جمع بندی ماده اولیه آفرینش چه بوده است؟

تب‌های اولیه

424 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام.
بننا منظورم نیست. بنا و ساختمان را مدنظر دارم.
مهندسی که بنا را ساخته می گوید این بنا از چیزی شبیه بتن درست شده.
اما خود بنا و ساختمان می گوید از نبتنگاکل درست شدم.
کدام درست می گویند؟

antijahl;783781 نوشت:
سلام.
بننا منظورم نیست. بنا و ساختمان را مدنظر دارم.
مهندسی که بنا را ساخته می گوید این بنا از چیزی شبیه بتن درست شده.
اما خود بنا و ساختمان می گوید از نبتنگاکل درست شدم.
کدام درست می گویند؟

سلام
بله این که منظور شما خود بنا و ساختمان باشد در ذهنم بود اما به هر شکل سوالات همان سوالات هستند.
اما
کدام درست میگویند؟
این تضادی که شما تصویر کرده اید به نظرم همان تقابل عقل و تجربه با دین است.
عده ای گویند عقل کافی است اما دین میگوید نه عقل و تجربه ی شما محدود است.
یک طرف میگوید من باید بشناسم و درک کنم تا ایمان بیاورم. طرف دیگر میگوید میتوان بدون فهمیدن نیز به کسی یا منبعی اعتماد کرد.
دین میگوید اگر خدا چیزی گفت حتما درست گفته است و الا خدا نیست. و علم و معرفت او بیشتر و قابل اعتمادتر است. و هر اشکال و تضادی از بنا و مخلوق منشا میگیرد.
حالا در مثال شما
ممکن است بنا بگوید چطور معرفت من به خودم درست نباشد؟
بله اگر بنا، منبع معرفتی بالاتر از خود را نداشت، میتوانست به معرفت خود عمل کند.
اما وقتی خودش منبع معرفتی بالاتر را پذیرفته است پس معرفت خودش به خودش و محیط را ناقص میداند. مثلا وارد اتش میشود با اینکه تجربه و معرفت او میگوید وارد نشو!
حالا ممکن است بنا بگوید اصلا مهندسی وجود ندارد و بنای دیگری بگوید مهندسی وجود دارد.
به عبارتی یک بنا ، منبع معرفتی بالاتر و قابل اعتماد را پذیرفته و یک بنا ان را انکار میکند.
در این تضاد سخن چه کسی درست است؟
...
یا یک بنا میگوید همه بناها از بتن هستند و بنای دیگر میگوید از کاه گل و دیگری، چیزی دیگر...

بسیار خوب جناب وطاها.پاسخ شما مفهوم بود.شما می فرمایید حق با خداست و امام اشتباه می کند.حالا اجازه بدهید جناب عامل پاسخ این سوال را بدهند.

antijahl;783794 نوشت:
بسیار خوب جناب وطاها.پاسخ شما مفهوم بود.

شما می فرمایید حق با خداست و امام اشتباه می کند.

حالا اجازه بدهید جناب عامل پاسخ این سوال را بدهند.

پس مفهوم نبوده است.
از همان ابتدا گفتم من چنین تضادی بین سخن خدا با امام ندیدم تا بخواهم خدا را بر امام مقدم کنم.
و به همین دلیل گفتم
اگر میتوانید به صورت گزاره های منطقی این تضاد را نشان دهید
که نتوانستید.
اصلا علم منطق برای همین است.
وقتی کسی برداشت خود را در قالب گزاره های منطقی مینویسد اشتباهات یا احیانا دروغگویی اش بر ملا میشود.
ایا شما میتوانید این تضاد را با زبان منطقی نشان بدهید؟
انسان ها وقتی ادعایی میکنند اگر روی اثباتش هم وقت بگذارند خیلی مفید است.
........
من اصراری به گفتگو ندارم
در دومین پستم به ان متذکر شدم.
اما این امر دلیل نمیشود که اگر شما سوال میپرسید یا نقد میکنید یا نتیجه میگیرید من از اندیشه ام دفاع نکنم. تفاوتی ندارد نقل بگیرید یا نگیرید Smile
( دیده ام که خداناباورها وتجربه گراها به دین داران خرده میگیرند که چرا بدون دانش و از روی تعصب، چیزهای خرافی و دروغین را به علم گرایان و خداناباوران نسبت میدهید؟ چنانکه در این هفته اخیر در سخنان یکی از همین ها دیدم. در مقابل شما نیز بدون دانش کافی و بدون منطق چنین نسبتهایی را به دین میدهید. ثبت العرش ثم انقش.)
موفق باشید

درود بر شما جناب وطاها.
پس جنابعالی تضادی بین "شیء" و "لامن شیء" نمی بینید. همینطور است؟
یعنی شما هر دو را یکی می دانید.
اما حضرت علی این دوتا را یکی نمی داند!
از ایشان پرسیده اند و ایشان هم در جواب فرموده اند خلقت موجودات از "شیء" نبوده، بلکه از "لامن شیء" بوده.
در اینصورت شما که تضادی بین این دو نمی بینید، کلام امام را اشتباه می دانید. زیرا برخلاف نظر صحیح شماست.

درود بر شما جناب وطاها.
پس جنابعالی تضادی بین "شیء" و "لامن شیء" نمی بینید. همینطور است؟
یعنی شما هر دو را یکی می دانید.
اما حضرت علی این دوتا را یکی نمی داند!
از ایشان پرسیده اند و ایشان هم در جواب فرموده اند خلقت موجودات از "شیء" نبوده، بلکه از "لامن شیء" بوده.
در اینصورت شما که تضادی بین این دو نمی بینید، کلام امام را اشتباه می دانید. زیرا برخلاف نظر صحیح شماست.

antijahl;783830 نوشت:
درود بر شما جناب وطاها.
پس جنابعالی تضادی بین "شیء" و "لامن شیء" نمی بینید. همینطور است؟
یعنی شما هر دو را یکی می دانید.
اما حضرت علی این دوتا را یکی نمی داند!
از ایشان پرسیده اند و ایشان هم در جواب فرموده اند خلقت موجودات از "شیء" نبوده، بلکه از "لامن شیء" بوده.
در اینصورت شما که تضادی بین این دو نمی بینید، کلام امام را اشتباه می دانید. زیرا برخلاف نظر صحیح شماست.

درود

میدانید جناب انتی جهل
من نمیدانم من باید سخنان شما را بازنویسی و سر و سامان بدهم یا خودتان
الان اگر قرار باشد سخنان شما را به همرا ابهامات و تناقضاتش بررسی کنم باید برای یک کلمه شما چندین و چند فرض مطرح کنم که چه بسا خودتان بنا به سابقه بگویید اینکه منظورم نبود انکه منظورم نبود بعد گفتگو میشود کلاف سر درگم.
مثلا وقتی خواننده همین چند پست را بخواند شاید به این توجه کرده باشد که شما به سوالات من پاسخی نداده اید در حالی که من سعی کردم به سوالات شما پاسخ بدهم.
همین مسئله ساده برای انسان منطقی و طالب حقیقت معنای زیادی دارد.
چه بسا من حدث میزدم گیر کار فلان جاست و از شما سوالی میپرسیدم اما شما پاسخی نمیدهید.
مثال دیگر من میتوانستم در پستی از شما بپرسم منظورتان از بنا چیست؟
یا خیلی سوالات دیگر
اما وقتی پاسخ های مبهم و از هم گسسته شما را میبینم
ان را بیفایده میدانم.
لذا شما اگر طالب حقیقت هستید لطفا سعی کنید ادعای خود را با مقدماتش از روی منابع نقلی و عقلی ثابت کنید.
یا لا اقل به سوال های پیشین فکر کنید.
بین شی و لا من شی تضاد است اما شما روی گزاره ها و انتساب انها و برداشتتان صحبت میکنید نه صرفا کلمات. اگر چه کلمات مهم هستند.
مثلا کسی میگوید جهان از لا من شی است
دیگری میگوید لا من شی چیست؟
ان یکی میگوید: چیزی است.
و دیگری میگوید پس لا من شی که همان شی است.
....
موفق باشید

نقل قول:
من نمیدانم من باید سخنان شما را بازنویسی و سر و سامان بدهم یا خودتان
الان اگر قرار باشد سخنان شما را به همرا ابهامات و تناقضاتش بررسی کنم باید برای یک کلمه شما چندین و چند فرض مطرح کنم که چه بسا خودتان بنا به سابقه بگویید اینکه منظورم نبود انکه منظورم نبود بعد گفتگو میشود کلاف سر درگم.

درودها بر شما جناب وطاها.
بنده جای شما باشم منبعد با فردی مثل آنتی جهل صحبت نمی کنم و اجازه می دهم جناب استاد عامل پاسخ او را بدهد.
پیشاپیش از عدم پاسخگویی های آتی شما سپاسگزارم استاد.

antijahl;783878 نوشت:
درودها بر شما جناب وطاها.
بنده جای شما باشم منبعد با فردی مثل آنتی جهل صحبت نمی کنم و اجازه می دهم جناب استاد عامل پاسخ او را بدهد.
پیشاپیش از عدم پاسخگویی های آتی شما سپاسگزارم استاد.

درود
من که گفتم برای چه پست میگذارم.
من از اندیشه خود دفاع کردم.
و نشان دادم شما نتوانستید ادعای خود را ثابت کنید.
و چیزهای دیگری نیز مشخص شد که لازم نیست توضیح بدهم...
به یاد دارم کسی گفته بود ایا امکان دارد کسی سوال کند و فقط کارشناس پاسخ بدهند؟
من نمیدانم به او چه جوابی دادند.
اما فعلا که ازادیم از شما نقل بگیریم و تناقضات و ابهامات گفتار شما را نشان بدهیم.
موفق باشید.

سلام علیکم

antijahl;783628 نوشت:
مهندس هم اگر بنای "مختار" و دارای اختیار و اراده بسازد، از اعمالی که این بنای بااختیار در آینده انجام خواهد داد، بی خبر خواهد بود!
بحث بر سر موجود مختار است، نه جمادات بی اختیار.

مسلما علم به عاقبت موجود مختار بسیار مشکل تر است از علم به جمادات.
اما علم الهی حد ندارد و این به معنای تسلط بر همه موجودات و افعال آنهاست و با علم ما قابل قیاس نیست!
وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً (اسراء/85)؛ و از دانش و علم جز اندكى به شما(انسانها) نداده اند...

antijahl;783628 نوشت:
اینم شاهد گفته ی بنده:
الان خدا به شما تخفیف داد و "دانست" در شما ضعفی است...66 انفال

این آیه مربوط به علم فعلی الهی است که در مقام تحقق اشیاء است. اما علم ذاتی قبل از تحقق اشیاء وجود دارد.
البته باید آیات قران رو در کنار هم در نظر گرفت. چرا که ما این آیات رو هم داریم:

1.

رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفي‏ وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (ابراهیم/38)
پروردگارا! تو مى‏ دانى آنچه را ما پنهان و يا آشكار مى‏ كنيم؛ و چيزى در زمين و آسمان بر خدا پنهان نيست!

2.

وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ (انعام/59)
كليدهاى غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، كسى آنها را نمى‏ داند. او آنچه را در خشكى و درياست مى‏ داند؛ هيچ برگى (از درختى) نمى‏ افتد، مگر اينكه از آن آگاه است؛ و نه هيچ دانه‏ اى در تاريكيهاى زمين، و نه هيچ تر و خشكى وجود دارد، جز اينكه در كتابى آشكار [= در كتاب علم خدا] ثبت است‏.

3.

أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (توبه/78)
آيا نمى‏ دانستند كه خداوند، اسرار و سخنان درگوشى آنها را مى‏ داند؛ و خداوند داناى همه غيبها (و امور پنهانى) است؟!

روایاتی هم در این زمینه وجود داره:

1. محمد بن مسلم مى‏ گويد از حضرت صادق(ع) پرسيدم معناى اين آيه چيست؟

يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‏:
خداوند پنهان و پنهان‏تر را مى‏ داند
حضرت فرمود:
«السر ما کتمه فی نفسک و اخفى ما خطر ببالك ثم انسيته»
پنهان چيزى است كه در باطن خود پوشيده داشتى، و پنهان‏تر چيزى است كه بر خيالت گذشته، سپس آن را فراموش كرده‏اى.(معاني الأخبار، ص : 143)

2. ابو على قصاب مى‏ گويد در محضر حضرت صادق(ع) گفتم:

«الحمد لله منتهى علمه فقال: لا تقل ذلك فانه ليس لعلمه منتهى»
خدا را ستايش مى‏ كنم تا مرز پايان علمش، فرمود اينگونه مگو زيرا براى علم خدا پايانى نيست. (التوحيد (للصدوق)، ص 134)

3. یكى از یاران امام ابوالحسن على بن موسی الرضا(علیه السلام) نامه اى خدمت‌اش نوشت:

«سَئَلَ عَنِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ أَكانَ یَعْلَمُ الأَشْیاءَ قَبْلَ اَنْ خَلَقَ الاَشْیاءَ وَ كَوَّنَها؟ اَوْلَمْ یَعْلَمْ ذلِكَ حَتّى خَلَقَها وَ اَرادَ خَلَقْها وَ تَكْوِیْنَها؟ فَعَلِمَ ما خَلَقَ عِنْدَ ما خَلَقَ وَ ما كَوَّنْ عِنْدَ ما كَوَّنَ، فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ: لَمْ یَزَلِ اللهُ عالِماً بِالاَْشْیاءِ قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَ الأَشْیاءَ كَعِلْمِهِ بِالأَشْیاءِ بَعْدَ ما خَلَقَ الاَْشْیاءَ»: «سؤال او درباره خداوند عزّوجل بود كه آیا موجودات را قبل از آفرینش و تكوین مى داند؟ یا این كه قبل از خلقت و اراده خلقت و تكوین آنها از آنها با خبر است؟! امام(علیه السلام) به خط خودشان در جواب چنین مرقوم داشتند: "خداوند همیشه به موجودات عالِم بوده قبل از آن كه آنها را بیافریند همانند علم او به اشیاء بعد از خلقت آنها".(اصول كافى، جلد1، صفحه 107)

4. اميرمؤمنان(ع) مى‏ فرمايد:

«قَسَمَ اءَرْزاقَهُمْ وَ اءَحْصَى آثارَهُمْ وَ اءَعْمَالَهُمْ وَ عَدَدَ اءَنْفُسِهِمْ وَ خَائِنَةَ اءَعْيُنِهِمْ وَ مَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ مِنَ الضَّمِيرِ وَ مُسْتَقَرَّهُمْ وَ مُسْتَوْدَعَهُمْ مِنَ الْاءَرْحَامِ وَ الظُّهُورِ إ لَى اءَنْ تَتَنَاهَى بِهِمُ الْغَايَاتُ:»
روزى‏هاى موجودات را تقسيم كرد، و آثار و اعمالشان و عدد نفس‏هايشان را حساب نمود.
به خيانت چشم‏ها آگاه، و به آنچه در سينه‏ ها پنهان مى‏ كنند داناست، و به قرارگاهشان در ارحام و گذرگاهشان در اصلاب تا به نهايت وجودشان برسند عالم است.(نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص : 122)

سلام

آورورا;783677 نوشت:
اگر a نظریه اثبات شده ای مطابق با متن قرآن باشه، موید/مصداق نظریه اعجاز علمی قرآنه.
اگر a نظریه ابطال شده ای مطابق با متن قرآن باشه، مبطل نظریه اعجاز علمی قرآن نیست.
در غیر این صورت ایشون باید قائل به نظریه بیگبنگ باشن یا پیشبینی نظریه توسط قران رو تصمیم ناپذیر بدونن.

نهایت چیزی که نویسنده در متن نتیجه گرفته، هم خوانی نظریه با تعابیر قرانه، نه اثبات نظریه با قران و یا پیشگویی دقیق آن. اینهم به دلیل استعاری بودن برخی آیات و احتمال خطا در فهم آنهاست.
در هر حال اگر مدعی اثبات شده فرض شود، این مغالطه جا دارد اما اگر صرفا یک احتمال مطرح شود، نه.

ممنون از تبیین اشکال

سلام

Dahim Darni;783631 نوشت:
شاید جالب باشد که دقت کنید : یک بار ندیدیم و نشنیدیم که علمای اسلامی بگویند فلان موضوع علمی با قرآن به دست آمده و در طرح آن پیش قدم باشند ، بلکه برعکس .. گویا منتظر نشسته اند ببینند از غرب چه پیشرفتی بیرون می آید تا آیه یا روایتی در باب آن بتراشند ... مشکل من هم همین قسمت است .

تا حدودی حق باشماست!
مسلمین در این اواخر خیلی منفعل عمل کرده اند و به جای کشف مطالب علمی از ایات و روایات، به تطبیق انها پرداخته اند...
البته اگر علوم انسانی را هم علم بدانید! مطالب زیادی از آیات و روایات بدست آمده.

antijahl;783878 نوشت:
بنده جای شما باشم منبعد با فردی مثل آنتی جهل صحبت نمی کنم و اجازه می دهم جناب استاد عامل پاسخ او را بدهد.

و طاها;783911 نوشت:
اما فعلا که ازادیم از شما نقل بگیریم و تناقضات و ابهامات گفتار شما را نشان بدهیم.
موفق باشید.

درود بر هر دو بزرگوار...
و ممنون از مشارکت شما
اما این نکته رو هم مد نظر داشته باشید که با احترام متقابل به نتیجه خواهیم رسید ان شا الله...
جناب انتی جهل بنده گمان کردم با پاسخهای سرکار حبیبه به نتیجه رسیده باشید. اگر سوال باقی است تکرار بفرمایید تا بحث بشه.

إِنَّمَا أَمْرُكَ إِذَا أَرَدْتَ شَيْئاً أَنْ تَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

با توجه به نص صریح قرآن که "شیء" را قبل از ایجاد مورد اشاره و خطاب قرار داده، با حدیث ذکر شده در تضاد است که فرموده قبل از ایجاد "لا من شیء" ماده ابتدایی آفرینش بوده:

درود بر شما جناب عامل.
گگویا در شلوغی مطالب سوال بنده دیده نشد.
باا تشکر از پاسخگویی شما.

نقل قول:
این آیه مربوط به علم فعلی الهی است که در مقام تحقق اشیاء است. اما علم ذاتی قبل از تحقق اشیاء وجود دارد.

سلام جناب عامل.
این می شود تایید علم حصولی خدا از جانب شما که موافق نظرات بنده و مخالف نظر جناب عرفان علوی ست.
اما یادمه وقتی بین من و ایشون بر سر همین حصولی بودن علم فعلی خدا بحث در جریان بود جنابعالی دو پست از ایشون رو لایک فرمودید که در اون ایشون وجود علم حصولی برای خداوند رو ناممکن دونستند.
احتمالا نخوانده لایک فرمودید!

نکته ی بسیار ظریفی را طی تحقیقاتم دریافتم که نظر شما به آنها جلب می کنم:
احادیث و روایاتی که دلالت بر علم ذاتی خدا به افعال موجودات، قبل از ایجاد دارند، یا بی سند هستند و قابلیت استناد در مباحث علمی جهت نتیجه گیری ندارند، مثل نهج البلاغه؛ یا اسناد صحیح ندارند، مثل روایات کافی و مناقب آل ابی طالب و عیون اخبار الرضا و ...
به این معنا که وقتی از قرآن سندی مبنی به علم خدا ارائه می شود، عالمیت خدا به رویدادها را "حین" روی دادن می رساند، نه قبل از آن.
مثلا آیه ای دال بر علم ازلی خداوند بر وقوع عذاب در دست نیست، بلکه آیات شهادت می دهند اراده بر عذاب پس از آفرینش موجودات انجام شده.
اینکه خدا غیب می داند، مطلوب شما را استحصال نمی کند. مثلا زنبور از بوهای غیب در نزد انسان باخبر است!
یا گربه سانان در تاریکی به اشیایی که از چشم ما غایب است عالمند.
بعضی حیوانات چند لحظه قبل از زلزله به آن علم دارد.
اینها مصداق علم غیب است که منحصر و محصور در علم خدا فقط نیست.
آنچه شما درصدد اثبات آنید، بسیار فراتر از این موارد جزئیست.
آنچه موجود است و از دید ما پنهان که معدوم نیست! حالا خدا به آن علم داسته باشد! علم غیب همین است. اما بحث اینجاست که خدا طبق ادعای شما باید به معدوم قبل از ایجاد علم داشته باشد و به اعمال آینده ی آن، که چنین سندی در قرآن نیست!
آنچه در قرآن هست نهایتا علم به موجودات و افعالشان را بعد از ایجاد اثبات می کند نه قبل از آن.
و نکته ی مهم مورد نظر بنده این تفاوت بسیار مهم بین قرآن و احادیث و روایات بی سند یا ضعیف السند است.
پس علم به موجودات و افعال شان حین اینکه موجود هستند، دلالت بر علم به موجودات و افعالشان در علم و قبل از ایجاد ندارد.
با این تفسیر، خدا الان آگاه است در فکر من چه می گذرد اما آگاه نیست و علم به افکار نیم ساعت بعد من ندارد.
زیرا افکار نیم ساعت بعد من، الان معدوم هستند!

antijahl;783521 نوشت:
سلام و درود بر شما.
جبری که در این حالت بوجود میاد از جانب علم ذاتی خداست.
ببینید، علمی که از ابتدا تا انتهای هستی درش هست باجزییات، هیچ تغییری درش نیست، و ازلی ابدی هم هست، همین علم همه، حتی خود خدا رو هم وادار به طی مسیری می کنه که در خودش ثبت داره.
وقتی در علم ذاتی حق ثبت شده مثلا انسان با این درجات و کیفیات، دیگر اراده و فعل حق قادر نیست از ابجاد انسان امتناع کند زیرا در اینصورت در علم ذاتی خدا تغییر ایجاد خواهد شد.

اما بنده نظرم این است که خدا قبل از ایجاد موجود به آن علم ندارد زیرا موجود ایجاد نشده معدوم است.
علم خدا تنها مقادیری از علم و قدرت خدارا می تواند اندازه گیری کند. مثلا این مقدار علم و قدرت حامل این تواناییها و قابلیت ها خواهد بود.
این مقادیر را خدا شیء می داند.
زمانی که اراده بر ایجاد اشیا قرار بگیرد، موجودی که با آن میزان علم و قدرت ایجاد شد، نامش انسان است و دیگر در مرتبه ی علم فعلی و ارادی حق وجود دارد نه مرحله ی لایتغیر ذات.

با سلام.

علم مسبوق به اراده است تا علم به چیزی نباشد ایجاد ان ممکن نیست،در ثانی اراده از مقام فعل انتزاع میشه به عبارتی موجودات امکانی نیز منشا یک امر انتزاعی نیستند،بلکه وجود موجودات ناشی از علم است که البته در مقام ذات علم عین قدرت است.....پس خدا قبل از خلقت به انچه خلق میکند علم دارد چون علم فعلی حق ناشی از علم ذاتی است به عبارتی علم ذاتی مقدم بر علم فعلی حق است واینجور نیست که علم فعلی حق چون خارج از ذات حق است پس در مقام ذات از این علم خبری نیست.....این را بوعلی گفته که صور ماهیات همه خارج از ذات است و قائم به ذات ،که همین مشکل رو برای او ایجاد کرده که علم ذاتی حق به موجودات را منتفی میکند.....

در موضوع جبر نیز علم حق هیچ دخلی در جبر ندارد،حتی در زبان متعارف نیز گفته میشه اگر خدا بخواهد نه اینکه اگر خدا بداند....

ولی خود خواست و مشیت و اراده حق متاخر از علم است و ربطی به علم حق ندارد...بلکه علم حق که یک امر وجودی است هیچ وقت به یک امر عدمی تعلق نمیگیرد و البته اون شئ نیز که خدا گفته اشاره به مقام علمی اون شئ داره نه مرتبه عدمی اون شد اصلا عدم چیزی نیست تا مورد اشاره هم قرار بگیره.....انشان نیز که علمش بسیار محدود است در صورت تفصیل یک علم در ذهنش به مقام اجمالی ان توجه میکند تازه این خود خیلی ناقصه....

سلام و درودها بر شما جناب عرفان علوی.
در مورد عبارت قرمزرنگ قبول دارم جمله کمی ابهام زاست. بهتر بود موجود رو در گیومه می آوردم تا تاکید بیشتر به وجود و ایجاد رو نشون بدم.
عرضم اینه که خدا در علم ذاتی اش علم به "وجود" معدومات نداره، و در ادامه توضیح دادم که علم ذاتی خدا به تقدیرات ممکن یا همون ماهیات معدوم تعلق میگیره.
بعد از ایجادشون، به "وجود"شون.
وگرنه دیگه ایجاد معنایی نداره.
ابن سینا تا اینجا این معما رو خوب حل کرد اما ادامشو نتونست محاسبه کنه و به خطا رفت.
اما همینقدر که تونست تا اینجا برسه که علم ذاتی امکان نداره به وجود تعلق داشته باشه بازم عالیه.
بنده هم ابتدا موافق نظر صدرا بودم. اما بعد از سالها تفکر موفق شدم تناقضات این مسئله ی مهم رو پیدا کنم. علم کلام، بعد از خود خدا، سخت ترین سوال هوش دنیاست و ضریب هوشی بالایی رو طلب می کنه.
بنده اطمینان دارم یکی دو ماه با شما در این باب صحبت و بحث کنم، در نهایت شما متقاعد خواهید شد تنها نظریه ی بدون اشکال همینه که بنده بهش رسیدم.
متاسفانه نظریات اشتباه اونقدر تبلیغ شدن که بعلت تواتر بعنوان علم پذیرفته شدند.
و مشکل اینجاست تعداد کسانی که قادر به درک روش حل این مسئله هستند خیلی کمه. شاید در هر عصری فقط چند نفر توان ادراک این استدلالاتو داشته باشن.
بنده فکر می کنم شما این قابلیت رو داشته باشید. با شما وقت میگذارم چون دارم حس می کنم نظراتمون داره به هم نزدیک میشه.

antijahl;784147 نوشت:
سلام و درودها بر شما جناب عرفان علوی.
در مورد عبارت قرمزرنگ قبول دارم جمله کمی ابهام زاست. بهتر بود موجود رو در گیومه می آوردم تا تاکید بیشتر به وجود و ایجاد رو نشون بدم.
عرضم اینه که خدا در علم ذاتی اش علم به "وجود" معدومات نداره، و در ادامه توضیح دادم که علم ذاتی خدا به تقدیرات ممکن یا همون ماهیات معدوم تعلق میگیره.
بعد از ایجادشون، به "وجود"شون.
وگرنه دیگه ایجاد معنایی نداره.
ابن سینا تا اینجا این معما رو خوب حل کرد اما ادامشو نتونست محاسبه کنه و به خطا رفت.
اما همینقدر که تونست تا اینجا برسه که علم ذاتی امکان نداره به وجود تعلق داشته باشه بازم عالیه.
بنده هم ابتدا موافق نظر صدرا بودم. اما بعد از سالها تفکر موفق شدم تناقضات این مسئله ی مهم رو پیدا کنم. علم کلام، بعد از خود خدا، سخت ترین سوال هوش دنیاست و ضریب هوشی بالایی رو طلب می کنه.
بنده اطمینان دارم یکی دو ماه با شما در این باب صحبت و بحث کنم، در نهایت شما متقاعد خواهید شد تنها نظریه ی بدون اشکال همینه که بنده بهش رسیدم.
متاسفانه نظریات اشتباه اونقدر تبلیغ شدن که بعلت تواتر بعنوان علم پذیرفته شدند.
و مشکل اینجاست تعداد کسانی که قادر به درک روش حل این مسئله هستند خیلی کمه. شاید در هر عصری فقط چند نفر توان ادراک این استدلالاتو داشته باشن.
بنده فکر می کنم شما این قابلیت رو داشته باشید. با شما وقت میگذارم چون دارم حس می کنم نظراتمون داره به هم نزدیک میشه.

با سلام

جناب انتی جهل فکر میکنم شما بین عدم نسبی و عدم مطلق خلط کردین عدم نسبی همین عدمیات زمانی هستند که نسبت به زمان میسنجیم یا معدومات علی و معلولی که نواقص معلول در علت معدوم است خبر از عدم نسبی که مشکلی نیست مانند خبر از اینده اشخاص حتی به وسیله بندگان صالح یا اخبار جوی معمولی ...امری اگر معدوم مطلق باشد که اصلا پوچ و باطل است ولی معدومات نسبی همگی دارای ظرف وجودی خود هستند که البته مراتب امکانی بین انها مباینت ایجاد نموده مثل همین زمان و مکان و حوادث متعلق به ان ...موجود مادیست که در متن این حوادث واقع شده وگرنه برای یک موجود خارج از زمان توالی زمان بی معنی است.فرضا شما اگه یک موجود سه بعدی رو وارد دنیای موجودات دو بعدی کنی موجودات دو بعدی فقط مقاطعی که منطبق با جهان انهاست رد درک میکنند نه همه اون موجود رو و فکر میکنند قبل از اون مقطع موجود معدوم بوده وبعد از اون نیز معدومه هنوز نیومده در حالی که موجود سه بعدی در ظرف وجودی دیگری وجود دارد....توالی عبور این موجود سه بعدی حکم زمان رو برای دو بعدیا داره....

علم حق نیز بلا تشبیه اینطوریه در هر مرتبه جوری نمود میکنه تا میرسه به مرتبه مادی یعنی ظهور علم حق در مراتب مادی یک جا نمیتونه مظروف قرار بگیره ماده بهش حد میده مانند دست انسن و دریا حد از گنجایش دست است نه از دریا....

[="Franklin Gothic Medium"]

lili2020;781844 نوشت:
عدم نمی تونه منشا هستی باشه پس از نیستی نمی شه جهانی خلق کرد پس سوالی که میمونه اینه که ماده اولیه آفرینش ما چی بوده؟

antijahl;783130 نوشت:
درود بر همگی.
در قرآن داریم هنگامی که خدا اراده اش بر تحقق "شیء" ای قرار گیرد، چون بگوید موجود شو موجود می شود.
خود خدا می گوید قبل از اراده بر موجودیت، شیء وجود داشته. زیرا مورد اشاره و اراده ی خدا قرار گرفته، سپس موجود شده.
با این "شیء" که خود خدا در قرآن از آن نام برده چکار کنیم؟
یعنی خود خدا بی خبر بوده که آن شیء نیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
در حدیث عمران صائبی امام رضا علیه‌السلام فرموده‌اند که اول چیزی که خداوند خلق کرد مشیت او بوده است ... مشیت یعنی خواست و اراده‌ی خدا، یعنی سنت‌های الهی، یعنی قوانین و قوانین دنیا همگی تحدید سنت‌های الهی هستند به دنیا ... مشیت خداوند برای خلقت کل این عالم وجود مانند اصول موضوعه در ریاضیات می‌باشد، وقتی اصول موضوعه مشخص شوند مطابق با این اصول برخی از موضوعات ممکن‌الوجود می‌شوند، به معنای جایزالوجود ... مثلاً شما اگر اصول موضوعه‌ی اوقلیدوس را مشخص کنید و بعد فضا را مثلاً ۲ بگیرید ناگهان به صورت بالقوه یک صفحه‌ی صاف مقابل خود دارید که تمام اشکال اوقلیدوسی به صورت بالقوه در آن وجود دارند، گرچه تا کسی با مداد آن اشکال را رسم نکند آن‌ها بالفعل نخواهند شد، اما به وضوح تمام اشکال غیراوقلیدوسی مانند مثلثی که جمع زوایای آن کمتر یا بیشتر از ۱۸۰ درجه باشد در این صفحه حتی به صورت بالقوه هم وجود ندارند و در نتیجه ممتنع‌الوجود می‌باشند، حالا شما فرض کنید مشیت خداوند طور دیگری می‌بود، بالتبع تمام موجودات بالقوه‌ی این عالم متفاوت می‌شد ...
ماده‌ی اصلی خلقت خداوند برای این عالم وجود (که لزومی هم ندارد تنها عالم وجود باشد چرا که دلیلی نداریم این مشیتی که اولین مخلوق خدا بوده است تنها صورت ممکن بوده باشد، البته ممکن بودن در اینجا دیگر به معنای خودسازگار بودن است و نه در قابل قوانین بالادستی) پس می‌شود مشیت خداوند و اراده‌اش که به این عالم تعلق گرفته است ... اینک که تمام موجودات این عالم به صورت بالقوه موجودند دیگر می‌توان به آنها گفت که موجود باش تا بی‌درنگ موجود گردند ...
با این وجود اگر بحث محدود در دنیا و خلقت دنیا بشود، معمول است که دنیا را مادی می‌گیرند و منشأ ماده را هم ماده‌ی اولی یا هیولا می‌گیرند ... فیزیک جدید هم دارد به نظریاتی می‌رسد که سازگار با این نظر باشد ... هیولا را برخی دوست دارند انرژی بگیرند که قوه‌ی انجام کار است، ولی مهم‌تر از آن این است که که اگر ما یک میدان انرژی پتانسیل داشته باشیم گرادیان این میدان انرژی می‌شود نیرو و اصل وجودی ماده هم نیرو است، تا جایی که حقیر فهمیده‌ام ... رگه‌های این نظریه را در فیزیک نوین ظرف چند سال گذشته می‌توان بسیار دید که اگر تمایل داشتید در موردشان تحقیق کنید ... راستی معروف است که هیولا را در کلام و فلسفه متفاوت از جزء لا یتجزّی می‌گیرند، ولی این مسأله یک سابقه‌ی تاریخی دارد و این نظر درست نیست اما متأسفانه چند قرن قبل که این مسأله را به عنوان حل شده کنار گذاشتند ریاضی‌اشان به اندازه‌ی کافی قوی نبود، مگرنه همان قرون ابتدایی اسلام برخی از متکلمین نظریات خیلی قوی در مورد منشأ ماده دارند که تنها بعد از معرفی بهشت کانتور توسط جورج کانتور برای خیلی‌ها قابل درک شده است، یعنی ان شاء الله که شده باشد ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

سلام علیکم

antijahl;784045 نوشت:
إِنَّمَا أَمْرُكَ إِذَا أَرَدْتَ شَيْئاً أَنْ تَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
با توجه به نص صریح قرآن که "شیء" را قبل از ایجاد مورد اشاره و خطاب قرار داده، با حدیث ذکر شده در تضاد است که فرموده قبل از ایجاد "لا من شیء" ماده ابتدایی آفرینش بوده:

همونطور که دوستان هم اشاره کردند، این شی که میخواهد در اینده به وجود آید، یک وجود علمی در نزد خدای متعال دارد که البته این وجود، علم حصولی نیست(چرا که علم حصولی واسطه میخواهد و نیاز به واسطه برای خدای متعال محال است) بلکه بطور حضوری خداوند متعال به اشیاء قبل از ایجاد علم دارد. بنابراین بطور حقیقی میتواند ذکر شود و مورد توجه قرار گیرد.
البته برخی متکلمین این نحوه از اشاره را مجازی دانسته و به اعتبار تحقق در اینده، موجود فرض شده است. مانند کسی که فعلا ترم دوم پزشکی است اما به اعتبار اینکه در آینده پزشک خواهد شد به او دکتر میگویند! همانطور که میبینید این اشاره چون به اعتبار اینده است، مجازی است اما اولی حقیقی بود.(البته مسلما تبیین فلاسفه که حقیقی است، معتبر است)

antijahl;784046 نوشت:
اما یادمه وقتی بین من و ایشون بر سر همین حصولی بودن علم فعلی خدا بحث در جریان بود جنابعالی دو پست از ایشون رو لایک فرمودید که در اون ایشون وجود علم حصولی برای خداوند رو ناممکن دونستند.
احتمالا نخوانده لایک فرمودید!

صلوات ها بی دلیل نیست!!!
بنده مطالعه میکنم...
علم حضوری صحیح است نه حصولی! به دلایل متعدد که یکی از آنها بالا ذکر شد.
در پناه حق...

عامل;784217 نوشت:
سلام علیکم

همونطور که دوستان هم اشاره کردند، این شی که میخواهد در اینده به وجود آید، یک وجود علمی در نزد خدای متعال دارد که البته این وجود، علم حصولی نیست(چرا که علم حصولی واسطه میخواهد و نیاز به واسطه برای خدای متعال محال است) بلکه بطور حضوری خداوند متعال به اشیاء قبل از ایجاد علم دارد. بنابراین بطور حقیقی میتواند ذکر شود و مورد توجه قرار گیرد.
البته برخی متکلمین این نحوه از اشاره را مجازی دانسته و به اعتبار تحقق در اینده، موجود فرض شده است. مانند کسی که فعلا ترم دوم پزشکی است اما به اعتبار اینکه در آینده پزشک خواهد شد به او دکتر میگویند! همانطور که میبینید این اشاره چون به اعتبار اینده است، مجازی است اما اولی حقیقی بود.(البته مسلما تبیین فلاسفه که حقیقی است، معتبر است)

صلوات ها بی دلیل نیست!!!
بنده مطالعه میکنم...
علم حضوری صحیح است نه حصولی! به دلایل متعدد که یکی از آنها بالا ذکر شد.
در پناه حق...


سلام بر استاد بزرگوار جناب عامل.
در مورد پاسخ اول تون، مقدمه ی صحیح و عقلانی ای رو نگاشتید. با شما موافقم. منتظر بودم در ادامه تضاد بین کلام خدا . حدیث امام را مطرح . شبهه را رفع کنید که متاسفانه باز هم جوابم را نگرفتم.
شبهه ی بنده تضاد بین شیء قبل و بعد از ایجاد نیست، مشکل اصلی تضاد بین شیء و لا من شیء است. امام می فرماید موجود از لا من شیء ایجاد شده نه شیء، خدا می گوید موجود از شیء ایجاد شده. نمی شود که هر دو درست گفته باشند!
اما در مورد دوم! باز برگشتیم در نقطه ی اول! یعنی آیه 66 سوره ی انفال و فعل "علم" بمعنای دانست و علم فعلی حصولی خدا.

عامل;784217 نوشت:
سلام علیکم

همونطور که دوستان هم اشاره کردند، این شی که میخواهد در اینده به وجود آید، یک وجود علمی در نزد خدای متعال دارد که البته این وجود، علم حصولی نیست(چرا که علم حصولی واسطه میخواهد و نیاز به واسطه برای خدای متعال محال است) بلکه بطور حضوری خداوند متعال به اشیاء قبل از ایجاد علم دارد. بنابراین بطور حقیقی میتواند ذکر شود و مورد توجه قرار گیرد.
البته برخی متکلمین این نحوه از اشاره را مجازی دانسته و به اعتبار تحقق در اینده، موجود فرض شده است. مانند کسی که فعلا ترم دوم پزشکی است اما به اعتبار اینکه در آینده پزشک خواهد شد به او دکتر میگویند! همانطور که میبینید این اشاره چون به اعتبار اینده است، مجازی است اما اولی حقیقی بود.(البته مسلما تبیین فلاسفه که حقیقی است، معتبر است)

صلوات ها بی دلیل نیست!!!
بنده مطالعه میکنم...
علم حضوری صحیح است نه حصولی! به دلایل متعدد که یکی از آنها بالا ذکر شد.
در پناه حق...


سلام بر استاد بزرگوار جناب عامل.
در مورد پاسخ اول تون، مقدمه ی صحیح و عقلانی ای رو نگاشتید. با شما موافقم. منتظر بودم در ادامه تضاد بین کلام خدا . حدیث امام را مطرح . شبهه را رفع کنید که متاسفانه باز هم جوابم را نگرفتم.
شبهه ی بنده تضاد بین شیء قبل و بعد از ایجاد نیست، مشکل اصلی تضاد بین شیء و لا من شیء است. امام می فرماید موجود از لا من شیء ایجاد شده نه شیء، خدا می گوید موجود از شیء ایجاد شده. نمی شود که هر دو درست گفته باشند!
اما در مورد دوم! باز برگشتیم در نقطه ی اول! یعنی آیه 66 سوره ی انفال و فعل "علم" بمعنای دانست و علم فعلی حصولی خدا.

عامل;784217 نوشت:
همونطور که دوستان هم اشاره کردند، این شی که میخواهد در اینده به وجود آید، یک وجود علمی در نزد خدای متعال دارد که البته این وجود، علم حصولی نیست(چرا که علم حصولی واسطه میخواهد و نیاز به واسطه برای خدای متعال محال است) بلکه بطور حضوری خداوند متعال به اشیاء قبل از ایجاد علم دارد. بنابراین بطور حقیقی میتواند ذکر شود و مورد توجه قرار گیرد.

این همیشه منو متعجب کرده که بعضی چیزایی که از ابتدا از نظر من بدیهی بودن، خلافش نزد خیلی ها به اندازه بدیهی واضح بوده. وجود شیء در علم حضوری (شیء ماهیت نیست) لازم دارنده ثبوت شیئه. پس علم به شیء قبل از وجود لازم دارنده ثبوت شیئه. ثبوت شیء لازم دارنده وجود شیئه. پس علم به شیء قبل از وجود شیء لازم دارنده وجود شیء قبل از وجود شیئه. اجتماع نقیضین.

نقل قول:
ماده بهش حد میده

سلام.
ما هنوز به ماده نرسیدیم! در واقع اصلا کاری با ماده نداریم فعلا.
اونچه الان داریم ازش بعنوان وجود یاد می کنیم، مختصاته، مقادیره، نسبتهاست.
یعنی قدری محدود از علم و قدرت خدا که توسط خودش تقدیر (اندازه گیری) شده.
این مقدور ممکن معدوم، الان هنوز شیء هست. (ماهیت).
یعنی این مقدار علم و قدرت خدا فعلا در علم . قدرت خداست اما خدا این مقدار رو درنظر می گیره، نه بیشتر و نه کمتر.
اراده می کنه و میگه موجود باش.
از الان به بعد موجود دوم بعد از خدا ایجاد شده.
نه جسم مادی داره نه بعد نه زمان.
ما با این وجود کار داریم.
متوجه هستید؟
این موجود الان قابل اون میزان از علم . قدرت خداست. میتونه در بعد زمان و مکان هم قرار بگیره. اما قرار گرفتنش در بعد زمان و مکان فعلا بحث ما نیست.
بحث اینجاست که قبل از اراده ی خدا بر ایجاد اون موجود، اون معدوم بوده و وجودش قدری از علم . قدرت خدا بوده.
در اون زمان خدا اگر به اون شیء معدوم و اعمال آیندش علم داشته باشه، در واقع به بخشی از علم . قدرت خودش علم داره که چه هست و چه نیست. اگر اون مقدار رو بهش علم تفصیلی داشته باشه که دیگه بدتر!
به زبان ساده:
خدا بخشی از علم و قدرت خودش رو جهنمی می دونه!!!!!بخشی رو بهشتی!
متوجه شدید؟
قبول دارم خیلی پیچیدست. باید خیلی زیاد روش تمرکز کنید تا مسئله صورت واقعی خودش رو نمایان کنه.

سلام مجدد

antijahl;784058 نوشت:
نکته ی بسیار ظریفی را طی تحقیقاتم دریافتم که نظر شما به آنها جلب می کنم:
احادیث و روایاتی که دلالت بر علم ذاتی خدا به افعال موجودات، قبل از ایجاد دارند، یا بی سند هستند و قابلیت استناد در مباحث علمی جهت نتیجه گیری ندارند، مثل نهج البلاغه؛ یا اسناد صحیح ندارند، مثل روایات کافی و مناقب آل ابی طالب و عیون اخبار الرضا و ...

اینکه سند تمام روایات ضعیف است، ادعای بزرگی است!!!
و اگر با دلیل معتبر ثابت نشود، بیشتر شبیه مغالطه است تا دلیل...
به عنوان مثال روایت سوم:
یكى از یاران امام ابوالحسن على بن موسی الرضا(علیه السلام) نامه اى خدمت‌اش نوشت...
این روایت صحیح السند است! و هیچ مشکلی در بین راویان وجود ندارد.
نکته: برای اظهار نظر در اعتبار روایات باید علم رجال و درایه را اموخت.

antijahl;784058 نوشت:
وقتی از قرآن سندی مبنی به علم خدا ارائه می شود، عالمیت خدا به رویدادها را "حین" روی دادن می رساند، نه قبل از آن.

غیب به معنای هر چیزی است که بر ما پوشیده است و عمومیت آن شامل نیت انسانها، افعال آینده انها، انسانهایی که در آینده می آیند و ... میشود.
ثانیا در قران اخبار هایی مانند غلبه روم، فتح مکه، احوالات بهشت و جهنم و ... ذکر شده که همگی قبل از تحقق آنهاست و از طرفی به اعمال آینده و تصمیمات آنها بستگی دارد.
ثالثا از پیامبر(ص) و ائمه(ع) اخباری در مورد آینده وارد شده که برخی محقق شده و برخی خیر. حال سوال اینجاست که ائمه(ع) مگر از جایی غیر خدا مطلع شده اند؟

درود بر شما

antijahl;784222 نوشت:
شبهه ی بنده تضاد بین شیء قبل و بعد از ایجاد نیست، مشکل اصلی تضاد بین شیء و لا من شیء است. امام می فرماید موجود از لا من شیء ایجاد شده نه شیء، خدا می گوید موجود از شیء ایجاد شده. نمی شود که هر دو درست گفته باشند!

ایه که بحمد الله مورد توافق قرار گرفت!
اما در مورد روایت، امام(ع) میفرماید: خلق از شیء قبلی نبوده تا این اشکال شود که شیء واجب الوجود است. و مسلما منظور امام شیء موجود در خارج است که نبوده نه علم به شیء.(دقت کنید)
بنابراین منظور از شیء در آیه، وجود علمی است و در روایت منظور وجود خارجی است. پس تضادی نیست.

antijahl;784222 نوشت:
اما در مورد دوم! باز برگشتیم در نقطه ی اول! یعنی آیه 66 سوره ی انفال و فعل "علم" بمعنای دانست و علم فعلی حصولی خدا.

فلاسفه برای تشبیه معقول به محسوس در این رابطه مثال میزنند به انسان و تصوراتش، که همانطور که شما به تصور خلق شده توسط خود علم حضوری دارید، خداوند هم به مخلوقات خود اینچنین علم حضوری دارد.(البته این صرفا مثال است و رابطه خالق با مخلوق دقیق تر است)
مضافا بر اینکه شما اشکال نیازمندی را در مورد علم حصولی پاسخ ندادید...

سلام

آورورا;784228 نوشت:
این همیشه منو متعجب کرده که بعضی چیزایی که از ابتدا از نظر من بدیهی بودن، خلافش نزد خیلی ها به اندازه بدیهی واضح بوده. وجود شیء در علم حضوری (شیء ماهیت نیست) لازم دارنده ثبوت شیئه. پس علم به شیء قبل از وجود لازم دارنده ثبوت شیئه. ثبوت شیء لازم دارنده وجود شیئه. پس علم به شیء قبل از وجود شیء لازم دارنده وجود شیء قبل از وجود شیئه. اجتماع نقیضین.

برای ما هم جالبه!!!
که مغالطه ی یکی دانستن وجود علمی و خارجی باعث بدیهی بودن یک مطلب بشه...
معلوم نزد عالم(به علم حضوری) ثبوت و وجود داره و در عین حال ممکنه در خارج تحقق نداشته باشه. این موجود بودن و معدوم بودن چون در یک ظرف نیستند باعث اجتماع نقیضین نمیشوند.

عامل;784247 نوشت:
سلام

برای ما هم جالبه!!!
که مغالطه ی یکی دانستن وجود علمی و خارجی باعث بدیهی بودن یک مطلب بشه...
معلوم نزد عالم(به علم حضوری) ثبوت و وجود داره و در عین حال ممکنه در خارج تحقق نداشته باشه. این موجود بودن و معدوم بودن چون در یک ظرف نیستند باعث اجتماع نقیضین نمیشوند.


آین یکی از چند جوابیه که به ذهن می رسه و (مثل سابق) نادرستیش به نظر من بدیهی میاد. قبل از هر چیز: ما دو مفهوم برای وجود نداریم (به اسم وجود علمی و وجود خارجی) تقسیم بندی شما به ماهیت شیء بر می گرده:

وجود علمی: وجود به شرط لا از خارجیت.
وجود خارجی: وجود به شرط شیء از خارجیت.

ما،در نتیجه داریم درباره دو چیز صحبت می کنیم: شیء خارجی و شیء غیر خارجی. که در نتیجه علم خدا به شیء تعلق نمی گیره، بلکه به شیء غیر خارجی تعلق می گیره. (طبق اصل لایبنیتز: رابطه اینهمانی بین شیء و شیء غیر خارجی برقرار نیست.)

نقل قول:
مضافا بر اینکه شما اشکال نیازمندی را در مورد علم حصولی پاسخ ندادید

سلام بر شما.
کاملا صحیح می فرمایید. الان توضیح می دهم.
ببینید همانطور که عرض کردم، علم ذاتی خدا به ماهیات معدوم، حضوری و اجمالی با تعلق ماهیت یا شیئیت است.
و
علم فعلی و خارج از ذات خداست که حصولی است و تفصیلی، با تعلق وجود.

از نظر شما اشکال اینجاست که چگونه می شود که خدا بواسطه علم حاصل کند.
با ذکر مثالی توضیح می دهم:
شما دبیر ریاضی هستید و من یک کودک سه ساله.
از شما می پرسم یک با یک چندتا می شود؟
شما می فرمایید:2
شما به سوال من علم نداشتید، اما آگاهی به سوال من و پاسخ به آن، آیا به علم شما اضافه کرده؟!
خیر. چون پیش از این هم سوال را می دانستید و هم جواب را.
اما برای شما آگاهی از سوالی که یک کودک سه ساله ممکن است بپرسد، و کدام سوال را خواهد پرسید، پیدا شده.
همین آگاهی علم تفصیلی خداست که قبل از فعل کودک مردد و اجمالی بوده است.
یعنی شما ابتدا بی نهایت احتمال، از سوال احتمالی مرا محتمل می دانستید و عالم به علم ریاضی هم بودید، اما انتخاب مرا نمی دانستید که مثلا یک+ یک را می پرسم یا دو+ دو یا ...
رب العالمین یعنی همین.
یعنی مربی و آموزگار.
خدا به اعراب می گوید ده بر یک پیروزید الان.
ایمان آنها ضعیف می شود.
خدا به این ضعف علم پیدا می کند.
قبل از اینکه اعراب بپرسند الان چند بر یک پیروزیم؛ خدا آیه ی ناسخ نازل می کند و می گوید الان دو بر یک.
مهیمن یعنی همین.
اینجا نیازمند موجودیست که سوال پرسیده، نه شخص پاسخگو!
الان بالای صفحه اصلی انجمن نوشته:
کارشناس پاسخگو آنلاین است.
آیا با پاسخگویی به سوال کاربران، بر علم پاسخگو افزوده خواهد شد؟!
واقعیت این است که موجودات دائما از خدا می پرسند نتیجه ی این عمل و آن عمل ما چیست؟
و خدا هم به آنها پاسخ می دهد در طی دوران موجودیت شان.
و همین سوال و جوابها می شود مثلا زندگی و سرگذشت بنده و شما.
پس خدا صمد است و بی نیاز از سوالات ما.

سین;784167 نوشت:
[="Franklin Gothic Medium"]

بسم الله الرحمن الرحیم
در حدیث عمران صائبی امام رضا علیه‌السلام فرموده‌اند که اول چیزی که خداوند خلق کرد مشیت او بوده است ... مشیت یعنی خواست و اراده‌ی خدا، یعنی سنت‌های الهی، یعنی قوانین و قوانین دنیا همگی تحدید سنت‌های الهی هستند به دنیا ... مشیت خداوند برای خلقت کل این عالم وجود مانند اصول موضوعه در ریاضیات می‌باشد، وقتی اصول موضوعه مشخص شوند مطابق با این اصول برخی از موضوعات ممکن‌الوجود می‌شوند، به معنای جایزالوجود ... مثلاً شما اگر اصول موضوعه‌ی اوقلیدوس را مشخص کنید و بعد فضا را مثلاً ۲ بگیرید ناگهان به صورت بالقوه یک صفحه‌ی صاف مقابل خود دارید که تمام اشکال اوقلیدوسی به صورت بالقوه در آن وجود دارند، گرچه تا کسی با مداد آن اشکال را رسم نکند آن‌ها بالفعل نخواهند شد، اما به وضوح تمام اشکال غیراوقلیدوسی مانند مثلثی که جمع زوایای آن کمتر یا بیشتر از ۱۸۰ درجه باشد در این صفحه حتی به صورت بالقوه هم وجود ندارند و در نتیجه ممتنع‌الوجود می‌باشند، حالا شما فرض کنید مشیت خداوند طور دیگری می‌بود، بالتبع تمام موجودات بالقوه‌ی این عالم متفاوت می‌شد ...
ماده‌ی اصلی خلقت خداوند برای این عالم وجود (که لزومی هم ندارد تنها عالم وجود باشد چرا که دلیلی نداریم این مشیتی که اولین مخلوق خدا بوده است تنها صورت ممکن بوده باشد، البته ممکن بودن در اینجا دیگر به معنای خودسازگار بودن است و نه در قابل قوانین بالادستی) پس می‌شود مشیت خداوند و اراده‌اش که به این عالم تعلق گرفته است ... اینک که تمام موجودات این عالم به صورت بالقوه موجودند دیگر می‌توان به آنها گفت که موجود باش تا بی‌درنگ موجود گردند ...
با این وجود اگر بحث محدود در دنیا و خلقت دنیا بشود، معمول است که دنیا را مادی می‌گیرند و منشأ ماده را هم ماده‌ی اولی یا هیولا می‌گیرند ... فیزیک جدید هم دارد به نظریاتی می‌رسد که سازگار با این نظر باشد ... هیولا را برخی دوست دارند انرژی بگیرند که قوه‌ی انجام کار است، ولی مهم‌تر از آن این است که که اگر ما یک میدان انرژی پتانسیل داشته باشیم گرادیان این میدان انرژی می‌شود نیرو و اصل وجودی ماده هم نیرو است، تا جایی که حقیر فهمیده‌ام ... رگه‌های این نظریه را در فیزیک نوین ظرف چند سال گذشته می‌توان بسیار دید که اگر تمایل داشتید در موردشان تحقیق کنید ... راستی معروف است که هیولا را در کلام و فلسفه متفاوت از جزء لا یتجزّی می‌گیرند، ولی این مسأله یک سابقه‌ی تاریخی دارد و این نظر درست نیست اما متأسفانه چند قرن قبل که این مسأله را به عنوان حل شده کنار گذاشتند ریاضی‌اشان به اندازه‌ی کافی قوی نبود، مگرنه همان قرون ابتدایی اسلام برخی از متکلمین نظریات خیلی قوی در مورد منشأ ماده دارند که تنها بعد از معرفی بهشت کانتور توسط جورج کانتور برای خیلی‌ها قابل درک شده است، یعنی ان شاء الله که شده باشد ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام


درست اشاره کردید ما هر چه باشیم غیر از خدا نمی تونیم باشیم ماده اولیه خلق جهان غیر از وجود خدا نیست
حالا سوال اینه که وقت ماده اولیه آفرینش از خداست آیا تمام مخلوقات هم می توانند خدا باشند؟
ویک سوال مهم تر از اون این که تا وقتی دنیای اطراف ما برای پیدایشش دلیل مادی داره چگونه می شه به وجود خالقی غیرمادی رسید؟انرژی که خلق نمی شه که بخواد خالقی داشته باشه طبق نظریه نسبیت انیشتین

نقل قول:
3. یكى از یاران امام ابوالحسن على بن موسی الرضا(علیه السلام) نامه اى خدمت‌اش نوشت: «سَئَلَ عَنِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ أَكانَ یَعْلَمُ الأَشْیاءَ قَبْلَ اَنْ خَلَقَ الاَشْیاءَ وَ كَوَّنَها؟ اَوْلَمْ یَعْلَمْ ذلِكَ حَتّى خَلَقَها وَ اَرادَ خَلَقْها وَ تَكْوِیْنَها؟ فَعَلِمَ ما خَلَقَ عِنْدَ ما خَلَقَ وَ ما كَوَّنْ عِنْدَ ما كَوَّنَ، فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ: لَمْ یَزَلِ اللهُ عالِماً بِالاَْشْیاءِ قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَ الأَشْیاءَ كَعِلْمِهِ بِالأَشْیاءِ بَعْدَ ما خَلَقَ الاَْشْیاءَ»: «سؤال او درباره خداوند عزّوجل بود كه آیا موجودات را قبل از آفرینش و تكوین مى داند؟ یا این كه قبل از خلقت و اراده خلقت و تكوین آنها از آنها با خبر است؟! امام(علیه السلام) به خط خودشان در جواب چنین مرقوم داشتند: "خداوند همیشه به [="#FF0000"]موجودات[/] عالِم بوده قبل از آن كه آنها را بیافریند همانند علم او به اشیاء بعد از خلقت آنها".(اصول كافى، جلد1، صفحه 107)

درود جناب عامل.
به شما عرض کردم در هیچ سند صحیحی علم خدا به موجودات در حالی که معدوم هستند وجود ندارد.
شما الان متن روایت را صحیح آورده اید؛ اما ترجمه اشکال دارد و این روایت صحیح السند است.
شما لطف بفرمایید موجودات را در نص عربی به ما نشان دهید، چون در ترجمه فارسی هست!
این روایت گفته ی مرا اثبات می کند که می گویم قبل از ایجاد خدا به اشیا علم ذاتی دارد.
شما باید سندی دال بر علم ذاتی خدا به موجودات رو کنید!

antijahl;784269 نوشت:
شما به سوال من علم نداشتید، اما آگاهی به سوال من و پاسخ به آن، آیا به علم شما اضافه کرده؟!
خیر. چون پیش از این هم سوال را می دانستید و هم جواب را.

اره دیگه به علم ایشون اضافه میشه چون مثلا میفهمن شما 1+1 رو بلد نیستید . یعنی علم به میزان سواد شما پیدا میکنند. مثلا قبلا نمیدونستن چه مسائلی رو با شما کار کنند ولی الان فهمیدند . تهش میشه نسبت به علم شما جهل داشتند ولی خداوند نسبت به همه چیز عالمه و مثال شما به نظر من صحیح نیست . :khandeh!:

antijahl;784306 نوشت:
این روایت گفته ی مرا اثبات می کند که می گویم قبل از ایجاد خدا به اشیا علم ذاتی دارد.
شما باید سندی دال بر علم ذاتی خدا به موجودات رو کنید!

حالا مطمئنید این اشیاء معنی موجودات نمیده ؟ چون تو انگلیسی کلمه رو در جمله معنی میکنند . شاید تو عربی هم همین طور باشه !

antijahl;784230 نوشت:
سلام.
ما هنوز به ماده نرسیدیم! در واقع اصلا کاری با ماده نداریم فعلا.
اونچه الان داریم ازش بعنوان وجود یاد می کنیم، مختصاته، مقادیره، نسبتهاست.

بحث اینجاست که قبل از اراده ی خدا بر ایجاد اون موجود، اون معدوم بوده و وجودش قدری از علم . قدرت خدا بوده.
در اون زمان خدا اگر به اون شیء معدوم و اعمال آیندش علم داشته باشه، در واقع به بخشی از علم . قدرت خودش علم داره که چه هست و چه نیست. اگر اون مقدار رو بهش علم تفصیلی داشته باشه که دیگه بدتر!
به زبان ساده:
خدا بخشی از علم و قدرت خودش رو جهنمی می دونه!!!!!بخشی رو بهشتی!
متوجه شدید؟
قبول دارم خیلی پیچیدست. باید خیلی زیاد روش تمرکز کنید تا مسئله صورت واقعی خودش رو نمایان کنه.

سلام.

تقدیر بعد از اراده است،و بعد از اراده حکم است و قضا در مقام ذات ما مقدار نداریم،بلکه در ان مقام همه کمالات اشیا به نحو بساطت و بدون تمایز به یک مصداق وجود دارد،خداوند کمال موجود رو میده منتها دوری از ذات بهش حد و قدر میده،اینجور نیست که خدا در مقام ذاتش به شئ قدر بده بعدش اونو صادر کنه ،هر چند حق در مقام ذات کشف قدری نیز از شئ در مراتب امکانی دارد یعنی علم به نحوه وجودی شئ در مراتب امکانی.....

خود جهنم وبهشت مظاهر اسم الهی هستند مثلا جهنم مظهر اسم غصب حق است که همون دوری از رحمت و عدم التفات حقه،پس وجود مستقلی از خود ندارند،و در ظرف خود موجودند....

شما میگید خدا از فکر من در یک ساعت بعد اگاه نیست چون هنوز مورد خلق قرار نگرفته و معدوم است یعنی در حوزه زمان نیز علم حق رو ناقص میدونید!!!و علم الهی رو انفعالی از معلوماتش میدونید به عبارتی خداوند در ذاتش به معلوماتش جاهل است،!!!توضیح هم دادم که معدم یا مطلق است یا نسبی که معدم مطلق که اصلا پوچ است و نمیتوان ازش خبر داد چه ذهنا چه خارجا،ولی معدوم نسبی چرا میشه ازش خبر داد و از نسبت وجودات است که میتوان از ان خبر داد،مثلا شما دست میکنید جیبتون دنبال اسکناس میگردین ولی همش پول خرد است ولی خبر از نبودن اسکناس میدین این خبر از نبود اسکناس نسبییت ...

ما در مقام ذات مقدار نداریم هر چه تعین وجودی میپذیره در مقام بعد ذاته...

سلام علیکم

آورورا;784254 نوشت:
ما دو مفهوم برای وجود نداریم (به اسم وجود علمی و وجود خارجی) تقسیم بندی شما به ماهیت شیء بر می گرده:
وجود علمی: وجود به شرط لا از خارجیت.
وجود خارجی: وجود به شرط شیء از خارجیت.

اولا تقسیمات بشرط شیء، لا بشط و بشرط لا، از تقسیمات ماهیت اند نه وجود، به عبارتی مقسم در این تقسیمات، ماهیت است نه وجود.
ثانیا وجود عین تحقق است، اما این تحقق در ظرف های متفاوت ممکن است اتفاق بیافتد، گاهی این تحقق نزد عالم است که میشود وجود علمی و گاهی خارج است که میشود وجود خارجی. در این تقسیم، مقسم کما کان وجود است نه ماهیت.

آورورا;784254 نوشت:
در نتیجه داریم درباره دو چیز صحبت می کنیم: شیء خارجی و شیء غیر خارجی. که در نتیجه علم خدا به شیء تعلق نمی گیره، بلکه به شیء غیر خارجی تعلق می گیره.

ما هم گفتیم خداوند علم ذاتی به شی دارد و منظور ما وجود علمی شی بود نه وجود خارجی اش. تفاوت علم ذاتی و فعلی هم از همین جا ناشی میشود که قبل از تحقق اشیاء، آنها نزد عالم وجود علمی دارند و بعد تحقق، علاوه بر وجود علمی وجود عینی هم خواهند داشت. بنابراین اراده الهی به وجود علمی، عینیت می بخشد. و آیه مذکور هم ناظر به همین بحث است.

سلام

antijahl;784269 نوشت:
از نظر شما اشکال اینجاست که چگونه می شود که خدا بواسطه علم حاصل کند.
با ذکر مثالی توضیح می دهم:
شما دبیر ریاضی هستید و من یک کودک سه ساله.

اصل سوال اینه:
علم حضوری: حضور الشیء عند العالم
علم حصولی: حضور شیء بواسطه شیء عند العالم
اگر بگوییم تمام اشیاء و افعال نزد خدا حضور دارند و این علم تخلف ناپذیر است، علم حضوری ثابت خواهد بود.
اما اگر بگوییم اشیاء و افعال با واسطه صور نزد خدا حاضرند، این علم حصولی بوده و خطاپذیر است، محتاج واسطه(صور) است و ... که این موارد در خداوند محال است.
اما مطلبی که شما توضیح دادید بحث علم ذاتی و فعلی است که ارتباطی به حصولی و حضوری ندارد، به عبارتی علم فعلی با علم حضوری هم سازگار است و منافاتی بین آنها نیست.

سلام مجدد

antijahl;784306 نوشت:
این روایت گفته ی مرا اثبات می کند که می گویم قبل از ایجاد خدا به اشیا علم ذاتی دارد.
شما باید سندی دال بر علم ذاتی خدا به موجودات رو کنید!

شیء مساوق با وجود است و بنابراین اشیاء همان موجودات اند!
به عبارتی هر موجودی شیء است و بالعکس(البته در تساوق جهت صدق هم یکی است که از تساوی هم بالاتر است) بدین ترتیب شما نمیتوانید موجودی را پیدا کنید که شیء نباشد...

نقل قول:
) بدین ترتیب شما نمیتوانید موجودی را پیدا کنید که شیء نباشد...

سلام.
ولی شیئی را پیدا کردم که موجود نبود و بعد از اراده خدا موجود شد.
آیه قرآن نظر شمارا رد و نظر مرا تایید می کند جناب عامل.
مجبور هستید بپذیرید متاسفانه.
اجتهاد در برابر نص غیرمجاز و غیرقابل قبول است و اگر بر این رای بمانید جلوتر از این نمی توانیم برویم.

نقل قول:
تقدیر بعد از اراده است

درود بر شما جناب عرفان علوی.
تقدیر بعد از اراده است؟!
اما صفات عالم و "قادر" صفات ذاتی هستند
و
اراده صفت فعل خداست!
الان چگونه صفت ذاتی خدا را خارج از ذات می دانید؟!
با فرض شما، خداوند قبل از اراده اش قادر نیست، فقط عالم است!!!
عرض کردم مسئله بسیار پیچیده است.
باید تمام احتمالات ممکن و ناممکن رو همزمان درنظر بگیرید.
تا به اشتباه مسیر بن بست رو ادامه ندید.
مثل حل مسائل مثلثاته! یه مثبت منفی کم ارزش اشتباه کنید به جواب غلط می رسید.
عرض کردم که این مقادیر در علم ذاتی موجود هستند.
این نیست که خدا در ذاتش از مقدار قدرت خود بی خبر باشد!
شما دیگر از آن طرف بام دارید می افتید!!!

مهدی 17771;784347 نوشت:
اره دیگه به علم ایشون اضافه میشه چون مثلا میفهمن شما 1+1 رو بلد نیستید . یعنی علم به میزان سواد شما پیدا میکنند. مثلا قبلا نمیدونستن چه مسائلی رو با شما کار کنند ولی الان فهمیدند . تهش میشه نسبت به علم شما جهل داشتند ولی خداوند نسبت به همه چیز عالمه و مثال شما به نظر من صحیح نیست . :khandeh!:
احسنت.هیچ علمی اضافه نمیشه چون ایشون میدونست کودک سه ساله نمی دونه 1+1 چند تا میشه!بعدش جواب رو میدونست، سوال رو هم می دونست!الان کدام علم اضافه شده که شما دیدید و من ندیدم؟!

antijahl;784478 نوشت:
احسنت.هیچ علمی اضافه نمیشه چون ایشون میدونست کودک سه ساله نمی دونه 1+1 چند تا میشه!بعدش جواب رو میدونست، سوال رو هم می دونست!الان کدام علم اضافه شده که شما دیدید و من ندیدم؟!

خوب عزیزم همون علمی که شما با کلمه ی آگاهی در جمله ی بعدیتون گفتید
نظرتون رو به جمله ی بعدیتون جلب میکنم .
antijahl;784269 نوشت:
اما برای شما آگاهی از سوالی که یک کودک سه ساله ممکن است بپرسد، و کدام سوال را خواهد پرسید، پیدا شده.

همین آگاهی که شما گفتید پیدا میشه ، یک علمه که ما رو در تصمیمات بعدیمون کمک میدونه . کسی که این علم رو نداشته باشه نسبت به این مسئله جاهل هست . و خداوند هرگز جاهل نیست .

مهدی 17771;784480 نوشت:
خوب عزیزم همون علمی که شما با کلمه ی آگاهی در جمله ی بعدیتون گفتید
نظرتون رو به جمله ی بعدیتون جلب میکنم .

همین آگاهی که شما گفتید پیدا میشه ، یک علمه که ما رو در تصمیمات بعدیمون کمک میدونه . کسی که این علم رو نداشته باشه نسبت به این مسئله جاهل هست . و خداوند هرگز جاهل نیست .


درود بر شما.
خوب همین آگاهی علم تفصیلی خدا را حاصل می کند.
ببینید، تمام سوالات ممکن که یک کودک سه ساله احتمال دارد بپرسد متصور است.
کودک انتخاب می کند به جواب کدام سوال زودتر برسد.
آگاهی خدا به ترتیب سوالاتی است که همه در یک رتبه بوده. خود خدا اختیار داده، تا سوالات را مرتب کنیم.
رتبه بندی سوالات ما چه دخلی به افزایش علم خدا دارد؟
این رتبه بندی نزد ماست. نزد خدا رتبه ی سوالات همه یکسان است.

antijahl;784486 نوشت:
خوب همین آگاهی علم تفصیلی خدا را حاصل می کند.

به نظر من همین که شما میگید علم تفصیلی خدا حاصل میشود یعنی خدا یک چیزی رو نمیدونسته بعد فهمیده . من با اینکه گفته بشه برای خدا چیزی حاصل شد مشکل دارم .
به همین دلیل مثال رو درست نمیدونم چون برای دبیر ریاضی آگاهی حاصل میشه ولی برای خداوند چیزی حاصل نمیشه .

antijahl;784486 نوشت:
درود بر شما.
خوب همین آگاهی علم تفصیلی خدا را حاصل می کند.
ببینید، تمام سوالات ممکن که یک کودک سه ساله احتمال دارد بپرسد متصور است.
کودک انتخاب می کند به جواب کدام سوال زودتر برسد.
آگاهی خدا به ترتیب سوالاتی است که همه در یک رتبه بوده. خود خدا اختیار داده، تا سوالات را مرتب کنیم.
رتبه بندی سوالات ما چه دخلی به افزایش علم خدا دارد؟
این رتبه بندی نزد ماست. نزد خدا رتبه ی سوالات همه یکسان است.

همین الان یک مثال به زهنم رسید .
فرض کنید یک بازی شطرنج حرفه ای رو . از اولین حرکتی که حریف انجام میده شما انتخابهای متعددی دارید برای بردن بازی . با هر حرکت حریف برای شما گزینه های جدید باز میشند برای حرکت .
شما همه ی حرکت ها رو بلدید . ولی نسبت به یک چیز جهل دارید . اون چیز حرکت بعدی شما در شطرنج هست . چرا ؟ برای اینکه حرکت شما بر اساس حرکت حریف برنامه ریزی میشه .
این علم و آگاهی که بعد از حرکت حریف در شطرنج حاصل میشه فقط در ما انسانها مصداق داره درحالی که خداوند قبل از شروع بازی همه ی حرکت های هر دو شطرنج باز رو میدونه . و میدونه کدوم پیروز میشه .

نقل قول:
به نظر من همین که شما میگید علم تفصیلی خدا حاصل میشود یعنی خدا یک چیزی رو نمیدونسته بعد فهمیده . من با اینکه گفته بشه برای خدا چیزی حاصل شد مشکل دارم .

درود بر شما.
من مشکلی ندارم. زیرا در آیه 66 انفال فعل خدا دانست وجود دارد در آیه ناسخ.
چک کنید بعد صحبت کنیم.
فقط همینقدر بدانید اگر علم حصولی برای خدا وجود نداشته باشد، من و شما با کاراکترهای بازیهای کامپیوتری هیچ فرقی نخواهیم داشت.
یعنی جبر

antijahl;784503 نوشت:
من و شما با کاراکترهای بازیهای کامپیوتری هیچ فرقی نخواهیم داشت.

سلام

جبر؟(خارج از بحث اما ):

مثال خوبه اگه یه نوع دیگه بگمش

یک نفر یک بازی ساخته. و میدونه کل ماجرای بازی چیه.

اما ایا گیمرها دقیقا حرکاتی و انتخابهای دارن که مد نظر سازندشه؟هم نه هم اره

ایا گیمرها خارج از اون طرح ساخته شده بازی انتخابی دارن؟

پس نه جبره نه اختیار. چیزی بین این دو.

خدا که فراتر از یک سازنده بازیه.

antijahl;784503 نوشت:
من مشکلی ندارم. زیرا در آیه 66 انفال فعل خدا دانست وجود دارد در آیه ناسخ.
چک کنید بعد صحبت کنیم.

منم دیدم راستش نظری ندارم . چون برای من یقین وجود داره که خداوند میدونست پس یکم برام سخته ترجمه ی تحت الفظی رو قبول کنم . تفسیرش رو میسپارم به مفسرین .

antijahl;784503 نوشت:
من و شما با کاراکترهای بازیهای کامپیوتری هیچ فرقی نخواهیم داشت.
یعنی جبر

نمیدونم بازی های نقش آفرینی بازی کردید یا نه . مثل فال اوت و ... . سازنده ی بازی تمام انتخاب ها رو بلده . شما که دارید بازی می کنید در طول مسیر مجبورید انتخاب هایی داشتبه باشید . ولی در اینکه بین اون چند انتخاب چه چیزی رو انتخاب میکنید کاملا مختارید .
من و شما مثل همین کاراکتر بازی های نقش آفرینی هستیم .

احسنت بر شما جناب روح سبز.
ناظم هستی اختیار موجودات را بواسطه ی مقادیر معین علم و قدرت اعطایی محدود کرده.
مثلا هیچگاه علم بشر به جایی نخواهد رسید که کره ی زمین را از مدار خورشید حرکت داده و به ظلمات فضا ببرد زیرا کره ی زمین ایجاد شده تا حیات ممکنات را پذیرا باشد. پس هیچ موجودی نمی تواند ممکنی که خدا قصد ایجاد آن را دارد ممتنع نماید.
پس میزان اختیار موجودات محدود است، نه مطلق. جبر هم به همین ترتیب.
وضعیت موجودات چیزی بین جبر و اختیار است.
خدا به زنان پیامبر می گوید بین زندگی دنیا و آخرت یکی را انتخاب کنند.
پس مشخص می شود زنان پیامبر حق انتخاب داشته اند.
اگر فرض کنیم خدا از ابتدا از انتخاب آنها باخبر است، اصلا چنین آیه ای نباید نازل شود، چون هیچ چیز تغییر نمی کند.
اگر خدا بداند زنان پیامبر دنیا را انتخاب می کنند در نهایت، پس می داند که آخرت را انتخاب نمی کنند. در اینصورت وقتی کسی علم به سرانجام کار دارد سکوت می کند. زیرا اگر زنان پیامبر بواسطه ی توصیه ی پیامبر تصمیم به انتخاب آخرت بگیرند، خدشه در علم خدا پیدا می شود.
پس خداوند منتظر است تا انتخاب همسران پیامبر را مشاهده کند.
در نهایت انتخاب زنان پیامبر، می شود همان سوال آنها از خدا و نتیجه ی انتخابشان پاسخ خدا خواهد بود.
و به این ترتیب علم اجمالی خدا به انتخاب زنان پیامبر به تفصیل حاصل می شود.
اینجا واسطه ی تفصیل، انتخاب و اختیار است، نه اجبار.
حالا شما می خواهید بدانید خدا از ابتدا دقیقن می داند چه انتخابی صورت می گیرد؟ عرض کنم خیر. زیرا دقیق دانستن لازمه اش علم تفصیلیست و علم تفصیلی لازمه اش وجود است، در حالیکه انتخاب زنان پیامبر قبل از انتخاب، معدوم است، نه موجود و علم تفصیلی به معدوم محال است.

سلام جناب antijahl

منظور بنده رو نصفشو درست فهمیدید

اما نصف دیگش اینکه سازنده بازی از ابتدا میدونه اخرش چی میشه

ما هر مثالی بزنیم کامل نیست چون مثال رو داریم راجب کسی ( خدا ) بکار میگیریم که عین کماله و کامل کامله.مثال بازی هم فقط یه بخش از پازل رو حل میکنه.

شما راجب زمان یه کم بخونید میبینید که زمان یک وجودیت مادی داره . خدا خارج از زمانه و اصلا زمان برا خدا نمیگذره. پس همین الان من رو خلق کرده.همین الان من رو پشت میز میبنه و در عین حال همین الان منو در جهنم یا بهشت میبینه. ( همچین خصلتهای داره که خداست. اگه نه ...)

اینکه خدا حق انتخاب میده به مثلا زنان پیامبر میخوات بگه خودتم بفهمی ای زن پیامبر که خودت انتخاب کردی چوبشم خودت میخوری.

نکته دیگه اینکه انتخابها به یک چپ و راست ختم نمیشه که بگم خب خدا نگاه میکنه میبینه ما چپ نرفتیم پس 100 در صد به سمت راست خواهیم رفت.

همین دو راه ساده چپ و راست . اگه من راست انتخاب کنم از نظر شما خدا میگه خب پس این راست میره و اخر راست هم که دره هست.

اما اگه من هی برم توی راست هی بیام توی چپ چی میشه؟ این خدای ذهن شما گیج میشه!

حالا تصور کنید روزانه چندصد انتخاب دارم !! و هر دقیقه و ثانیه حتی

بخوام با همون مثال سازنده بازی بگم اینو میگم:

من به شما میگم یه نفر بازی ساخته با انتخابهای فراون اما تا شما بازیو شروع کنی میفهمه انتخابهات چی هست و اخرش چی میشه.

خب شما وقتی ببینی این سازنده رو مریدش میشد و میگید بابا این دیگه کیه و اگه این قدرتاشو در انتخابهای نکرده روز هم نشون بده شما حتما اون رو فوق بشر میدونید.

کم کم به همچین کسی میگم خدا!( البته در مثال یاد شده)

موضوع قفل شده است