خواستگاری

احساسات در خواستگاری

سلام.از کارشناس محترم و دوستان میخوام درباره این موضوع نظر خودشون رو بدن.
تو جلسه خواستگاری ممکنه علاقه ای بین طرفین ایجاد بشه.از کجا میشه فهمید جوابی که داده میشه از روی علاقه نیست و عاقلانه ست؟؟
باتشکر

حداقل مادیات برای ازدواج چیه؟

سلام.
پیرو چند تاپیکی که در روزهای اخیر ایجاد شده بود و در مورد امکاناتی که دخترها و خانواده هاشون انتظار دارن پسر برای ازدواج داشته باشه، خواستم از کارشناس محترم بپرسم که :
حداقل میزان امکاناتی که یه پسر جوان باید داشته باشه که بتونه باهاش به خواستگاری و ازدواج اقدام کنه چی ها هست؟ خونه؟ کار؟ دارایی و پس انداز؟
چقدر؟

به خواستگاری کدام دختر بروم؟

سلام
این اولین باره که در مورد ازدواج دارم در انجمن مشاوره تاپیک می زنم. از کارشناس محترم ارجاع سوالات خواهش می کنم موضوع رو از اول باز بگذارند تا زمانی که مشاور محترم جواب بدن بتونم از نظر دوستان اسک دینی هم مطلع بشم.

من 27 سالمه، لیسانس دارم و کارمند بخش دولتی هستم. از چند سال پیش احساس نیاز به ازدواج می کردم و اما بالاخره از سال گذشته پدر و مادرم حاضر شدن به طور جدی پیگیر این موضوع بشن. که تا امروز فعلاً موفق به پیدا کردن همسر مناسب برای بنده نشده ایم.
در روزهای اخیر با دخترخانمی آشنا شده ام که تحت نظارت خانواده ها چند جلسه حضوری و تلفنی با هم در مورد ازدواج صحبت کرده ایم و ایشان الآن جدی ترین مورد برای بنده هستند. به نظر می رسه ایشان و خانواده شون دارن من و خونواده م رو دارن قبول می کنند. اما از این طرف خانواده بنده و مخصوصاً مادرم به دلایلی می خواهند در کنار پیگیری این مورد، سراغ موارد دیگری بریم و اون ها رو هم بررسی کنیم. عمده دلایلشون هم دو تاست: یکی این که این خانم شاغل نیست! (که برای شخص من این مسأله مهم نیست). و دیگه اینکه با توجه به وضعیت اقتصادیشون که می شه گفت از ما پایین تر هستند، ممکنه و احتمالاً از بنده به عنوان داماد چند قلم از جهیزیه دخترشون رو درخواست کنند. (برای خونوادم عدم توانایی مالی کافی بنده برای اجابت این امر مسأله است و برای خودم نفس این نوع درخواست از جانب خانواده دختر که درخواست عزتمندانه ای نیست، مسأله شده.) البته بگم هنوز گفتگوی رسمی ما بین خونواده ها اتفاق نیفتاده و من حتی هنوز پدر ایشون رو زیارت نکرده ام و ایشون و خونواده شون هم فقط من و مادرم و دو -سه خانم از بستگان بنده رو دیدن و میشناسند.
به هر حال من هم بنا به توصیه خانواده همزمان پیگیر موردی شدم که چند ماه پیش برایمان مطرح بود (با اینکه کاملاً از نظر اخلاقی مجاب به این همزمانی نشده ام). البته هنوز مستقیماً به خواستگاری آن خانم نرفته ام (حتی ندیدمشون!) اما از یکی از آشنایان نزدیک به ایشان یک سری اطلاعات درباره شون گرفتم.
می دونم به احتمال زیاد مقایسه در امر خواستگاری و ازدواج کار چندان صحیحی نیست. با این حال در مقایسه خانمی که الآن با ایشان در ارتباطم (خانم الف) و خانم دومی که می خواهم مجدد پیگیرشون بشم (خانم ب) موارد مهم اینها هستند:

  1. از نظر اعتقادی با هر دو خانم اشتراکات زیادی دارم اما مدل دین داری خانم الف و ب با هم فرق می کنه (خانم ب معتقدتر به نظر میرسه). مدل دین داری در خانواده و فامیل ما به هر دو خانواده الف و ب شبیهه. جالب اینه که خود خانم ب نسبت به خواهر بزرگترشون اعتقادات دینی محکم تری دارند.
  2. از نظر سطح ایمان فکر می کنم با خانم الف هم سطح هستیم (و این من رو نگران می کنه، فکر می کنم شاید بهتر بود همسرم از من مؤمن تر باشه تا هم من اشکالات اخلاقیم برطرف بشه و هم از نظر تربیت دینی بچه ها. در مقابل با توجه به چیزهایی که درباره خانم ب شنیدم ایشون احتمالاً از بنده ایمان و التزام و تقیدشون به احکام دینی بیشتره. (طوری که من دوست دارم باشم ولی تا حالا نشدم).
  3. نکته بعدی مسأله حیا و حجاب و ایناست. هر دو خانم چادری هستند. خانم الف بهم گفتن که بیرون از خونه چادر ملی می پوشند و در جمع های فامیلی در منزل بدون چادر خونه و البته با حفظ حجاب. اون دو جلسه ای هم که ما رفتیم منزلشون سطح پوششون 100% کامل نبود (کمی از موهاشون و پا و ...) که من با توجه به موضوع و خاصیت جلسه پیش خودم توجیه کردم مسأله رو؛ اما زمانی که بعداً از من درباره پوشش خودشون پرسیدن من گفتم سلیقه من اینه که در جمع های فامیلی چادر خونه باشه و البته هیچ اجباری هم نیست. در مقابل ایشون با یک حالت گربه کشی به صراحت بهم گفتن که من توی خونه چادر سر نمی کنم. در مقابل خانم ب مطابق تعریفی که ازش شنیدم مقیدترند و حجاب و حیاشون در همون حد ایده آل منه. در همین رابطه لازمه بگم زمانی که به منزل خانم الف رفته بودم خواهرهای بزرگترشون حجابشون در مقابل بنده 100% کامل نبود و الآن این دغدغه در من هست که در رفت و آمدهای بعد از ازدواج اذیت بشم.
  4. اخلاق خانم الف تا این جا به نظرم خوب و سازگار اومده. خانم ب رو البته ندیدم و طبق تعریفی که ازشون شنیدم به نظر میاد نسبتاً درونگرا باشه. در حالی که من در حد وسط درونگرایی و برونگرایی هستم تقریباً.
  5. از نظر روحیه هنرمندی و طنازی برای شوهر و ...، خانم الف به نظرم بهتر از خانم ب هستند. شخصی که داشتم ازش درباره خانم ب اطلاعات می گرفتم می گفت که این دختر رو تا حالا هر وقت دیده ساده بوده و خیلی خوش سلیقه نیست؛ البته مطمئن نبود بعد از ازدواج هم برای شوهرش نتونه دلبری کنه.
  6. از نظر خانواده، خانواده خانم ب تقریباً شبیه به خانوده ما هستند (هم ما و هم اونا 3 فرزندی هستیم). ایشون فرزند دوم خانواده هستند (من فرزند اولم). در مقابل خانواده خانم الف از ما شلوغ ترند: 7 فرزند که 4 تاشون ازدواج کردند و این خانم فرزند ششم هستند. به علاوه 11 نوه تا به الآن! معدل سنی در خانواده خانم الف نسبت به خانواده ما اقل کم فکر میکنم 15 -20 سالی بیشتر باشه. (این از حیث ارتباط با والدین همسرم برام اهمیت داره). ضمن اینکه من برای خانواده الف (اگه با دخترشون ازدواج کنم) داماد چهارم محسوب می شم و احتمالاً جایگاه کمتری خواهم داشت نسبت به زمانی که داماد خانواده خانم ب بشم (داماد دومشون میشم در حالی که پسری هم ندارند).
معیارهای اصلی بنده 4 مورد اول فوق بود اما موارد با اهمیت کمتر:
  • سن خانم الف از بنده 6 ماه بیشتره و خانم ب 4 سال از بنده کوچکتر هستند. البته الآن فاصله سنی زیاد برای من مهم نیست اما در صورت ازدواج با خانم ب امکان مانور بیشتری خواهم داشت.
  • سطح اقتصادی خانواده خانم الف از ما پایین تر و خانواده خانم ب از ما بالاتره.
  • دیدگاه مشترکی در خانم الف و ب در خصوص ازدواج وجود داره که با دیدگاه بنده متفاوته. خانم الف این طور که می گفتن تا دو سال پیش خواستگار راه نمیدادن چون می خواستن به بلوغ فکری برسند و خانم ب هم تا به الآن مهم ترین بهانه شون برای ازدواج نکردن و رد کردن خواستگاراشون ادامه تحصیل و این حرفا بوده (که تا الآن هم در رشته دلخواهشون قبول نشدن). نکته قابل توجه اینه که در حال حاضر خانم الف شاید به خاطر شرایط من (نسبت به خواستگارهای دیگه شون) یا شرایط سنی خودشون یا شاید هم فشاری که از بودن در خانواده احساس می کنند (اینو مطمئن نیستم) تا اینجا به نظر میرسه که در مورد من نظر مثبت دارند؛ در مقابل خانم ب به خاطر آرزوهایی که در زمینه تحصیل دارند و یا ایده آل گرایی مذهبی یا نگرانی ناشی از یک بار تجربه ازدواج ناموفق خواهرشون، در خصوص پذیرش خواستگار محتاط ترند. یعنی میخوام بگم الآن خانم الف یک مورد تقریباً نقد محسوب می شه و خانم ب (و بعضی دخترهای دیگه ای که مطرحند) مورد نسیه که معلوم نیست اولاً قبول کنه یا من خوشم بیاد یا ... .

لازمه اشاره کنم در کنار مسائل بالا پدر و مادرم اصرار دارند که پیگیر برخی موارد دیگر هم بشویم. مادرم هر روز 1 شماره گیر میاره و میخواد من برم دخترهای دیگه رو ببینم. اما بنده فعلاً می خوام این گزینه مطرح رو به یک نتیجه ای برسونم بعد ببینم چه میشه کرد.
حالا به نظر مشاوران محترم و دوستان اسک دینی چه کار می توانم کنم و وضعیت رو چه جوری مدیریت کنم تا بعداً پشیمون نشم که کاش قبل از ازدواج طور دیگری عمل می کردم؟
با تشکر

چطوری به یک دختر مذهبی بگویم که بهش علاقه دارم؟

سلام به همه ی دوستان عزیز
راستش چند وقتیه تو برزخ گیر کردم،به یک دختر مذهبی علاقه مند شدم ،نمیدونم چظوری بهش بگم که میخوام باهاتون بیشتر آشنا بشم(واسه ازدواج )؟؟؟؟؟
از طریق پدر و مادرم هم نمیتونم اقدامی کنم،چون سال آخر دانشگام و کاری ندارم و سربازی هم دارم ،به همین خاطر پدرو مادرم قبول نمیکنن......
خواهشا کمکم کنید دوست ندارم طرفو از دست بدم....راجع ب ش هم تحقیق کردم،همه ازش تعریف میکنن....
دخترای مذهبی کمک کنن......

به نظرتون میتونم از ایشون خواستگاری کنم ؟

[="Tahoma"][="Green"]لا حول و لا قوة الا بالله

سلام
این مشکل یکی از کاربران در تالار گفتمان دیگری هست که دوست داشتم نظر اساتید و دوستان رو هم بدونم

من یک جوان 24 ساله هستم پدرم به رحمت خدا رفته و با مادر و برادر کوچکم زندگی میکنم ، زمان دانشگاه دوستانم که میخواستند ازدواج کنند از من مشاوره میگرفتند و نظرم رو میپرسیدند که هنوز هم بعضاً این کار رو ادامه میدند
کم کم خبر به خانم ها هم رسید و خوشبختانه یا متاسفانه با اعتمادی که داشتند ویژگی خواستگارانشون رو میگفتند و نظر میخواستند (البته بنده از اول بهشون میگفتم که بهتر هست با خانوادشون مطرح کنند نه با پسری مثل من اما چون برخی از خواستگارانشون رو میشناختم شناختی که از اونها داشتم رو به همکلاسیانم میگفتم)
خدا رو شکر که هرگز خیانت هم نکردم ، بجز یک نفر به بقیه دوستان هم گفتم ازدواج کنند که خدا رو شکر طبق خبری که دارم خوشبخت هم هستن
یکی از این خانم ها خواستگاری داشتند که داشتن چنین همسری آرزوی خیلی از دخترها هست
ایشون معاون رئیس یکی از معروفترین بانکهای کشور هستند و پسر خوبی هم بودند و طبق ویژگیهایی که ازشون داده بودند بنده بهشون گفتم که با این ویژگیها بهتر هست که ازدواج کنند اما این کار رو نکردند و وقتی دلیلشون رو پرسیدم گفتند که آدم مغروری بودند و بخاطر غرور چنین خواستگاری رو رد کردند
بعد از اون موضوع چند خواستگار دیگر هم داشتند که ایشون با تلفن یا پیامک نظر بنده رو میپرسیدند و با ویژگیهایی که گفته بودند بنده هم تشویق به ازدواج میکردم اما ایشون با دلایل کاملاً منطقی ازدواج نکردند
در همان زمان دانشگاه هم ایشون اهل رفاقت و دوست داشتن (دوست هم جنس) نبودند و بخاطر همین هم پس از اتمام دانشگاه با کسی ارتباط نداشتند
چند روز قبل ایشون با بنده تماس گرفتند و گفتند که قصد ادامه تحصیل دارند و از بنده چند کتاب خواستند
روزی که برای دادن کتابها بعد از چند ماه ایشون رو دیدم احساس کردم نظرم نسبت به ایشون متفاوت هست ، احساسی که تا بحال نبود
نمیدانم احساسم رو به ایشون بگم یا خیر
مشکلات من این هست
1- من آذری هستم و ایشون کرد و تا جایی که میدانم اصلاً دوست ندارند با آذری ها ازدواج کنند
2- ایشون به احتمال خیلی زیاد باید با مادرم زندگی کنند ، اگر از اول هم نباشه بعد از ازدواج برادرم وظیفه من هست که از مادرم نگهداری کنم (یکی از خواستگارانشون رو به همین دلیل رد کردند)
3- از نظر اوضاع مالی خانواده ایشون وضع بدی ندارند اما من چون پدرم در قید حیات نیستند که پشتیبانم باشند نسبت به خانواده ایشون سطح پایین تری دارم که البته منطقی هم هست و با توجه به همین موضوع نسبتاً از نظر مالی تا حدودی تامین هستم
4- و از همه مهمتر ایشون 5 ماه از من بزرگتر هستند و در صحبتهاشون فهمیدم که همسرشون باید چند سالی از ایشون بزرگتر باشه
5- من تقریباً مذهبی ترین فرد فامیل هستم اما ایشون خیلی از افراد مذهبی خوششان نمیاد گرچه خواهر و دامادشون بسیار مذهبی هستند و خود ایشون هم محجبه هستند و کمی بیش از حداقل ها رو رعایت میکنند و مثل خانواده خودم هستند
6- من دنبال کار بهتری هستم اما ایشون کارمند بانک هستن که البته با کارمند بودنشون مشکلی ندارم
7- و اینکه میترسم با این کار ایشون فکر کنند که بهشون خیانت کردم و نظرشون نسبت به افراد مذهبی بد بشه که این مورد من رو عذاب میده
نمیدانم ازشون برای خواستگاری اجازه بگیرم یا نه
تمام مواردی که گفتم به زیان خودم هست بجز لطف خدا که همیشه با بنده بوده که فکر میکنم کفایت بکنه ، به نظرم حکمتی بوده که بعد از این همه مدت ایشان هنوز ازدواج نکرده اند
البته ایشون خیلی به من اعتماد دارند که این هم هدیه ای از طرف خدا برای بنده روسیاه هست
حدود دو هفته دیگر باز ایشون رو ملاقات خواهم کرد اما نمیدونم بهشون بگم یا منتظر بشم بعد از آزمونشون که حدود سه ماه بعد خواهد بود
اگر دوستان راهنمایی کنند ممنون میشوم

خب دوستان منتظر نظراتتون هستیم
پارسال کلی از این تاپیکها داشتیم که معمولاً با استقبال هم مواجه میشد ، خیلی وقته دیگه خبری از اون تاپیکها نیست
من نظرم رو به این دوستمون گفتم اما نظر من که کارشناسانه نیست بخاطر همین هم ازشون خواستم که با اجازه خودشون مشکلشون رو در این سایت مطرح کنم البته سعی میکنم راضیشون کنم که در سایت عضو بشند چون ایشون بهتر از مشکلشون خبر دارند
امیدوارم جناب حامی هم کمک کنند که حتماً این کار رو خواهند کرد[/][/]

pdf سه كتاب: رهنمودهایی ازدواج - مطلع مهر - گلبرگ زندگي

انجمن: 

كليك كنيد و مطالعه كنيد

[h=2]pdf سه كتاب: رهنمودهایی ازدواج - مطلع مهر - گلبرگ زندگي[/h]
نگران كپي رايت و دانلود نباشيد

کتاب رهنمودهايي براي ازدواج از سايت معاونت فرهنگي موسسه امام خميني
و كتاب مطلع مهر و گلبرگ زندگي
از سایت کتابخوانان حرفه ای گرفته شده است
http://booki.ir/Matches/Resources

رهنمودهایی ازدواج
نویسنده: سید علی اکبر حسینی

خاطرات دانشمند بسیجی شهید احمدی روشن+دستخط شهید احمدی روشن

مقدمه کتاب ((آقا مصطفا)) خاطرات دانشمند بسیجی شهید مصطفی احمدی روشن





گفتند طلب علم واجب است،
اما نگفتند چرا،
تا ما خودمان چشم و گوش باز کنیم و در اعصار مختلف،
چراهای مختلفش را ببینیم.
در یک عصر،علمی را که ناجی دینمان بود،
در عصری دیگر ناجی حریت و آزادی مان،
و امروز استقلالمان;
که نگهبان دینمان است و هم نگهبان حریت و آزادی مان.

وقتی این همه ارزش در گرو علم است ، آیا ارزش و جایگاه ((مداد العلما افضل من دماء الشهدا))بر کسی پوشیده می ماند ؟

ارزش کسی که بر مسند علم نشسته و هم می طهور شهادت را لاجرعه سر کشیده چطور ؟
ما محرومان درک مقام فقاهت و شهادت ، در وصف شهیدان سنگر علم چه می توانیم بگوییم،جز سکوت؟...

حکایت آقا مصطفی
حکایتی چنین است!
موسسه فرهنگی هنری شاهد

به نقل از وبلاگ:افسر110

آیا برنامه گلبرگ دعوت به دروغ گویی و پنهان کاری و فریب می کند؟

سلام علیکم


در برنامه گلبرگ این فرد ((دهنوی)) زمانی دیدم می گفت گذشته یتان را از کسی که قرار است شوهرتان باشد پنهان کنید لزومی ندارد وی از زندگی شما اطلاع داشته باشد!!!!



براستی این حق الناس نیست جناب دهنوی؟!



شاید برای شما تعهد اخلاقی قبل از ازدواج همسرتان مطرح نباشد اما غیرت من شیعه نخشکیده است که نسبت به آن کسی که انتخاب می کنم بی تفاوت باشد و فرقی نداشته باشد که قبلا چه کاره بوده است!!! حیا نمی کنی از رواج چنین حرفهای خانمان سوزی؟!



دینی که به حدی عقلانی است که حتی می گوید برو ببین برادر آن دختری که می خواهی با او ازدواج کنی کیست؟ حال چگونه است که مثلا زندگی غلط یک دختری را قبل از ازدواج و ادامه زندگی بی اثر بداند؟!


این دین مخالف با بدیهیات علمی و عقلی و وجدانی نیست؟!



حقیقتا این دعوت دهنوی دعوت به یله و رها شدن از تعهد اخلاقی دوران مجردی نیست؟!


این قاعده اگر رواج پیدا کند به غیر از امروز ایران ویران شده و امثالش می شود که دختران زهراوار و زینب وار دیگر وجود ندارند ولو در مذهبی ترین خانواده ها؟!



چنین ذهنی وقت فشار درونی و بیرونی با کمک و الهام از ساختارهای غلط اجتماعی (مثل رسانه ها که دعوت به دوستی با جنس مخالف می کنند مثل محیط دانشگاه ها که اوجب واجبات دختران امروزی است بلحاظ کسب امتیاز خیالی مثل سایتهای گفتمان دینی که عملا روی دیوار حیای نابود شده بین حتی دختر و پسر مذهبی را نیز کاملا آسفالت کرده است ووو) هر کاری می کند هر غلطی می کند بعد می گوید خب نهایتا طبق گفته دهنوی عمامه به سر توبه می کنیم و گذشته را نیز از شوهر آینده مخفی می کنیم و به او نیز می گوییم مرا آفتاب هم ندیده است و از مردان فراری ام و حتی الامکان با هیچ مردی سخن نمی گویم با هزار دروغ و دغل و فریب رنگارنگ و تضییع حق الناس و حق ا...!!!!!



براستی دهنوی و موافقینش به من بگویید آیا این دین عدالت است؟!



ادامه زندگی چنین افرادی و نسل چنین زنانی چه می شود ا...اعلم.




ولی قطعا و طبق قاعده های عقلی و علمی بهتر از امروزایران ویران شده ای نیست که بیش از 50 درصد فاحشه ها را متاهلانش تشکیل می دهند طبق گفته نهادهای مسئول و با هزار فیلتری که این سخنان از آن در می آیند....





نفرین باد چنین دین ساختگی که با سوء استفاده از آن سر مردم را برای کسب رضایتشان کلاه می گذارند و دین خدا را هم نابود می کنند با این حلال سازی حرام ها و حرام سازی حلال ها.

آیا وجودِ علاقه به طرف مقابل قبل از ازدواج لازم است؟

با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز و کارشناسان محترم
من دختری نسبتا مذهبی هستم که اهل دوستی با پسران توی دانشگاه نبودم، اما خیلی آدم عاطفی و احساساتی هستم و این جنبه شخصیتی ام توی ارتباط با پدر و مادر و خواهر و برادرم کاملا مشهوده.
خواستگاری دارم که شرایط نسبتا مناسبی داره و تا حالا سه جلسه با هم صحبت کردیم، ظاهرا که مشکل خاصی نداره، اما من به هیچ وجه نسبت به ایشون احساس علاقه نمی کنم و کششی نسبت بهش ندارم!!!
حتی بعد از گذشت این دو ماه اصلا دلم براش تنگ نمیشه، آیا این مسئله عادیه؟ آیا اگه قبول کنم و بله رو بگم، بعدا به ایشون علاقمند میشم؟!

من نتونستم عیب و ایراد قابل توجهی توی ایشون پیدا کنم، اما به دلم هم نمی شینه! یعنی وقتی باهاش حرف می زنم، احساس لذت نمی کنم، حرفاش برام خیلی جذاب نیست!
ایشون خیلی مذهبیه و من می ترسم آدم خشکی باشه و زیادی تعصب به خرج بده و سختگیری کنه. از خودش سعی کردم با سوال های غیر مستقیم این مسئله رو بپرسم، اما واضحه که هیچ کی نمیاد بگه : بله، من آدم خشک و کم حوصله و متعصبی هستم!!!!
چی کار کنم که دلم باهاش همراه بشه؟ آیا میشه ریسک کنم و بگم ایشاالله بعدا بهش علاقه پیدا می کنم؟!!
من همیشه دوست داشتم با همسرم یه ارتباط عاطفی قوی و عاشقانه داشته باشم، نمی خوام بعدا احساس شکست و سرخوردگی بکنم.

فکر می کنم ازش "بدم" نیومده، اما خب "خوشم" هم نمیاد اصلا!!! وقتی به قرار گرفتن در کنارش فکر می کنم، اصلا حس خوبی بهم دست نمیده!! تکلیف من چیه؟!
لطفا دوستانی که متأهل هستند و تجربه مشابهی داشتند، راهنمایی کنند! یا دوستان مجردی که همین مشکلو دارن!
ممنون

♥•¤*ازدواج در سیره فاطمی*¤•♥ ازخواستگاری تاآغاز زندگی مشترک حضرت زهرا♫صـوتی

انجمن: 

ازدواج در سیره ی فاطمی

class: grid width: 500 align: center

آیة الله سید احمد خاتمی
خواستگاری (1)
خواستگاری (2)
خواستگاری (3)
مهریه ی حضرت زهرا (س)
جهیزیه ی حضرت زهرا (س)
مراسم ازدواج حضرت زهرا (س)
شب عروسی حضرت زهرا (س)
حاشیه های عروسی حضرت زهرا (س)
آغاز زندگی مشترک (1)
آغاز زندگی مشترک (2)
آغاز زندگی مشترک (3)