خواستگاری

به هم خوردن نامزدی به خاطر دخالت مادر شوهر


با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام.
من دختری 18 ساله هستم.
تابستون سال 94 بود که پسری به خواستگاری من اومد.البته اون از شهری دیگه ایی بود و طی یه مراسماتی باهم آشنا شده بودیم البته غیرمستقیم.

وقتی اولین بار به خواستگاری اومدن خیلی مشتاق بود خیلی انگار مدت هاست من و زیرنظر گرفته و کاملا بامن آشناست. البته منم بدم نیومد ازش.احساس کردم در عین زیبایی و ظاهری به روز مردونگی خاصی تو وجودشه.ایشون افسرعرشه 2 بودند و بهم گفت من الان مرخصیم تموم شده اگه برم تا سه ماه نیستم ولی این بار تو آب های ایرانم و آنتن دارم و میتونیم بیشتر باهم اشنا بشیم .منم بعدازمطرح کردن باخونوادم باهم صحبت میکردیم .با تلگرام زنگ زدن ایشون و... . از هرجهت برام بهترین بود به نظرم . اخلاقش طرز صحبت کردنش منطقی بودنش زیبایش شغلش شئن خونوادگیش و .... البته تفاوت هایی ام داشتیم که به نظرم این تفاوت ها در همه انسان ها وجود داره و آدما با درک این تفاوت هاست که رابطشون زیباتر میشه. شاید این همه مثبت نگری بخاطر علاقه ی من به اون بود و اون ... . اما اونم واقعا منو دوست داشت. فک میکردم محبت تنها نقشیه که نمیشه بازیش کرد ولی ... . احساس میکردم مادرش این وسط خیلی دخالت میکنه اما نه تا این حد . چون یه چیزایی ازش دیده بودم .

ما از شهریور 94 تا آذر ماه باهم حرف زدیم حتی پدرمادرش گفتنن تا پسرمون میاد ما جلو افتاده باشیم روز عیدغدیر اومدن و یه انگشتر برا نشون اوردن. بعد این پسرشون اومد از کرمانشاه اومدن خونمون .حتی بخاطر برف زیاد و بسته شدن جاده ها یه شب خونه ما خوابیدن ما انقد باهم خوب بودیم که نگووو .رفتیم خرید و برام یه گردنبند طلا خرید به خاطر تولدم که پیشم نبوده و ... . من و خونوادم حتی برا عقدهم سالن گرفته بودیم حتی با اونا هم مطرح کردیم که برناممون چطور باشه و مراسم و ساعتش و ... . من حتی تو سالن ارایشگاه زنگ زدم گفتم هزینه ارایشگاه میشه (دویست خورده ) مشکلی نداره برات؟خوبه؟ گفت اره تو راضی باش اما نمیدونم انگار این مقدار هزینه براش سنگین بود :/
انگار خانوادش هیچ ارزویی براش نداشتن. برا تک فرزندشون .ولی درامد شغلی بالایی داشت با این وجود احساس کردم ... پففف چقد فکر و خیال . یه شب بهش پی ام دادم چند روز زود تر که میخوای بیای اینجا باید اینارو باهم بریم بخریم یا سفارش بدیم لباس عقد سفره کیک و ... گفت اینا چین ؟چرا مراسم همه انقد اسون بود :/گفتم اینا سخته:/ خب تموم هزینه های عقد به عهده خونواده عروسه فقط یه لباس و سفره یا کادویی که میخوان به عروسشون بدن . اینا واقعا توقع بالایی؟ من اصا به مادیات توجه ایی ندارم اصا .چون خونه پدرم انقد داشتم که دیگه سیرم . اما پدر من بخاطر من چقد باهاشون راه اومد بخاطر دوری راه بخاطر شغلش بخاطر مهریه و ... اما اونا چی ؟ اون پسری که این همه ادعا داشت و عشق و دوست دارم و به لجن کشیده بود چی ؟اون چند قدم برای من برداشت ؟

10 12 روزی قبل عقد با مادرش پاشدن اومدن اینجا بدون پدرش کلی بهانه اوردن که مادربزرگم مریضه و پدرم مونده پیشش و ... اما به نظرم همش چرت بود .اون روز یهو برمیگردن میگن این مراسما چیه ما به همه گفتیم ساده میگریم دعوت نمیخوایم بکنیم زیاد در صورتی که قرار بود 70 80 نفر از طرف اونا باشه . ماام گفتیم اخهه چه مراسمی ؟ ما فقط به جای اینکه بریم محضر تو سالن عاقد میاریم اگه بحث کیک و آتلیه اس .باشه اونام نباشه
بعد اینکه ما شب اول باشما حرف زدیم گفتیم فلان ساعت عاقد بیاد سالن خوبه اینجوری کنیم خوبه شما گفتین اره عالیه خوبه پس چی شد یه دفعه؟ یه دفعه سالن شد محضر و کلی حرف این وسط زده شد که اصل کلام این بود
من موندم ینی عشق و محبت و دوست داشتن سه چهار ماه با طرف حرف بزنی اونم رسمی برای ازدواج نه برای دوستی های مذخرف.بیان نشونت کنن با عزت و احترام . بعد یه دفعه چی بشه؟سرچی؟نمیفهمم اصلا . این ادم حتی به اندازه یه خدافظی و معذرت خواهیم مرد نبود :)هی
البته وقتی پدرم دید اینا هیچ جوره راه نمیان .گف ماام شرایطی که اینا باهم توافق کردن و میخوایم تو عقدنامش ذکر کنیم که پسرتون امضا کنن . اوناام از این فرصت بیشتر استفاده کردن و بحث کردن که ماحرف زدیم ال کردیم این ینی بی اعتمادی :/ درصورتی که مردی که نشه سر اون همه ادعا و قول وقراراش و احساسش و به قول خودشون حرفش حساب کرد حالا بیایم سر این یکی قول و شرطاش حساب باز کنیم . ن اصلا نمیشه . اخر مادرم گفت اینجوری نگین ترس میندازین تو دلمون پسره ام گفت حالا که ترس میره تو دلتون اینجا دیگه جای موندن نیست. بعدها وقتی دوباره موقع سفرش رسیده بود یا همون کارش یه متنی گذاشته بود تو تل "ای در دلم نشسته بی تو کجا گریزم ؟" نمیدونم ادمی که این همه بگه دوست دارم این همه ادعا خدا و قید و بند و کنه چطور میشه حتی یه خدافظی نکنه چطور میشه اینطوری کثیف و بی ملاحظه بشه؟حتی با خودش نگفت من چقد خورد میشم پیش پدرم که چقد براش از پسر گفتم از مردونگیش از ایمانش از خوبیش چقد خورد میشم پیش فامیل اشنا . مگه اون خودش آبرو نداشت ؟
میگف به همه روز عقدمون گفته :/ نمیدونم کی بود از کجا اومد به کجا رفت . فقط میدونم انقد من تو شوکم که هنوز هم ادم قبلی نشدم .

ممنون میشم اگه نظرتونو راجع به این موضوع بدین


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید:Gol:

برچسب: 

در خواستگاری از همه نظر باهم موافقیم، اما به دلم ننشسته است!

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
تا به حال 3 جلسه به خواستگاری دختر خانمی رفته ام و تقریبا در همه موارد اتفاق نظر داریم و در بعضی موارد هم ایشون با توجه به اعتقاداتشون کوتاه اومدن ولی اصلا نه خود دختر خانم نه خانواده اش برام دلنشین نیستند
البته باید این رو هم اضافه کنم که وضع مالی ایشان بهتر از خانواده ما هست و با توجه به اینکه ایشون شرایط مالی من رو قبول دارند و خودشون بارها گفته اند که می خواهند از صفر شروع کنند و حتی خانواده شون از نظر مهریه سخت گیر نیستند و تقریبا تمام چیزهایی که من می خواستم رو دارند
ولی با این حال احساس خوبی ندارم البته باید بگم که پدرشون تقریبا سخت گیر هست و به قول پدرم یکمم حساب گر هستند البته
در نهایت باید بگم که تا به حال چند جای دیگه هم خواستگاری رفته ام و تجربه اولم نیست موارد دیگه هم تقریبا پاسخ نه رو در همان جلسه اول یا دوم شنیدیم و یک نفر رو هم ما رد کردیم


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

خواستگاری رفتن به صورت موازی

سلام
همان طور که ممکن است برای یک دختر خانم در یک هفته مثلا 2 خواستگار بیاد و بینشون بتونه مقایسه کنه
آیا برای آقایون مناسب است که به طور موازی به خواستگاری 2 یا چند نفر برود تا بتواند بهتر تصمیم بگیرد؟؟؟؟

یا این که یکی را معطل جواب نگه دارد تا این که مورد دومی رو هم بررسی کند ؟؟؟؟

دختر 30 ساله ی مجرد یا خانم 23 ساله ی مطلقه؟

سلام..من بردارم 34 ساله هستند و طلبه هم هستن. ایشون سال قبل به دلایلی که بیشتر از سمت همسرشون بود بعد از 10 سال زندگی مشترک به درخواست خانمش طلاق توافقی گرفتند و بیش از نیمی از مهریه رو هم از برادرم گرفتند و به عبارتی تقریبا تمام دارایی ایشون رو ازش برای مهریه گرفتند. حال به دنبال همسری برای ایشون هستیم و دو مورد پیدا شده فعلا که یکی دخترخانومی 30 ساله و مجرد است که لیسانس الهیات هستند،و دیگری خانم 23 ساله که قبلا ازدواج کرده و طلاق گرفته است... حال بین این دو در شک هستند، از طرفی مادرم هم با مورد دوم موافق هستند چون میگن از لحاظ ظاهری هم بیشتر به برادرم میخورن. و از طرفی برادرم هم ظاهرا تمایل بیشتری به سمت مورد اول دارند. حال میخاستم ببینم به نظر شما کدوم مورد میتونه مناسب باشه؟ آیا در مورد دوم اختلاف سنی زیاد مشکل ساز نمیشه؟؟ و به نظر خودم مورد اول اگه بشه یه جور کار خداپسندانه هم هست چون ایشون مجردن و مادر پدرشون هم پیره. ولی مادرم نگرانن که ممکنه نتونن صاحب فرزند بشن و یا حوصله بچه داری نداشته باشه!! حال به نظر شما از لحاظ مشاوره ای کدوم رو بیشتر توصیه میکنید؟ ممنون میشم زودتر جواب بدین چون فوری هست! با تشکر

نیازمند راهنمایی فوری: خواستگاری از خانمی که فرد دیگری از او خواستگاری کرده!

سلام مدتی بود در اداره ای مشغول به کار شده بودم در اون اداره به یکی از همکار های خانم علاقه مند شدم از نوع رفتار ایشان فکر میکردم ایشان هم همین حس رو به من دارند خلاصه روز به روز مصمم تر میشدم در مورد انتخابم ایشون رو کاملا زیر نظر داشتم وتمام رفتارشون واخلاق وهمه چی
دقیقا منطبق با معیار های من بود
مشکلی که من داشتم این بود که پس انداز کمی داشتم
برای همین گفتم تا سال اینده یکم وضعمو بهتر کنم بعد برم جلو هم موقعیت شغلی تثبیت بشه وهم پس انداز کنم
متسفانه یکی دیگه از همکاران زودتر از من از ایشون خواستگاری کرد
جواب اولیه مثبت هم ظاهرا گرفته ولی در مرحله اشنایی هستند وعقد انجام نشده هنوز
موندم الان مطرح کنم یا نه
می ترسم اگه الان مطرح کنم خیلی جالب نباشه
از این طرف هم واقعا دارم عذاب میکشم که چرا نتونستم حرفمو بزنم لطفا راهنماییم کنید
دارم داغون میشم
تو این مدت همش یه شور واشتیاق خاصی تو کار برام به وجود اومده بود
قشنگ برنامه ریزی میکردم
همه چیز رو حساب کتاب بود وطبق برنامه پیش میرفت
ولی الان داغون شدم
نمی دونم چیکار کنم لطفا راهنمایی کنید با اون خانم مطرح کنم یا نه

لطفا کمک کنید خیلی بهم ریختم نمی دونم چیکار کنم

برچسب: 

ازدواج موقت به قصد شناخت بیشتر و ازدواج دائم

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که طرح آن با آیدی خودشون ممکن نبود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
من یک دختر باکره 30 ساله هستم.
موردی برای ازدواج دارم که ازم میخواد مدتی با هم درارتباط باشیم.
من نمیخوام تو این مدت به گناه آلوده بشم اما نمیخوام هم که این مورد ازدواج را از دست یدهم.
لطفاً نحوه و شرایط کامل صیغه محرمیت را به من آموزش دهید تا خدای نکرده دچار گناه و آلودگی نشیم.
با تشکر


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

آیا باید این مسأله را در خواستگاری مطرح کنم؟ (نگهداری از مادر)

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

بنده 19 سال سن دارم و پدرم فوت کرده است و با مادربزرگم زندگی می کنیم که خودمون 4 نفر به علاوه مادربزرگ 5 نفر می شویم و ان شاءالله چند سال دیگه هم موقع ازدواجم فرا می رسه. و اینکه بالاخره همگی باید از این دنیا بریم و کسی از این قائده مستثنا نیست و اگر مادربزرگم در آینده از دنیا بروند ( ان شاءالله 120 سال عمر کنند دقت کنید که به همین راحتی صحبت می کنم نمیخوام کسی از دنیا بره و غیره ) و این وسط بچه ها می مونیم و مادرم که تنها می مانند و مادرم رو اگر خدا کمک کنه می خواهم نگه دارم و اینجا مسئله اصلی این هست که من باید در جلسه خواستگاری این موضوع رو مطرح کنم؟ و نمی خواهم بگویم که موقع خواستگاری مادربزرگم نیستند ولی شاید این اتفاق یا قبل از ازدواج بیفتد یا بعد از ازدواج.

1. آیا خانواده ای هستند که زندگی با مادر شوهر رو قبول کنند؟

2. اگر این اتفاق قبل از خواستگاری بیفتد تغییری در مطرح کردن موضوع می کند؟ شاید حتی مادربزرگم باشند و با مادرم با هم زندگی کنند و ان شاءالله نوه های آینده ام رو هم ببینند.

2. اگر این اتفاق بعد از ازدواج بیفتد و بخواهم مادرم رو پیش خودمون ببرم آیا برای همسر و فرزند سخت نیستش و اگر بخواهم به زور نگه دارم آیا ظلم هستش؟ و شاید هم همسر خوب باشه و قبول کنه.

3. اگر خواهر و برادرم قبول کنند که نوبتی مادرم رو نگه داریم آیا از نظر شرعی و اخلاقی بد هستش؟

و در هر حال این قضیه پیش روی بنده هستش و شاید قبل از ازدواج باشه یا بعد از ازدواج و با توجه به اینکه اگر قبل از ازدواج باشه فکر کنم باید قید ازدواج رو بزنم چون درصد کمی احتمال می دهم کسی قبول کنه. و اینکه باید خانه سالمندان فراموش شود.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

ازدواج با دختری که پدرش قهر کرده است

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
آیا ازدواج با دختری که پدرش کاملا از خانواده جدا شده است (نه اینکه همسرش را طلاق داده باشد) و به عبارت دیگر قطع رابطه کرده است، تبعاتی بدنبال دارد؟
باتشکر



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

روش صحیح رد کردن خواستگاری پدر دختر

با سلام خدمت همه کارشناسان و کاربران محترم سایت

می خواستم بپرسم که اگر پدر دختری از پسری خواستگاری کنه ولی بهر دلیلی پسر، دختر رو نخواد یا پسر شرایط ازدواج رو نداشته باشه چطور باید به پدر دختر اطلاع بده

خواستگاری در فضای مجازی

درودعلیکم.
چه بخاییم چه نخاییم خاستگاری کردن از طریق اینترنت چیزیه که وجود داره.حالا هر چقدر هم شاید از نظر بعضی ها مشکل داشته باشه.چون به هر حال دونفر یه جا فعالیت میکنن عقایدشون نزدیکه و احتمال اینکه از همدیگه خوششون بیاد هست.سایت مذهبی و غیر مذهبی هم فرقی نداره.
به نظر کارشناس محترم:
1-ایا این مدل خاستگاری مشکلی داره؟چرا؟
(شاید بگین شناخت ندارن دختر و پسر از هم----جواب:من خیلی از خاستگاریهایی که رفتم واسطه حتی سن دختر هم نمیدونست و ما تماس گرفتیم پرسیدیم یا حتی توی بعضیاشون دختر میگفت قصد ازدواج کلن ندارم....با این حساب شناخت در ازدواج اینترنتی دیگه از این کمتر که نیست!!!)
2-ایا لازمه که پسر قبل از خواستگاری حضوری اطلاعاتی را از خودش در اختیار دختر قرار بده؟چجور اطلاعاتی بده؟
3-اگه با اشنایی اصولی از این طریق موافقین.با توجه به اینکه ممکنه خونواده ها این نوع اشنایی را نپسندن.چه تدبیری می اندیشین برای حل این مشکل؟