جمع بندی منشاء بت پرستی چیست؟

تب‌های اولیه

161 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

shahed1;877505 نوشت:
إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۖ یا لا حکم الا لله یکی از آن احکام نابی است که خداوند به رسولانش امر کرده تا به مردم بگویند حیف است آن را با داستانهایی که از صحت و سقمشان اطلاع ندارید ، ضایع نمایید. خداوند می فرمایند هرگز بر آنچه از آن علم ندارید پافشاری نکنید و پیروی ننمایید.

معلومه که این ایه ها احکام ناب خدا هستن ولی در تاریخ مثل تیغ دو لب عمل کردن خب اگه متشابه نبودن چرا باید یه عده از اون برداشت غلط بکنن؟ مگه شما نمیگی همه ایه ها روشن اند؟ چرا باید افرادی مثل داعش برداشت غلط بکنن؟ مگه قران برای هدایت همه نیست؟ چرا باید رهبران اونا از ایه سو اسیتفاده کنن؟ شما با همین حرف متشابه بودن رو ثابت کردی!
جنگ نهروان رو چندین تاریخ نویس و راوی شیعه و سنی نقل کردن ولی شما انگار میخوای تو همه چیز تاریخ اسلام شک کنی! یعنی هر چی رو ندیدی قبول نداری هر چند صدها نفر اونو نقل کرده باشن.

پاگنده;877527 نوشت:
سلام
پس شما هم مفهوم گیری کردی و در قران به این معنا تصریح نشده بنابراین ممکنه یکی دیگه یه مفهوم دیگه ای از همین آیه ها بگیره اونوقت شما چطور میگی قران نیاز به مفسر نداره؟ همون ایت الله مکارم که ازشون ترجمه رو نقل کردی در تفسیر همین ایه ج‏2، ص: 370 میگه:در آيه مورد بحث، گرچه مخاطب قوم شعيبند، و منظور از «بَقِيَّتُ اللَّهِ» سود و سرمايه حلال و يا پاداش الهى است، ولى هر موجود نافع كه از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و مايه خير و سعادت او گردد، «بَقِيَّتُ اللَّهِ» محسوب مى‏شود. و از آنجا كه مهدى موعود (عج) آخرين پيشوا و بزرگترين رهبر انقلابى پس از قيام پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله است يكى از روشنترين مصاديق «بقية اللّه» مى‏باشد و از همه به اين لقب شايسته‏تر است، بخصوص كه تنها باقيمانده بعد از پيامبران و امامان است و در روايات متعددى به آن اشاره شده است.
پس ایه های قران رو میشه به چندین مصداق معنا کرد. حالا کدام مصداق و معنی درسته خدا میدونه!
منطوق کلام رو میشه به متکلم نسبت داد ولی مفهوم رو به راحتی نمشه به متکلم نسبت داد. شما اگه در قران منطوقی برای بقیت الله داری بگو. اگر نه پس مفهوم های زیادی رو میشه به اون ایه با فهم های مختلف بهش نسبت داد و همه هم می تونن درست یا غلط باشن.

سلام
از شما تقاضا می کنم این سئوال بنده را صادقانه و بدون هیچ ملاحظه ای پاسخ دهید:
اگر احادیث و روایات مفهوم بقیت الله را به مهدی تبدیل نمی کردند و شما بدون این پیش زمینه آیه را می خواندید چند درصد امکان داشت به ذهنتان خطور کند که منظور از بقیت الله ممکن است انسانی باشد؟

پاگنده;877530 نوشت:
معلومه که این ایه ها احکام ناب خدا هستن ولی در تاریخ مثل تیغ دو لب عمل کردن خب اگه متشابه نبودن چرا باید یه عده از اون برداشت غلط بکنن؟ مگه شما نمیگی همه ایه ها روشن اند؟ چرا باید افرادی مثل داعش برداشت غلط بکنن؟ مگه قران برای هدایت همه نیست؟ چرا باید رهبران اونا از ایه سو اسیتفاده کنن؟ شما با همین حرف متشابه بودن رو ثابت کردی!
جنگ نهروان رو چندین تاریخ نویس و راوی شیعه و سنی نقل کردن ولی شما انگار میخوای تو همه چیز تاریخ اسلام شک کنی! یعنی هر چی رو ندیدی قبول نداری هر چند صدها نفر اونو نقل کرده باشن.

رهبران داعش فقط شیطنت می کنند و پیروانشان بدون کوچکترین آگاهی از قرآن فقط احکام آنها را پرستش می کنند . کسی که قرآن را با تمامیت آیاتش می بیند هرگز از آن سوء برداشت نخواهد کرد.
آنکس که خودش آیات سوره توبه را بخواند نیک منظور پروردگار را در باره آن آیه ای را که گفتم در می یابد مگر اینکه خودش نخواند و فقط مقلد حرف این و آن باشد. مشرکانی که در آن آیه مورد نظر هستند قابل تعمیم به همه مشرکان دیروز و امروز نمی باشند بلکه منظور عده ای از آنهاست که پیمان شکنی کرده اند و علیه پیامبر و پیروانش شمشیر کشیده اند و خداوند تا پایان ماههای حرام به آنها اجازه می دهد دست از پیمانشکنی بردارند در غیر اینصورت فرمان می دهد هرجا آنها را یافتند بکشند آیا در این نکته مبهمی وجود دارد؟
یعنی اگر ما سر از کار آیه ای در نیاوردیم آن آیه متشابه است؟
متشابه آن حکمی است که ماههای حرام را دستکاری کرده و حکمشان را دگرگون ساخته و کرور کرور مردم بیگانه با قرآن در طی قرون متمادی آن را پذیرفته اند و به حکم غیر خدا ( که کسی غیر از شیطان نیست) گردن نهاده اند.
این هم برای بار سوم:

shahed1;876875 نوشت:

من تا کنون مواردی از مغایرتهای سنت قطعیه و نقل شده از احادیث و روایات محکم سند و متواتر را نشان داده ام. ماههای حرام یکی از آنهاست که هم شیعه قبولش دارد و هم سنی اما ماههای حرام سنتی با ماههای حرام الهی همخوانی ندارند:
خداوند در موسم حج، چهار ماه به مشرکینی که پیمان شکنی کرده اند و علیه مسلمین شمشر کشیده اند فرصت می دهد تا آزادانه بگردند و کسی کاری با آنها نداشته باشد. بعد می فرمایند همینکه ماههای حرام تمام شدند هرجا آنها را یافتید بکشیدشان مگر اینکه توبه کنند و دست بردارند.( آیات ابتدایی سوره توبه)
سئوال: ماههای حرام سنتی می شوند: رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم
فرمان خداوند علیه مشرکین در ذیحجه صادر شده و تا محرم فقط دو ماه به پایان ماههای حرام باقی مانده درحالیکه خداوند چهار ماه به آنها فرصت داده بود پس اشکال کجاست؟ از قرآن است یا سنت؟ سنتی ها و عترتی ها این اشکال را در قرآن جویا می شوند!

قرآن به ما می آموزد در قلمرو شریعت هرگز نباید از اکثریت پیروی کرد چرا که اکثریت جز از ظن و گمان خویش و آباء اولینشان پیروی نمی کنند. جمعیت مسیحیانی که قائل به صلیب مسیح و کشته شدن او شده اند به مراتب از قدمت و کثرت بیشتری از پیروان سنت و عترت برخوردارند . آیا به صرف اینکه این همه آدم در طول این همه سال صلیب را بعنوان آرمان دین خود قبول کرده اند باید باورشان را درست دانست؟
من بعد اگر خواستی بحثی جدیدرا شروع کنی سعی کن مستند به آیات قرآن باشد .

shahed1;877506 نوشت:
من بازهم معتقدم قواعد زبان (تازه اگر هم درست و اصولی باشند) نمی توانند هیچ مشکل و اختلافی را حل کنند بلکه خود قرآن بهترین مرجع حل اختلاف می باشد.

سلام
دوست عزیز اعتقاد شما سر از دور در می اورد. اگه خدا قران رو فرستاده تا مردم بفهمند باید به زبان همونا باشه نه اینکه بگیم مفهوم قران رو با قران می فهمیم. شما ترجمه و فهم ظاهر قران رو با تفسیر قران به قران اشتباه گرفتی! خود مفسرا برای فهم لغات قران به کتاب لغت مراجعه میکنن نه به بقیه ایه ها.
shahed1;877506 نوشت:
وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا ... دارد می گوید همسرش را از جنس او خلق کرد و حرف (من )دارد جنس همسر آدم را بیان می کند یعنی از نوع بیانیه است.

من در این ایه نشویه است نه جنس. شما یه لغت تو تفسیر دیدی فکر کردی منظور نویسنده نمونه من بیانه بوده؟! بیا اینم ادرسش: ظاهر جمله مورد بحث يعنى جمله"وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها" اين است كه مى‏ خواهد بيان كند كه همسر آدم از نوع خود آدم بود، و انسانى بود مثل خود او، و اين همه افراد بى‏شمار از انسان، كه در سطح كره زمين منتشر شده‏اند، همه از دو فرد انسان مثل هم و شبيه به هم منشا گرفته‏اند، و بنا بر اين حرف" من" من نشويه خواهد بود.
ترجمه الميزان، ج‏4، ص: 216
اینجا اصلا چیز مبهمی نیست تا بخواد بیانش کنه. اون وقت برای درست بودن من بیانیه باید بشه به جای من «بیان باشد از» رو گذاشت که در این ایه اگه این کار رو بکنی جمله بی معنی میشه. ولی خب از شما بعید نیست که یه توجیه عجیب غریب تر بکن...منتظرم

safayyy;877573 نوشت:

سلام
دوست عزیز اعتقاد شما سر از دور در می اورد. اگه خدا قران رو فرستاده تا مردم بفهمند باید به زبان همونا باشه نه اینکه بگیم مفهوم قران رو با قران می فهمیم. شما ترجمه و فهم ظاهر قران رو با تفسیر قران به قران اشتباه گرفتی! خود مفسرا برای فهم لغات قران به کتاب لغت مراجعه میکنن نه به بقیه ایه ها.

من در این ایه نشویه است نه جنس. شما یه لغت تو تفسیر دیدی فکر کردی منظور نویسنده نمونه من بیانه بوده؟! بیا اینم ادرسش: ظاهر جمله مورد بحث يعنى جمله"وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها" اين است كه مى‏ خواهد بيان كند كه همسر آدم از نوع خود آدم بود، و انسانى بود مثل خود او، و اين همه افراد بى‏شمار از انسان، كه در سطح كره زمين منتشر شده‏اند، همه از دو فرد انسان مثل هم و شبيه به هم منشا گرفته‏اند، و بنا بر اين حرف" من" من نشويه خواهد بود.
ترجمه الميزان، ج‏4، ص: 216
اینجا اصلا چیز مبهمی نیست تا بخواد بیانش کنه. اون وقت برای درست بودن من بیانیه باید بشه به جای من «بیان باشد از» رو گذاشت که در این ایه اگه این کار رو بکنی جمله بی معنی میشه. ولی خب از شما بعید نیست که یه توجیه عجیب غریب تر بکن...منتظرم

سلام
همانگونه که خدمتتان عرض کردم این راهش نیست. صدها سال است که اکثر اهل سنت می گویند واو بین الله و راسخون در همین آیه 7 آل عمران استیناف است و شیعه می گوید نه خیر عاطفه است اما اختلاف همچنان پابرجاست.
وقتی ارسطو می گوید تعداد دندانهای زنان از مردان کمتر است ، هزار سال هم که روی این جمله و ساختار ادبیات آن یا صحت سند آن بحث کنیم انگار هیچ نکرده ایم. راه حل این است که از یک خانم محترم تقاضا کنیم لطف کند دهنش را باز کند تا دندانهایش را بشماریم بعد با دندانهای مردان مقایسه کنیم ببینیم آیا این حرف از اصل و بن درست است یا نه. تنها راه اثبات اینکه در قرآن آیات متشابه وجود دارند این است که بگردیم چند تا از آنها را که می گویند تنها خداوند ، ائمه و پیامبر تأویلش را می دانند از احادیث و روایات ( = متشابهات) بیاوریم و نظری به تآویلشان بیندازیم ببینیم آیا این آیات واقعاً در قرآن وجود دارند یا مانند قضیه دندانهای زنان می باشند که قبلاً از قول راسل به آن اشاره شد.

با سلام
هر کس نسبت به این معنا اشکال یا نقدی دارد من را در جریان بگذارد.

انزلنا علیک الکتاب

منه ایات محکمات هن ام الکتاب

و منه اخریات متشابهات

فاما
الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغا الفتنه و ابتغا تاویله
و ما یعلم تاویله الا الله

و اما
الراسخون فی العلم یقولون
امنا به
کل من المحکمات و المتشابهات من عند ربنا
و یقولون
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا

و طاها;877637 نوشت:

الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغا الفتنه و ابتغا تاویله
و ما یعلم تاویله الا الله

و اما
الراسخون فی العلم یقولون
امنا به
کل من المحکمات و المتشابهات من عند ربنا
و یقولون
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا

سلام طاها

بطوری که در متن فوق دیده می شود شما عبارت الراسخون فی العلم را به الله عطف نکرده اید درست می گویم؟
آیا این امکان وجود دارد که الراسخون هم به اهل کتاب اشاره داشته باشد و هم مسلمین؟

مثل آیه زیر که خداوند فرموده:

لَٰكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ ۚ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ ۚ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَٰئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا
ولی راسخانِ در علم از آنها، و مؤمنان (از امّت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان می‌آورند. (همچنین) نمازگزاران و زکات‌دهندگان و ایمان‌آورندگان به خدا و روز قیامت، بزودی به همه آنان پاداش عظیمی خواهیم داد.[4:162]

بنابراین آیا می توان نوشت :

الراسخون فی العلم ( من اهل الکتاب و المومنین ) یقولون
امنا به ( = بِالْقُرْآنِ ) کل ( = القرآن و مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ) مانند آیه فوق که می گوید راسخانِ در علم از آنها، و مؤمنان (از امّت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان می‌آورند

shahed1;877730 نوشت:
سلام طاها

بطوری که در متن فوق دیده می شود شما عبارت الراسخون فی العلم را به الله عطف نکرده اید درست می گویم؟
آیا این امکان وجود دارد که الراسخون هم به اهل کتاب اشاره داشته باشد و هم مسلمین؟

مثل آیه زیر که خداوند فرموده:

لَٰكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ ۚ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ ۚ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَٰئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا
ولی راسخانِ در علم از آنها، و مؤمنان (از امّت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان می‌آورند. (همچنین) نمازگزاران و زکات‌دهندگان و ایمان‌آورندگان به خدا و روز قیامت، بزودی به همه آنان پاداش عظیمی خواهیم داد.[4:162]

بنابراین آیا می توان نوشت :

الراسخون فی العلم ( من اهل الکتاب و المومنین ) یقولون
امنا به ( = بِالْقُرْآنِ ) کل ( = القرآن و مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ) مانند آیه فوق که می گوید

راسخانِ در علم از آنها، و مؤمنان (از امّت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان می‌آورند

سلام

هر گاه زبان عربی را قبول کردید و پای حرفتان ایستادید و بد عهدی نکردید
گفتگو با شما عاقلانه خواهد بود.

شاید شما ندانید اما یکی دو نفر در اسک دین هستند که پای صحبت های خود نبودند و ...
گفتگو را با انها قطع کردم تا زمانی که رویه انها تغییر کند.
شما هم تفاوتی با انها ندارید ...

shahed1;877621 نوشت:
همانگونه که خدمتتان عرض کردم این راهش نیست.

سلام
شما هر وقت از نظر علمي به بن بست ميرسيد ميريد سراغ ارسطو و شمردن دندان تا بحث رو منحرف كنيد. دوست عزيز اين راهش نيست! حرف ميزنيد خلاف قواعد صريح عربي بعد ميگيد چون در فلان جاي ديگه اختلاف هست پس قواعد عربي رو كلا بذاريم كنار من نميفهمم پس چطور ترجمه ميكنيد؟ شما در اصل داريد منظور خودتون رو به قران تحميل ميكنيد. به قول ايت الله جوادي بايد در محضر قران باشيم و از ان بفهميم نه اينكه يه نظر مون رو به اون تحميل كنيم. قران ميگه پيامبر براي شما اسوه حسنه است و شما ميگيد مهم نيست كي قران رو اورده دقيقا خلاف قران! قران ميگه از خدا و پيامبر و اولو الامر پيروي كنيد و شما دقيقا خلافش رو عمل ميكنيد و ميگيد من خودم از ايه ها مي فهمم و نيازي به رسول و امام نيست.
اينكه بحث رو منحرف ميكنيد براي من اين پيام رو داره كه دليل علمي و عقلي نداريد.
ديگه بحث هم تا جايي كه دو طرف به روش بحث علمي مقيد باشن به درد مي خورده نه بيشتر
ارزو ميكنم عاقبت به خير بشين

[="Tahoma"][="Blue"]سوال:
الف) منشاء پيدايش بت پرستي چيست؟
ب) آيا استعانت و توسل به ائمه و بزرگان دين، مصداق شرك است؟
ج) آيا تمسك به روايات و سنت اهل بيت(عليهم السلام)، تسليم شدن در برابر حكم غير خدا و شرك است؟


پاسخ الف:
براى بت پرستى به راحتی نمى‏توان تاريخچه‏اى نشان داد و آغاز آن را تعيين نمود بلكه از گذشته های دور، اين موضوع در ميان انسانهایی كه داراى افكار منحط و سطح پايين بوده‏اند وجود داشته است. با اين وجود، براي پیدایش بت پرستی می توان به موارد ذيل اشاره نمود:


1. تبدیل شدن تمثال بزرگان به بت:
صاحب تفسیر اطیب البیان در این رابطه می گوید: منشأ آن(بت پرستی) اظهار علاقه به بزرگان و آباء گذشته خودشان بوده كه صورت آنها را از سنگ، چوب و نحو آن مي ساختند و مورد احترام قرار مي دادند و كم كم به اغواء شيطان آنها را واسطه بين خدا و مخلوق دانسته و بتدريج مورد پرستش و عبادت قرار دادند.(1) شبيه همين دليل را جلال الدين سيوطي در ذيل آيه 23 سوره هود مطرح مي كند.(2)


2. انس با ماديات و عدم درک مسائل روحانی:
آیت الله مکارم در این رابطه می فرماید: افراد كوته‏بين و سفيه سعى دارند همه چيز را در قالب حسى ببينند و اساسا فكر آنها از منطقه محسوسات گام بيرون نگذاشته، به همين دليل پرستش خداى ناديده براى آنها مشكل و سنگين است و ميل دارند خداى خود را در يك قالب حسى بريزند، اين جهل و بى خبرى هنگامى كه با" سرشت خدا پرستى" آميخته شد به شكل بت پرستى و خداى حسى خودنمايى مى‏كند.(3)


3. جهل به مسائل طبیعت و وجود خدا:
برخی که علت اصلی مسائل طبیعی را نمی دانستند برای جلب منفعت و یا دفع ضرر، به واسطه هایی متوسل می شدند. بدین ترتیب برای نزول باران و یا پیروزی در جنگ و ... به خدایان متعدد متوسل میشدند.


4. عجز از نسبت دادن تمام امور عالم به خداوند:
برخی به این دلیل که امور منفی در عالم را به خدا نسبت ندهند، بخشی از قدرت و سیطره الهی را محدود کرده و به تبع آن دوگانه پرست شدند. به عبارتی خدایی برای خوبی ها فرض کرده و خدایی هم برای بدی های عالم در نظر گرفتند.


5. منشا خیر بودن برخی موجودات در عالم:
برخی موجودات مانند خورشید و ستارگان منبع خیر بوده اند و به همین دلیل برخی انها را می پرستیدند.


بنابراين بطور كلي مي توان ريشه اصلي دلایل گذشته را جهل بشر به علت اصلی عالم و سر و کار داشتن انسانها با امور محسوس و مادی است. از طرفی انسان میل به پرستش دارد و از طرف دیگر اگر این میل توسط عقل و پیامبران هدایت نشود، سبب گمراهی بشر و بعضا بت پرستی می شود.


پاسخ ب:
در بين مسلمانان تنها گروه اندكي مانند وهابي ها با پيروي از تفکرات افرادی مانند ابن تیمیه معتقد به شرك بودن توسل به ائمه و بزرگان دين شده اند. در حالي كه اين ديدگاه مخالف با آيات و روايات است.
خداوند در آيه 64 سوره نساء در مورد وسیله قرار دادن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»؛ اگر آنها هنگامى كه به خويشتن ستم كردند (و مرتكب گناهى شدند) به سراغ تو مى‏آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مى‏كردند و تو نيز براى آنها طلب عفو مى‏كردى، خدا را توبه‏پذير و رحيم مى‏يافتند".
همچنین برادران يوسف(علیه السلام) از پدر تقاضا كردند كه در پيشگاه خداوند براى آنها استغفار كند و يعقوب(علیه السلام) نيز اين تقاضا را پذيرفت.


روایات اهل سنت نیز شاهد بر صحت توسل به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و بزرگان است. از نظر «سمهودي» مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر(صلی الله علیه و آله) و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخيز، مانند روايت معروف توسل آدم را به پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) كه خطاب به خداوند متعال چنين عرض كرد: «يا رب اسئلك بحق محمد لما غفرت لى»(4)؛ خداوندا به حق محمد(صلی الله علیه و آله) از تو تقاضا مى‏كنم كه مرا ببخشى.
سپس حديث ديگرى از «نسايى» و «ترمذى» به عنوان شاهد براى جواز توسل به پيامبر(صلی الله علیه و آله) در حال حيات نقل مى‏كند: «مرد نابينايى تقاضاى دعا از پيامبر براى شفاى بيماريش كرد، پيغمبر به او دستور داد كه چنين دعا كند: «اللهم انى اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد نبى الرحمة يا محمد انى توجهت بك الى ربى فى حاجتى لتقضى لى اللهم شفعه فى»(5)؛ خداوندا من از تو به خاطر پيامبرت، پيامبر رحمت تقاضا مى‏كنم و به تو روى مى‏آورم اى محمد(صلی الله علیه و آله)! بوسيله تو به سوى پروردگارم براى انجام حاجتم متوجه مى‏شوم خداوندا او را شفيع من ساز.
سپس در مورد جواز توسل به پيامبر(صلی الله علیه و آله) بعد از وفات چنين نقل مى‏كند كه مرد حاجتمندى در زمان عثمان كنار قبر پيامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و نماز خواند و چنين دعا كرد: «خداوندا من از تو تقاضا مى‏كنم و بوسيله پيامبر ما محمد ص پيغمبر رحمت به سوى تو متوجه مى‏شوم، اى محمد من بوسيله تو متوجه پروردگار تو مى‏شوم تا مشكلم حل شود». بعدا اضافه مى‏كند چيزى نگذشت كه مشكل او حل شد.(6) همچنين در زمان خلافت خليفه دوم قحطى شد، بلال به همراهى عده‏اى از صحابه بر سر قبر پيامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و چنين گفت: «يا رسول اللَّه استسق لامتك ... فانهم قد هلكوا ...»(7)؛ اى رسول خدا! از خدايت براى امتت باران بخواه ... كه ممكن است هلاك شوند.


بنابراين توسل به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در زمان حيات و بعد از رحلت ايشان از نظر اهل سنت جايز است، اما در منابع شيعه موضوع به قدرى روشن است كه نياز به نقل حديث ندارد.


پاسخ ج:
از طرفي قرآن با بیان اینکه برخی آیات محکم اند و برخی متشابه، به روشنی وجود مُبیّن و مفسر را لازم و ضروری می داند. این مُبیّن در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، خود ایشان و بعد از او نیز باید معصوم ديگري آن وظیفه را به عهده بگیرد تا آیات متشابه باعث خطا رفتن یا به خطا کشاندن مسلمین نشوند. از طرف ديگر جایگاه بی بدیل ائمه(علیهم السلام) در مورد تفسیر و تاویل قرآن جای هیچ گونه تردید ندارد و این جایگاه از روایات معتبری مانند حدیث ثقلین و ... به راحتی قابل برداشت است. در همين راستا فرموده اند: «انّما يعرف القرآن من خوطب به، همانا قرآن را كسي مي‌شناسد كه مخاطب قرآن قرار گرفته است».(8) امام صادق‌(علیه السلام) نيز در مورد اینکه اگر بیان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) نبود، کسی حتی احکام روشن قرآن را از خود آیات نمی توانست برداشت کند، مي‌فرمايد: «انّ رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) نزلت عليه الصلاة و لم يسمّ اللّه ثلاثاً و لا أربعاً حتي كان رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) هو الذي فسّر ذلك لهم؛ و نزلت عليه الزكاة و لم يسمّ لهم من كل أربعين دِرهماً درهم؟ حتي كان رسول اللّه هو الذي فسرّ ذلك لهم»؛(9) دستور نماز خواندن بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شد، اما سخن از سه ركعت و چهار‌ركعت در ميان نبود. رسول خدا بود كه تعداد ركعات نماز را تفسير و بيان كرد. دستور پرداخت زكات نازل شد و در آن از چهل‌درهم، يك درهم مطرح نبود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود كه نصاب زكات را تفسير كرد. دستور حج نازل شد و سخني از هفت بار طواف در آن به ميان نيامد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود كه مراسم طواف را به‌گونه‌اي خاص معين و تفسير كرد.


با توجه به نياز قرآن به مبين و مفسر و همچنين آياتي كه دلالت بر تبعيت از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) مي كنند، مانند: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (نساء/59)؛ هان! اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خداوند اطاعت كنيد و از پيامبر و صاحبان امرتان نيز اطاعت كنيد. پس اگر در باره‏ى چيزى [امر دينى‏] اختلاف نظر يافتيد، چنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به خدا [كتاب الهى‏] و پيامبر [سنت رسول اللّه‏] عرضه بداريد كه اين بهتر و نيك فرجام‏تر است‏.
همچنين آياتي كه بيان مي كند پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جانب خود چیزی ندارد و هر چه دارد از خداست و حتي حق ندارد از طرف خود چیزی را به خدا نسبت دهد. مانند آيه شريفه: وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ، ثمُ‏َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ(حاقه/44-46)؛ اگر پيامبر پاره‏اى سخنان را به افترا بر ما مى‏بست، با قدرت او را فرو مى‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را پاره مى‏كرديم. و آيات ابتدايي سوره نجم: وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهْوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى‏(نجم/3-4) ؛ و از سر هوس سخن نمى‏گويد، آن [سخن او] جز وحيى نيست كه به او وحى مى‏شود.


از مقدمات گذشته روشن مي شود كه حکم و تشریع پیامبر(صلی الله علیه و آله) از این حیث لازم الاجراست که از طرف خداست. به عبارتي هر حکمی از جانب رسول و نایب بر حق او صادر شود همان حکم خداست. بنابراين تسليم شدن در برابر احكام رسول(صلی الله علیه و آله) و ائمه(عليهم السلام) طبق آيات قرآن و روايات، اطاعت امر الهي و حكم الله خواهد بود.




[/HR]
1. أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 398.
2. الدر المنثور، ج 6، ص 269.
3. تفسير نمونه، ج‏2، ص: 292. تفسير نمونه، ج‏2، ص: 292.
4. وفاء الوفاء، ج3، ص 1371.
5. همان، ص 1372.
6. همان، ص 1373.
7. التوصل الى حقيقة التوسل، ص 253.
8. كليني، روضه كافي، ص312، ح 485؛ وسائل الشيعة، ج27، ص185، ح 25.
9. اصول كافي، ج1، ص286.[/]
موضوع قفل شده است