعیت و یا سود جویی برخی باعث پیدایش فرقه ها شد.
این امر با رجوع به تاریخ پیدایش فرقه هایی مثل واقفیه و اسماعیلیه و ... به روشنی پیداست.

shahed1;831587 نوشت:
این احادیث و روایات هستند که آیات قرآن را به دو دسته محکم و متشابه تقسیم کرده اند در صورتی که خداوند کل قرآن را محکمات می داند که سر چشمه آنها ام الکتاب ( مرجع و مأخذ کتب آسمانی ) است و غیر از اینها هرچه هست متشابهات ( = احادیث و روایات) می باشند که شبیه آیات کتاب بیان می شوند تا امر را بر انسان مشتبه سازند که تصور کنند اینها نیز به الله و کتابش تعلق دارند در صورتی که ندارند.

دوست عزیز آیه هفتم سوره آل عمران به روشنی آیات قرآن را به محکم و متشابه تقسیم میکند. شما حرف خدا را هم قبول ندارید؟
نظر شما خلاف نص صریح قرآن است.

shahed1;831587 نوشت:
خداوند در سوره قیامت ، آیات شانزدهم تا نوزدهم خطاب به رسولش ( و در اصل همه انسانها) می فرمایند از کلام الهی پیشی مگیر ( و از خودت چیزی نگو) بلکه صبر کن تا آن را جمع کنم و و قرائتش کنم و زمانی که قرائتش تمام شد از آن تبعیت کن. خداوند در آیه 19 می فرمایند : ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ یعنی تبیین قرآن به عهده عهدی غیر از الله نیست.

خطاب خداوند در این آیه با رسولش(صلی الله علیه و آله) است و به ایشان می فرماید آیات را تکرار نکن که حفظ و بیان آن بر عهده ماست. مسلما بیان قرآن بر عهده خداست، اما خطاب آیه با کیست؟ در مرتبه اعلای آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار دارد. این هم روشن است که برخی ایات با برخی دیگر تفسیر و تبیین می شوند. اما آنچه از این آیه بدست می اید مخاطب این تبیین رسول خداست(صلی الله علیه و آله) و زمانی که این تبیین برای ایشان صورت گرفت، در مرتبه بعد به دیگر انسانها تعلیم خواهد داد.

shahed1;831587 نوشت:
اینکه یک نفر بلند شود و راجع به کلمه یا آیه ای از قرآن اظهار نظر کند چیز منحصر به فردی نیست و دلیلی بر رجحان آن وجود ندارد.

اینکه بعد از چهارده قرن علمیت یک اظهار نظر ثابت شود، دلیل بر رجحان آن نیست؟!!!
اینکه معارف توحیدی ناب قرآن با بیان محکم امام(علیه السلام) تفصیل داده شود، بطوری که هیچ نقصی نداشته باشد، دلیل بر رجحان نیست؟!!!
شما وجود تفسیر و مفسر قرآن را قبول کردید، از طرفی عقل انسان می گوید در بین مفسرین باید بهترین را انتخاب کرد تا از خطا و اشتباه مصون باشیم و یا کمتر به خطا بیافتیم. تمام حرف بنده این است که بهترین مفسر مخاطب حقیقی قرآن است. و آن کسی غیر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) نیستند که در روایت متواتر ثقلین هم به آن اشاره شده است.
البته این به معنای تعطیل فهم ما یا بقیه انسانها نیست اما بهترین و ناب ترین تفسیر را باید از عارفان حقیقی به قرآن طلب کرد.

[/]

shahed1;831441 نوشت:
خداوند در این آیه در پی تشریع حکم نماز نیست بلکه از موقعیت زمانی نماز فجر و عشاء استفاده کرده تا بگوید دقیقاً در چه موقعه ای باید برای ورود به خلوتگه والدین اجازه گرفت. اما در مورد ظهر که سنت آن را موقع نماز ظهر می داند ، خبری از نماز ظهر نیست و خداوند مانند آن دوتای دیگر نگفته بعد از نماز ظهر و آن را موقع نماز ندانسته بلکه از کلام پروردگار پیداست که ظهر برای بعضی موقع استراحت است نه موقع نماز و این یکی از دلایلی است که نشان می دهد در روزگار ر سول الله نماز ظهر وجود نداشته است.

به قول استاد اگه ایه ای اوردی که نماز ها رو منحصر در دوتا میکرد مشه بهش استناد کرد ولی شما یه ایه ای رو اوردی که فقط داره زمان یه کاری دیگه رو نشون میده نه اینکه بگه ما فقط دو تا نماز داریم. منظورم اینه که خدا فقط خواسته سه تا زمان و وقت رو مشخص کنه ولی نخواسته بگه در این سه تا نماز خوانده میشه یا نمیشه. متوجه شدید؟
در ضمن شما هیچ وقت به تاریخ ارجاع ندایدی که مسلمانا فقط دو نماز می خوندن. ایه صریحی هم که ندارید. راستی دلوک رو هم که خیلی از تفسیر ها به نماز ظهر تفسیر کردن به خلاف شما. برای اینکه نشون بدید یه چیزی که ضروری دین شده غلطه خیلی دلیل محکمی می خواین و با این دلیل ها نمی تونید ضروری دین رو کنار بذارین.

حرف صریح قران را تحریف میکند
بعد میگوید خدا گفته
جناب شاهد من شک دارم شما زبان عربی بلد باشید...
یکبار در مورد صلاه اشتباه کردید
یکبار هم در مورد ایه سوره ال عمران و ایات متشابه

پاگنده;831639 نوشت:
به قول استاد اگه ایه ای اوردی که نماز ها رو منحصر در دوتا میکرد مشه بهش استناد کرد ولی شما یه ایه ای رو اوردی که فقط داره زمان یه کاری دیگه رو نشون میده نه اینکه بگه ما فقط دو تا نماز داریم. منظورم اینه که خدا فقط خواسته سه تا زمان و وقت رو مشخص کنه ولی نخواسته بگه در این سه تا نماز خوانده میشه یا نمیشه. متوجه شدید؟
در ضمن شما هیچ وقت به تاریخ ارجاع ندایدی که مسلمانا فقط دو نماز می خوندن. ایه صریحی هم که ندارید. راستی دلوک رو هم که خیلی از تفسیر ها به نماز ظهر تفسیر کردن به خلاف شما. برای اینکه نشون بدید یه چیزی که ضروری دین شده غلطه خیلی دلیل محکمی می خواین و با این دلیل ها نمی تونید ضروری دین رو کنار بذارین.

سلام

من از قرآن چهار سند ارائه می دهم که در آنها به دو صلات فجر و عشاء یا موقعیت زمانی برگزاری آنها اشاره شده آیا کافی است؟

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا
نماز را از آغاز غروب ( لحظه ای که خورشید خود را به کرانه افق می مالد و پایین می رود) تا تاریکی شب بپادار و نیز قرآن فجر ( صلات فجر) راستی که قرآن فجر قابل مشاهده است اسرا - 78

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ۚ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ
و در دو طرف روز و اوايل شب نماز را برپا دار، كه نيكى‌ها بدى‌ها را از بين مى‌برد. اين تذكرى براى پند گيرندگان است

آیات 35 تا 37 سوره نور که در آن به خانه هایی اشاره می شود که در آن مردانی بامدادان و شامگاهان ( فجر و عشاء) به نماز مشغولند.

آیه 58 سوره نور که اشاره می کند اهل خانه باید در سه نوبت هنگام ورود به اتاق والدین اجازه بگیرند : یکی موقع نماز فجر و دیگری موقع ظهر( نه موقع نماز ظهر) و موقع نماز عشاء

tariq.jameel;831607 نوشت:
سلام مجدد و خسته نباشید

لطف فرمایید در مورد رعایت اصل (پرستش خدای یگانه و کمک گرفتن از او) « ایاک نعبد و ایاک نستعین » توضیحی دهید تا بدانیم کجای کار اشتباه و دارای نقص می باشد و در پی رفعش باشیم ؟

سلام

پرستش خدای یگانه همان عهدی است که پروردگار با آدم و همسرش در باغ بست و از آنها خواست که شیطان را پرستش ( = فرمانبرداری) نکنند و تسلیم خدعه های او نشوند اما آنها این عهد را شکستند و تسلیم امر شیطان شدند. در آستانه خروج از باغ خداوند دو باره عهد خود را خاطر نشان کرد و گفت: هرگاه از طرف من کتاب هدایت برای شما آمد چنانچه از آن تبعیت کنید نه ترسی بر شماست و نه هرگز اندوهگین می شوید و این همان شرایط باغی است که از آن اخراج شدند.
شیطان که دوست نداشت انسان دوباره در وضعیت خوب باغ قرار گیرد عهد کرد نگذارد او فرمان اربابش را برد و از کتابش تبعیت کند این بود که تصمیم گرفت هر جوری که شده کتاب را بسته نگه دارد و کتابهای خود را به مردم معرفی نماید. او از ابتدا تا هم اکنون بر سر راه مستقیم ( = کتاب آسمانی) نشسته و با دادن آدرسهای غلط اجازه نمی دهد کسی از این راه عبور کند.
بنابر این هرکس از راههای اهریمن عبور کند نتنها تعبد او را کرده بلکه برای هدایت خود ، را ههای او را به کمک طلبیده است.
تمام قرآن نقل قصه آباء اولین است که چگونه راهی انحرافی می شود در کنار راه خداوند و مردمی که از آن عبور می کنند از اینکه به راه راستند بسی خرسند می باشند اما غافل از اینکه این راههای متفرق آنها را از یکدیگر می گسلد و تکه تکه و فرقه فرقه می کند.
پس رها کنید!
کتابهای ( راه های) ششگانه و چهارگانه را رها کنید و فقط راه الله را در پیش گیرید تا به اتحاد و سعادت دنیا و آخرت برسید.
مبادا اهریمن به بهانه نا شناخته بودن این راه و نیاز به هادی و رهنما داشتن آن فریبتان دهد و منحرفتان سازد. او بدینوسیله می خواهد خودش رهنمونتان شود تا شما را از راه به در کند. راه راست اسمش با خودش است و هیچ نیازی به راهنما ندارد چون بر طریقت آن کسی نشسته که تمام کلماتش با صدق و عدل سرشته شده و شما را فریب نمی دهد.

عامل;831635 نوشت:
سلام علیکم

در اینکه قرآن نور مبین است و روشنگر راه است شکی نیست، اما آیا واقعا همه چیز را به تفصیل گفته است؟
از ابتدای تاپیک بنده عرض میکنم قرآن کامل است اما برخی ایات نیاز به بیان و تفسیر دارد و آنهم تفسیر کسی که آگاه به قرآن است.
در قرآن فقط وجوب نماز و زکات و دیگر واجبات آمده نه تفصیل آنها، این مطلب را هر تازه مسلمانی می فهمد. با این وجود شما اصرار دارید که همه چیز به تفصیل در قرآن آمده است! اگر تمام احکام بطور مفصل در قرآن می امد مثنوی هفتاد من میشد... بنابراین هیچ غیر مسلمانی(حتی خود مسلمین) رغبت به خواندن صد جلد قرآن را نداشت. به همین دلیل است که بنده عرض میکنم مفسر الهی لازم دارد و نه هر کسی، باید کسی قرآن را تفسیر کند که واقعا آگاه به آن باشد.
احتمالا در پست بعدی باز هم شما می فرمایید قرآن کامل است و نیاز به مکمل ندارد...

سلام
بلکه احکام قرآن واضح و روشن هستند و کسی که آنها را مجمل و مبهم تعریف کرده خواسته آنها را تغییر دهد و به شکلی دیگر درآورد و بعد تعبد آن را بر همگان واجب و لازم گرداند .آخر این چه تفسیری است که اگر کسی آن را قبول نکند جهنمی خواهد شد؟! پس نگویید تفسیر! بگویید حکمی مخالف حکم پروردگار که اگر کسی آن را تعبد نکند مثل این است که حکم خداوند را پرستش نکرده باشد.
گفتمان امری دو طرفه است، قرار نیست من درباره چیزی توضیح دهم و شما بدون توجه به آن دوباره حرف خود را تکرار کنید.
همین نمازی که شما آن را مجمل می دانید و معتقدید سنت آن را تکمیل کرده است، من می گویم در عصر رسول الله بگونه ای دیگر بوده و فقط در دو نوبت فجر و عشاء اقامه می شده و در آن زمان کسی نماز ظهر و عصر را نمی شناخته است. بنده برای تایید این مطلب ، از قرآن چهار سند ارائه می کنم شما اشکال کار بنده را بگیرید و بگویید نماز ظهر و عصر را از کجای قرآن پیدا کردید؟

shahed1;831877 نوشت:
سلام

من از قرآن چهار سند ارائه می دهم که در آنها به دو صلات فجر و عشاء یا موقعیت زمانی برگزاری آنها اشاره شده آیا کافی است؟

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا
نماز را از آغاز غروب ( لحظه ای که خورشید خود را به کرانه افق می مالد و پایین می رود) تا تاریکی شب بپادار و نیز قرآن فجر ( صلات فجر) راستی که قرآن فجر قابل مشاهده است اسرا - 78

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ۚ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ
و در دو طرف روز و اوايل شب نماز را برپا دار، كه نيكى‌ها بدى‌ها را از بين مى‌برد. اين تذكرى براى پند گيرندگان است

آیات 35 تا 37 سوره نور که در آن به خانه هایی اشاره می شود که در آن مردانی بامدادان و شامگاهان ( فجر و عشاء) به نماز مشغولند.

آیه 58 سوره نور که اشاره می کند اهل خانه باید در سه نوبت هنگام ورود به اتاق والدین اجازه بگیرند : یکی موقع نماز فجر و دیگری موقع ظهر( نه موقع نماز ظهر) و موقع نماز عشاء



الآن ما در ماههای حرام و موسم حج هستیم ،
خداوند در موسم حج، چهار ماه به مشرکینی که پیمان شکنی کرده اند و علیه مسلمین شمشر کشیده اند فرصت می دهد تا آزادانه بگردند و کسی کاری با آنها نداشته باشد. بعد می فرمایند همینکه ماههای حرام تمام شدند هرجا آنها را یافتید بکشیدشان مگر اینکه توبه کنند و دست بردارند.( آیات ابتدایی سوره توبه)
سئوال: ماههای حرام سنتی می شوند: رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم
فرمان خداوند علیه مشرکین در ذیحجه صادر شده و تا محرم فقط دو ماه به پایان ماههای حرام باقی مانده درحالیکه خداوند چهار ماه به آنها فرصت داده بود پس اشکال کجاست؟


عامل;831635 نوشت:

اگر تاریخ را مطاله کرده باشید همین برداشت های مسلمین باعث پیدایش فرقه های بزرگ اسلامی مثل جبریه و مفوضه شد.
تا به حال فکر کرده اید که چرا در زمان خود رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرقه نداشتیم؟ غیر از این است که هرگاه مسلمانها در مورد آیه ای اختلاف پیدا میکردند، به خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مبین قرآن مراجعه میکردند و مساله را حل میکردند.
فرقه ها از زمانی پیدا شد که دست مسلمین از مبین واقعی قرآن کوتاه شد.



تا آنجا که تاریخ را مطالعه می کنیم ، تا همین قرون اخیر کمتر کسی جرأت تفکر و برداشت از قرآن را داشته و اگر احیاناً از هر چند هزار نفر یکی پیدا می شده که اینکار را می کرده فوراً با چماق تفسیر به رأی بر سرش می کوبیده اند و کلی حدیث و روایت برایش می خواندند که مثلاً:

نقل قول:
من فسّر القرآن برأیه فلیتبوّأ مقعده من النار؛
هر کس قرآن را از روی رأی خود تفسیر کند، می بایست جایگاه خود را برای آتش فراهم کند.

در برخی از روایات آمده است که تفسیر به رأی حتی اگر با واقع مطابقت کند، پاداشی به همراه ندارد. امام صادق(ع) فرمود:من فسّر القرآن برأیه فاصاب لم یوجر و ان أخطأ کان اثمه علیه؛[=webroya]هر کس قرآن را طبق رأی خود تفسیر کند، اگر مطابق واقع باشد، پاداش ندارد و اگر خطا کرده باشد، گناهش بر عهده اوست.
[=webroya]

در چنین شرایطی اگر چون منی بخواهد نظر خودش را از مطالعه آیات قرآن بدهد و مثلاً اظهار دارد که نماز کنونی مانند آنکه در روزگار رسول الله اقامه می شده نیست ، با چه چیزی مواجه خواهد شد؟ کسی به حرفش گوش نمی دهد و به سراغ قرآن نمی رود تا ببیند آیا این نظر راست است یا دروغ . همینکه با سنت و سخن به اصطلاح مبین قرآن نمی خواند کافی است تا مطرود شود.
چگونه چیزی که سراسر تشتت و تفرق است می تواند از تفرقه جلو گیری کند؟ شما هر حدیثی از پیامبر پیدا کنید که به نفع شیعه سخن گفته باشد در کنارش حدیثی دیگر نیز وجود دارد که در مذمت شیعه و تحسین اهل سنت حرف زده باشد.خلاصه به قول پروردگارم : سنت آباء اولین کتابی است که هرکس هرچه اختیار کند در آن وجود دارد. چنین مرجعی غیر از تفرقه چه کاری از دستش بر می آید؟
پس کتاب سنت و عترت را رها کنید و اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا و همگی کتاب پروردگار را به دست گیرید تا متفرق نشوید.


تفسیر قرآن چیه اصلا توضیحاتی بیشتر برای افرادی که با بعضی از الفاظ مشکل یا مجمل قرآن آشنا نیستند، و نیز تفسیر به بیان شأن نزول آیات و تاریخ نزول آن می پردازه تا خواننده بداند که مثلا فلان کلمه قرآن به چه معناست و فلان آیه در شأن چه کسی و در چه تاریخی نازل شده و یا سبب نزول آن آیه چه بوده است؟ و یا فلان آیه یا سوره در مکه نازل شده و فلان در مدینه.. که هرکدام از این معلومات کمک بهتری در فهم آیات می کند.

و گاهی مفسران آیاتی از قرآن را که به هم ربط دارند را برای خواننده ذکر می کنند، مثلا می گویند که این آیه با فلان آیه از سوره فلان مرتبط است و یا می گویند که مثلا این داستان که در این سوره ذکر شده در فلان سوره مفصلتر بیان شده و آنرا بر اساس آیات سوره دیگر بیشتر روشن و شرح می دهد، درحالیکه یک نفر عامی ممکن است از وجود دیگر آیات و ارتباط آنها مطلع نباشد.

و گاهی مفسران احادیثی را از پیامبر صلی الله علیه وآله در تفسیر آیه ای نقل می کنند، مثلا بیان می کنند که پیامبر صلی الله علیه وآله در مورد فلان آیه فلان چیز فرمود.

بعضی از مفسران برای تفسیر از خود قرآن استفاده می کنند؛ یعنی آیه ای از قرآن را با آیه ای دیگر شرح می دهند. و بعضی از مفسران آیات قرآن را بر طبق احادیث تفسیر می کنند، یعنی برای تفسیر یک آیه از قرآن روایتی را ذکر می کنند تا خواننده بداند که مثلا پیامبر صلی الله علیه وسلم یا فلان صحابی در مورد این آیه چنین سخنی داشته است،

ولی متاسفانه بعضی از این روایات یا ضعیف هستند یا دروغ! پس بر خواننده هوشیار لازم است از صحت آن روایات اطلاع حاصل کند. بعضی از مفسران از طریق عقل و رای و برداشت خود به تفسیر آیات می پردازند، که این نوع تفسیر زیاد قابل اعتماد نیست اما بطور کلی مطرود نیست و اهل علم باید اینگونه تفاسیر را بخوانند.

و بعضی از مفسران؛ بر اساس زبان و قواعد دستوری و نگارشی ادبیات عرب به تفسیر آیات می پردازند، و کلمه به کلمه قرآن را شرح و بسط می دهند و ریشه آنها را و نقش هر کلمه در جمله را بیان می کنند، و سپس معانی هر کلمه را در زبان عرب ذکر می کنند، همانگونه که مثلا در زبان فارسی؛ بعضی از محققین و متخصصین فرهنگ لغتنامه برای کلمات فارسی تصنیف کرده اند، و مثلا می گویند که کلمه کتاب از کتب آمده به معنای نوشتن و تحریر کردن و نقش بستن است..

البته گاهی اوقات افرادی، قرآن را طوری تفسیر می کنند که در تایید مذهب و عقیده شان شود و خواننده را به سمت اهداف خود سوق دهند.

پس تفسیر قرآن مزایای زیادی دارد، و هدف از علم «تفسیر قرآن» چیزی جز فهم و تدبر بیشتر در آیات خدا نیست، وگرنه قرآن بدون تفسیر هم قابل فهم و درک است، و این سخن که برخی‌ می‌گویند: «فهم‌ معنای‌ قرآن‌ جز به‌ تفسیر امام‌ ممکن‌ نیست» سخن نادرستی و باطلی است،

چرا که خدای متعال خود صراحتا می فرماید: « وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ» (قمر 17). یعنی: ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟!

بنابراین یک فرد عامی که سواد خواندن قرآن را داشته باشد می تواند به یک ترجمه درست و مورد اعتماد مراجعه کند و کلام خدا را بخواند، وهرگاه در مورد آیه ای خواست بیشتر بداند می تواند به یک کتاب تفسیر معتمد مراجعه کنید.

پس برای کسانی که می خواهند بیشتر در آیات خدا تدبر و تامل نمایند، کتب تفسیر راه حل خوبی است، و لذا در تعریف تفسیر گفته‌اند: تفسیر علم فهم قرآن و بیان معانی، و استخراج احکام و حکمتهای آن است.


اما به هرحال مفسرین معصوم نیستند و ممکن است اشتباه کنند، مگر یک مفسر و آنهم پیامبر صلی الله علیه و آله است.

حال ما در بین این همه تفسیر به چه کتابی بیشتر اعتماد کنیم؟

به تفسیر خود قرآن یا تفسیر پیامبر صلی الله علیه آله یا تفسیر شاگردان مدرسه نبوی و اهل بیتش اعتماد کنیم.

یعنی تفاسیری را بخوانیم که از خود آیات قرآن برای شرح بیشتر آیات دیگر آن استفاده کرده باشد و یا از تفاسیری استفاده کنیم که برای تفسیر آیه ای از قرآن، حدیث صحیحی را ذکر کرده باشد، و یا از برداشت و فهم شاگردان مکتب نبوی و اهل بیت او استفاده کنیم زیرا آن ها بیست و سه سال در خدمت پیامبر صلی الله علیه آله درس شریعت و قرآن آموختند و شاهد نزول وحی بودند و با شان نزول آیات آشنایی دارند،
و خداوند متعال در مورد پیروی از آنها می فرماید: « وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ». (توبه 100).
یعنی: و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند خدا از ایشان خشنود و آنان [نیز] از او خشنودند و برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر [درختان] آن نهرها روان است همیشه در آن جاودانه‏اند این است همان کامیابی بزرگ.

عامل;831619 نوشت:
سلام علیکم

عامل;831619 نوشت:
روایات از نظر عقلی ایراد دارند یا برخی روایات؟ و یا برخی از روایات با عقل ما سازگار نیستند؟
برای حجیت روایت موارد متعددی گفته شده تا صحیح و سقیم آنها مشخص شود. اگر ثابت شود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) آگاه تر به قرآن اند و حرفهایی که میزنند از منبع الهی است، حدیث های آنها هم ارزش پیدا میکند و مسلما ارزش خواهد داشت که بین روایات بگردیم تا از صحیح های آنها پیروی کنیم. به همین دلیل برای پذیرش روایت از گذشته علما سخت گیری میکردند تا جایی که همه سلسله سند را بررسی کرده و از راوی کم حافظه و دروغ گو نقل نمیکردند و ...
از ائمه(علیهم السلام) خصوصا امام علی(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) روایات متعدد توحیدی داریم که راه را برای ما روشن کردند و ایات قرآن را تبیین کردند.
در هر حال به بهانه ضعف برخی روایات نمی توان آنها را بکلی کنار گذاشت.

با سلام به کارشناس محترم

۱) تا جایی که اطلاع دارم در کتب معتبر شیعه روایاتی که از نظر عقلی و منطقی ایراد دارند کم نیستند. حالا وقتی در کتب معتبر آمده اند خب بایست از نظر سندی معتبر باشند
۲) در مورد امامان شیعه (ع) تصور من بر این است که برداشت و تفسیر خودشان بوده است و این سخنان عاری از خطا نیستند. و البته سخنان حکیمانه و مقبول و منطقی هم وجود دارند.
به عنوان مثال روایتی که مثلا از امام محمد باقر (ع) در مورد معنای ضرب در سوره النساء امده است از نظر منطقی و عقلی و سیاق آیه پذیرفتنی نیست.
یا در مورد همین وقت نماز، روایاتی مبتنی بر چانه زدن پیامبر با خدا در مورد نمازهای یومیه وجود دارد( توضیح: ظاهرا در قرآن سه وقت برای آن تعیین شده نماز فجر. قبل از غروب ( نماز وسطی) و بعد از غروب خورشید)
۳) استاد طباطبایی هم در این مورد کتاب و نقدهایی دارند

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم و رحمه الله

shahed1;831885 نوشت:
احکام قرآن واضح و روشن هستند و کسی که آنها را مجمل و مبهم تعریف کرده خواسته آنها را تغییر دهد و به شکلی دیگر درآورد و بعد تعبد آن را بر همگان واجب و لازم گرداند .آخر این چه تفسیری است که اگر کسی آن را قبول نکند جهنمی خواهد شد؟! پس نگویید تفسیر! بگویید حکمی مخالف حکم پروردگار که اگر کسی آن را تعبد نکند مثل این است که حکم خداوند را پرستش نکرده باشد.

از حیث وجوب و حرمت واضح اند اما از نظر خصوصیات مجمل اند.
بیان پیامبر(صلی الله علیه و اله) در اصل، توضیح همان اصل وجوب است نه تغییر آن.
بالاخره به این سوال هم جواب ندادید که چطور فرستاده خدا به غیر خدا رهنمون می شود؟
و چطور طریقی که رسول خدا(صلی الله علیه و اله) معرفی میکند همان راه شیطان است و خدا هم طبق آیات سوره حاقه رگ گردن ایشان را نمیزند؟

shahed1;831885 نوشت:
همین نمازی که شما آن را مجمل می دانید و معتقدید سنت آن را تکمیل کرده است، من می گویم در عصر رسول الله بگونه ای دیگر بوده و فقط در دو نوبت فجر و عشاء اقامه می شده و در آن زمان کسی نماز ظهر و عصر را نمی شناخته است. بنده برای تایید این مطلب ، از قرآن چهار سند ارائه می کنم شما اشکال کار بنده را بگیرید و بگویید نماز ظهر و عصر را از کجای قرآن پیدا کردید؟

با من می گویم که چیزی ثابت نمیشود!
معنای دلوک را بسیاری از لغت دانان و مفسرین، پائین آمدن خورشید از نصف النهار دانسته اند و این همان زمان نماز ظهر است.
شما معنای لغت را از کجا می فهمید؟ مسلما به کتب لغت مراجعه میکنید. جالب است که بدانید بسیاری از لغت دانان معانی لغت را از روایات استفاده میکنند...
لطفا بحث را با اینگونه مسائل منحرف نکنید:
shahed1;831885 نوشت:
الآن ما در ماههای حرام و موسم حج هستیم ، خداوند در موسم حج، چهار ماه به مشرکینی که پیمان شکنی کرده اند و علیه مسلمین شمشر کشیده اند فرصت می دهد تا آزادانه بگردند و کسی کاری با آنها نداشته باشد. بعد می فرمایند همینکه ماههای حرام تمام شدند هرجا آنها را یافتید بکشیدشان مگر اینکه توبه کنند و دست بردارند.( آیات ابتدایی سوره توبه)
سئوال: ماههای حرام سنتی می شوند: رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم
فرمان خداوند علیه مشرکین در ذیحجه صادر شده و تا محرم فقط دو ماه به پایان ماههای حرام باقی مانده درحالیکه خداوند چهار ماه به آنها فرصت داده بود پس اشکال کجاست؟

و به جای آن به این سوالات پاسخ بدید:
عامل;831635 نوشت:
آیا واقعا همه چیز را به تفصیل گفته است؟
در قرآن فقط وجوب نماز و زکات و دیگر واجبات آمده نه تفصیل آنها، این مطلب را هر تازه مسلمانی می فهمد. با این وجود شما اصرار دارید که همه چیز به تفصیل در قرآن آمده است!

و یا این آیه که کماکان از پاسخ به آن شانه خالی میکنید:
عامل;831635 نوشت:
آیه هفتم سوره آل عمران به روشنی آیات قرآن را به محکم و متشابه تقسیم میکند. شما حرف خدا را هم قبول ندارید؟

و یا این دلیل که سربسته از آن رد شدید:
عامل;831635 نوشت:
شما وجود تفسیر و مفسر قرآن را قبول کردید، از طرفی عقل انسان می گوید در بین مفسرین باید بهترین را انتخاب کرد تا از خطا و اشتباه مصون باشیم و یا کمتر به خطا بیافتیم. تمام حرف بنده این است که بهترین مفسر مخاطب حقیقی قرآن است. و آن کسی غیر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) نیستند که در روایت متواتر ثقلین هم به آن اشاره شده است.

در هر حال به نظر میرسد که ادامه این بحث تکرار مکررات باشد و حرف جدیدی رد و بدل نگردد.
لذا از تکرار ادعاهای بدون دلیل خود داری کنید.
[/]
موضوع قفل شده است